مادرم نامش فاطمه است، و پدرم علی نام دارد.
خواهری دارم زینب نام، و پدربزرگی که مش محمد می خواننش.
برادری ندارم اما اگر بود حتما حسین نام می گرفت.
گاهی مادرم را می بینم که چه مظلوم است مانند بی بی امان فاطمه (س)
گاهی که مادرم مریض است خانه جانی ندارد، پدر شور و حالی ندارد، و زینب هیچ حرفی نمی زند، سکوت می کند و در خلوت خود فرو می رود.
این وقت ها یاد تو می افتم مادر… فاطمه (س)… و گاهی سخت می گریم…
تو که در بستر بودی، حال علی (ع) چگونه بود، زینب (س) به چه اندیشید…
این روزها باز مادرم مریض است…
باز خانه بی جان شده و لبخند پدر محو گشته، زینب در خودش است و من شبها سخت می گریم…
دوستان ایام فاطمیه است برای سلامتی مادرم فاطمه دعا کنید که من مانند فرزندان فاطمه (س) صبور نیستم.
مادرم، فاطمه (س) برای شفای مادرم فاطمه دعایی مرحمت بنما…