قبل نوشت:
بچه به بغل در گرمای نیمه خرداد همراه با همسر گرامی راهی حرم شدیم
تازه به ابتدای اتوبان تهران قم رسیده بودیم که ترافیک سرسام آور شروع شد
چند دقیقه ای که در ترافیک ماندیم زهرا گریه اش شروع شد بعد از چند دقیقه با کولر ماشین آرام گرفت اما دوباره گریه اش گرفت این بار با اسباب بازی و شیر آرامش کردم اما هربار بعد از ده دقیقه دوباره شروع می کرد
بچه شیش ماهه کلافه شده بود
به پیشنهاد آقای همسر از همانجا فاتحه ای خواندیم و بازگشتیم به تهران
خیلی سخت است آدم با یک دختر بچه شش ماهه بخواهد مانند زمان مجردی و سال های ابتدای ازدواجش هر جا می خواهد برود حتی اگر آنجا حرم رهبر عظیم شان انقلابمان خمینی کبیر باشد