همه ما تجریش و خیابان دربند را به پنجشنبهشبها و چای و کباب میشناسیم. کمتر کسی هست که در طول زندگیاش در شهر بیدر و پیکر تهران، دل از این دود و دم و ترافیک نبریده و راهی دربند نشده باشد. اما اینها تمام دربند و کوچههای باصفای آن نیست.
دوشنبهشبها صفای دیگری به آب و هوای بالای شهر اضافه میشود. دیگر بحث کورس گذاشتن ماشینها نیست و اصلا پای چشم و همچشمی هم به میان نمیآید. خیابان شهید زمانی بعد از پیچ اول خیابان دربند منتظر قدمهای پیرمرد باصفایی است که اطرافیان آقا صدایش میکنند. عینک رنگ و رو رفته کائوچوییاش به این نقطه شهر نمیآید. او آیتالله محمد ضیاءآبادی از شاگردان برجسته امام(ره) و آیتالله بروجردی است. آرامآرام وارد مسجد میشود. آدمهای مشتاق از هر گوشه شهر اینجا جمع شدهاند تا دلهایشان را با صحبتهای حاجآقا جلا بدهند.
صدای مناجاتخوان فضای بعد از نماز را نرمتر میکند. تا حاجآقا پشت به کتابخانه سفیدرنگ مسجد روی صندلی کوچکش بنشیند، مدعوین هم با یک چای پذیرایی شدهاند. کسانی که اینجا آمدهاند دعوت نشدهاند. انگار جلسه عمومی است. اما کار آسانی نیست که چشم از رستورانهای پرزرق و برق بالای شهر بپوشانی و به جای چای و قلیان چایخانههای منطقه دربند، تنها چای مسجد علی بن حسین(ع) را انتخاب کنی تا دلت رنگ و بوی دیگری بگیرد.