«سید علی بن طاووس حلی» در عصر خود عارف بینظیری به شمار میرفت که نزد خواص و عوام جایگاه ویژهای داشت. شاگردان بسیاری در مکتب علمی و معنوی او تربیت یافتند که بعدها هر کدام از آنها به ستارگان این آسمان معروف شدند.
من، شب چهارشنبه سیزدهم ذیالقعده سال 638 قمری در «سرّ من رأی» در سرداب مطهر بودم، در هنگام سحر، آوای دلنشین امام زمان(عج) را شنیدم که این دعا را میخواند:
اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاکَ وَبِحَقِّ مَنْ دَعاکَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْیاَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْکَرامَةِ وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمینَ غانِمینَ بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ
خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و طینت ما خلق کردهای، آنها گناهان زیادی به اتکا بر محبت و ولایت ما کردهاند، اگر گناهان آنها گناهانی است که در ارتباط با توست، از آنها در گذر، که ما را راضی کردهای و آن چه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان و مردم است، خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که به حق ماست، به آنها بده تا راضی شوند و آنها را از آتش جهنم نجات بده و آنها را با دشمنان ما در سخط خود جمع نفرما.
این دعای آن حضرت را در خاطر سپردم، ولی اینک به یاد ندارم که آیا فرمود: «وأبقهم» یا آن که فرمود: «وأحیهم فی عزّنا وملکنا وسلطاننا ودولتنا».
موضوع: "کوتاه و خواندنی"
از همان روز اول مراجعه به آزمایشگاه ، داماد نشان میداد که به قولی سر و زباندار است.
در روز عقد پس از این که برای بار سوم از عروس وی درخواست وکالت کردم و خانم قندساب گفت: عروس زیرلفظی میخواد، داماد شوکه شد و یواشکی خطاب با خانمهای تور و قندگیر گفت: بابا هماهنگی میکردین خب! بعد به مادرش اشاره کرد و مادر هم به سراغ کیفش رفت و حلقهها را درآورد. خانمی یواشکی گفت: اون نه ! زیر لفظی میخواد… مادر باز هم گشت ظاهرا چیزی پیشبینی نشده بود.
داماد که در منگنه قرار گرفته و همه نگاهها به سمت او جلب شده بود، بلند شد و از جیب پشت شلوارش کیف پول را بیرون کشید و با صدای غیژ مخصوص بازکردن چسبهای اتیکتی ، کیف را باز و این ور و آن ورش را برانداز کرد. چیزی در آن یافت نشد…
داماد با حالت تاسف سرش را تکانی داد و طنازانه گفت: زیرلفظی باید کارت بکشیم دیگه! و به یکباره جمعیتی که به او چشم دوخته بودند از شدت خنده منفجر شدند و عروس هم پس از خنده آنها در حالی که خودش هم لبخند میزد گفت : بله!
تجربه یک عاقد : در آن لحظه خیلیها حرف زدن عادی خود را هم فراموش میکنند.
منبع: وبلاگ خاطرات یک عاقد
از او تعريف هاي زيادي شنيده بودم. همه مي گفتند دختر بسيار باهوش و درايتي است و از حجاب و ايمانش تعريف مي كردند. شهيد مريم فرهانيان هميشه در تكاپو بود؛ اما از حجابش يك لحظه غافل نمي شد!
خيلي مرتب و منظم بود. هميشه مقنعه و مانتويش را كه مي شست، طوري روي طناب مي كشيد كه حتي يك چروك هم روي آن نماند. بعد هم كه خشك مي شد، زير متكا و تشك پهن مي كرد تا صاف صاف شود.
در آن معركه خاك و خون و آتش كه آب و برق هم نداشتيم، اين همه توجه به نظم و آراستگي، واقعا حيرت آور بود!
هميشه مي گفت: «اگر ما مرتب و آراسته باشيم و رعايت كامل بهداشت را بكنيم، هم در سلامتي و هم در روحيه مجروحان اثر مثبت دارد.»
هميشه لباس هايش را منظم مي كرد. در آن اوضاع واقعا تعجب مي كردم، مي گفتم:«بايد با سر و ريخت شلخته برويم كه يك وقت خداي ناكرده بگويند بچه مذهبي ها نامرتب هستند؟!»
منبع:وبلاگ تو گوهري
به اطلاع كليه كاربران اينترنت مي رساند در صورتي كه از فرد ناشناسي با متن انگليسي با عنوان:
{{من از تو عكسي دارم، عكس ضميمه را چك كن خودت هستي يا نه به همراه فايل ضميمه imag9807.zip}} دريافت نمودند به هيچ عنوان فايل ضميمه آنرا باز ننمايند.
اين فايل حاوي بد افزاري از نوع wiper بوده كه نسبت به انهدام كامل اطلاعات روي كامپيوتر شما اقدام مي نمايد و اين اطلاعات ديگر قابل بازگشت نيستند.
خواهشمند است جهت جلوگيري از اين امر اطلاع رساني لازم به همكاران، دوستان و آشنايان خود بنماييد.
باران شدت گرفته بود.
بیرون از سنگر را نگاه می کردم، ناگهان چیزی در میان باران توجهم جلب کرد، دقت که کردم دیدم یک نفر در حال نماز خواندن است!
زیر باران؟!
با دقت بیشتری که نگاه کردم از تعجب دهانم باز ماند.
مصطفی رحمانی بود که زیر باران داشت نماز می خواند!
بعد ازش پرسیدم که چرا زیر باران نماز می خواندی؟!
گفت: می خواستم خودم را برای خدا لوس کنم!
***
خاطره ای از شهید مصطفی رحمانی






