روزی که حکم ریاست جمهوری شهید رجایی را حاج احمدآقا در محضر امام می خواند، چهره شهید رجایی خیلی برایم قابل توجه بود. چهرهای گرفته و متفکر.
شب وقتی به جلسه خانوادگی آمد، از او پرسیدم «دایی، وقتی حکمت را میخواندند، خیلی توی خودت بودی». جوابم را اینطور داد «خوب فهمیدی! آن موقع داشتم به خودم نهیب میزدم که فکر نکنی حالا کسی شدی، تو همان ممد سیاهی. به خدا گفتم من همان ممد سیاهم، کمک کن خودم را گم نکنم. قدرتی بده تا بتوانم به این مردم خدمت کنم.».
راوی: محمود صدیقی
موضوع: "داستان کوتاه"
گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید
یکی از برنامه های خوب تلویزیون که مورد تایید بسیاری از صاحب نظران است برنامه گلبرگ زندگی با مهمان برنامه آقای دهنوی است که از شبکه سه سیما روزهای پنج شنبه پخش می شود و به موضوعات مختلف خانوادگی از جمله ازدواج، زندگی موفق، همسرداری و … با استناد از آیات و روایات می پردازد .
شبکه سه سیما فایل صوتی این برنامه را در خروجی سایت قرار داده است که علاقمندان می توانند آن را از اینجا دانلود کنند.
از یکی از سربازان عراقی روایت شده که میگوید در خلال جنگ ایران و عراق، وقتی شهر [خرمشهر] به اشغال عراق درآمد، مردم شهر همه خانه ها را رها کرده و از شهر رفته بودند؛ ما در مرزهای شهر نگهبانی میدادیم. یکی از شبها در حالی که مشغول نگهبانی بودیم، یک سیاهی کوچک دیدیم که حرکت میکرد.
از فرماندهی دستور رسید که هرکس خبری از سیاهی بیاورد به او دو روز مرخصی داده میشود؛ و اگر سیاهی ایرانی بود، او را بکشید. آن سرباز میگوید من داوطلب شدم که بروم و از سیاهی خبر بیاورم. آهسته آهسته به سیاهی نزدیک شدم در حالی که بسیار میترسیدم؛ ناگهان دیدم آن سیاهی یک بچه کوچک است که در حدود دو سال دارد؛ در کنار آن بچه، جنازه مادر او افتاده بود در حالی که مدتی از کشته شدنش گذشته بود.
اما آن بچه همچنان از سینه مادرش شیر میخورد و عجیب این بود که از سینه مادر همچنان شیر میآمد. بازگشتم و خبر آنچه که دیده بودم را به فرمانده رساندم. فرمانده دستور داد او را هم به همراه مادرش بکشید. پس آن طفل را نیز کشتند…
این ماجرا را نوشتم، در حالی که بر این همه مظلومیت گریه میکنم//جاسم نعیم جاسم//
آیا این ذکر هایی که می گوییم را اگر ترک کنیم بهتر است؟ یا اساسا چگونه می توان به معنای ذکر واقعی پی برد و به آن عمل کرد و نتیجه گرفت؟
باید دید که ذکر چه نقشى در زندگى انسان، سعادت و تکامل او دارد؟ مگر آنان که ذکر نمى گویند و توجه قلبى به خداوند ندارند در زندگى کم مى آورند و شکست مى خورند؟