اي عزيز !
از پدر پيرت اين كلام گوش گير
كه وقت چنداني تا پايان كار نمانده است.عمرت به سرعت درحال گذر است و چيزي نمي گذرد كه چشم باز ميكني و مي بيني ديگر زماني براي جبران گذشته نمانده است.
حجت را بر من و تو تمام كرده اند و آنچه را كه بايد براي ما بازگو كنند گفته اند.هيچ عذر و بهانه اي براي قدم نگرفتن در مسير خودشناسي و خودسازي نمانده است.
ديگران هر چه ميخواهند بگويند، از دشمني، طرد، رد و انكار آن ها حرجي نيست.ديري نمي پايد كه آن ها نيز آنچه را كه بايد بدانند مي دانند، آنچه را كه بايد بيايند مي يابند و آنچه را كه بايد ببينند مي بينند. تو در صدق، صحت و درستي راهي كه در آن قدم گرفته اي شك و ترديدي به خود راه مده و لازم نيست براي هدايت كساني كه داعي بر فهم وادراك حرف بزرگان ندارند و فقط مي خواهند اشكال تراشي و شبهه پراكني كنند و به رد و انكار ديگران بپردازند و به اندك چيزي، با چوب كفر و الحاد با حقايق برخورد كنند،خود را به زحمت اندازي و مشقت مجادله ي آنان را به تن بخري.
در سكوت باش و به طور كلي خود را از اين گونه امور منصرف دار.به حال خويش باش و فرصت را مغتنم شمار و خود را ارزان مفروش. از سرمايه ي جواني و سلامتي ات كه دو نعمت بزرگ الهي است خوب استفاده كن و در محضر انسان هاي پاك، استاد ديده و صاحب دل، زانو بزن و از وجود پر فيض و مباركشان بهره گير.مبادا با تعصبات بيجا و اوهام و خيالات خود، راه سعادت و رستگاري را برخود ببندي و خود را از ادراك علوم و حقايق محروم سازي و اين چند صباح دنيا را به اموري اشتغال يابي كه از استيفاء آن ها، كمالي براي نشئه ها ي مافوق ماده و خيالت حاصل نمي شود ….
«استاد داود صمدي آملي»