موقع حرف زدن، حرف به شوهرش که میرسد، میگوید «بابای مصطفی غذای برنجی دوست داره فقط… به بابای مصطفی گفتم آخر هفته بریم خرید…». نمیگوید «بابای مهسا»، «بابای مهتاب». میگوید «بابای مصطفی». اسم شوهر را نمیبرد. اسم دخترها را هم، نه. فقط میگوید «بابای مصطفی». درحالیکه میدانم دخترها قبل از مصطفی به دنیا آمدهاند. دلم میخواهد بروم ازش بپرسم تا قبل از به دنیا آمدن مصطفی، بابای مصطفی را چطوری میخواندی؟
القابي مثل «حاجي» به جاي نام همسر هم گاهي تصوير مرد را از سي- سي و پنج سال به پنجاه شصت ساله مي برد.
و همه اين باباي مصطفي، حاجي را حمل بر حجب و حياي زنانه دانسته ايم.
اما آن طرف قضيه هم هست و نمي دانم چرا همیشه آن طرف قضیه را دیدهایم: خواندن مردها، زنهایشان را.
و همیشه هم به آن اشکال کردهایم: صدا زدن مردها، زنهایشان را به اسم پسرشان، منزل، عیال و امثالهم.
چرا هیچ کس این ور قضیه را ندیده؟ قضیه یعنی خواندن زنها مردهایشان را.
اینکه زنی مردش را «بابای مصطفی» صدا بزند، حتما دلیلش حجب و حیاست. ولی چرا اینکه مردی از صدا زدن اسم زنش ابا داشته باشد را حمل بر حجب و حیای مرد نمیکنیم؟
البته امروز كم شده اند آن زن ها و بيشتر ديده ايم كه زن ها، مردشان را به اسم كوچك صدا مي زنند، ديده ام در جمع همكاران مرد هم، همسر را به نام «هادي»، «نيما» و … صدا زده اند.
البته گاهي كمي همراه با احترام مي شود و آقاي لطفي، آقاي سعيدي جاي عباس و رضا را مي گيرد كه اين نحوه صدا زدن را بسيار مي پسندم.