جمعه نهم مرداد سال 66 است.
می شود ششم ذی الحجه، ایرانیان و برخی از حجاج دیگر کشورها راه پیمایی عظیمی را در برائت از مشرکین راه انداخته اند.
زن و مرد، بزرگ و کوچک هم صدا با هم لا اله الا الله می گویند و طنین الله اکبرشان زمین و زمان را به لرزه درآورده است.
گويي در و ديوار شهر مکه و ملائکه آسمان ، همصدا با حجاج شعار مي دهند.
عرب و عجم ، مبهوت و مسحور اين طنين الهي شده اند.
جمعیت به سمت حرم می روند تا فریضه مغرب را به جا آورند
ناگهان ردیفی از نظامیان آل سعود باتوم به دست جلویشان صف می کشند و به جمعیت مملو از زن، جانباز و سالخورده یورش می برند!
عده ای دیگر از ساختمان ها آجر، سنگ، شیشه و هرچه به دستشان می آید پرتاب می کنند
بعد شلیک گازهای اشک آور و سمی آغاز می شود
و در نهایت گلوله باران جمعیت زائر آن هم در حرم امن الهی!
…نزدیک های نماز مغرب و عشا است که تیراندازی ها تمام میشود.
آمبولانس ها ی درب و داغان، مجروحین و کشته ها را روی هم سوار می کنند تا گروهی را برای درمان به بیمارستان و گروهی را به سردخانه تحویل بدهند.
جسدها گوشه و کنار خیابان افتاده اند. اجساد زنان پوشیده در چادرهای سیاه و سفید خونین و پاره است.
روی زمین پر از لنگ کفش، دمپایی، تکه پاره های لباس، فلاسک آب و خرده شیشه و البته قلوه سنگ و بطری خالی آب و نوشابه است.
بوی بد گاز و باروت می آید. کف خیابان پر از خون است.
*اینجا مکه است حرم امن الهی در ششمین روز از ماه ذی الحجه
به قلم طلبه سال های دور حوزه علمیه، کبری بهروز