شاگرد پرسید: چرا وقتی به نماز می ایستم همه گمشده هایم پیدا می شود؟ همه چیزهایی که فراموش کرده بودم یادم می آید؟ همه حرفهایی که شنیده بودم و بابت آن رنجیده بودم دوباره موجب رنجشم می شود؟
استاد گفت: نماز نور است و تاریکی ها را روشن می کند، خاصیت نور همین است که اطراف خودش را روشن کند، روح وجود هر شخص تاریکی هایی دارد، که وقتی به نماز می ایستد آن تاریکی ها روشن می شود.
استاد دیگر هیچ نگفت اما …
شاگر اندیشید: اگر گمشده هایم را پیدا می کنم به خاطر این است که تاریکی وجودم همان شی گمشده است، همان حرف فراموش شده و همان نیش زبانهایی که آزارم داده…
***
من فکر می کنم باید انسان دیدش را بالا ببرد ظرفیت روحش را هم همینطور تا تاریکی روحش بالا برود و چیزهای با ارزشی شود که وقتی نماز آنها را پیدا می کند چیز قابل داری باشد….