نکته قابل توجه و قابل تامل در این مسئله این است که هیچکدام از سران اخماس واشراف بصره نامه امام را علنی نکرده و آن را مخفی نگهداشتند.بدون شک فضای خفقان ناشی از ترس عبیدالله وجاسوسان وی عامل این اقدام بود. در این میان فقط منذر بن جاررود که فکر کرد این نامه از دسیسه های عبیدالله بن زیاد است بخاطر همین نامه را به او تحویل داد و هنگامی که عبیدالله آوردنده نامه را درخواست کرد او سلیمان نماینده امام(ع) را به او تحویل داد که عبیدالله بن زیاد دستور کشتن او را صادر کرد.[6]در اینجا بود که منذر بن جاررود متوجه شد این اقدام ساختگی جهت امتحان از سوی عبیدالله نبوده بلکه نامه ها از سوی امام حسین(ع) فرستاده شده بود.
يزيد بن مسعود بنى تميمی بعد از خواندن نامه امام(ع)، سران بصره چون بنی تمیم و بنى حنظله و بنی عامر بن تمیم و بنى سعد را جمع كرد[7] و درباره مرگ معاویه و جانشینی فرزندش یزید و محتوای نامه امام حسین(ع) مبنی بر یاری خواستن از وی با آنها سخن گفت.[8] اکنون محتوای نامه امام(ع) و تصمیم ایشان برای بزرگان بصره مشخص شده بود و حال نوبت آنها بود که معلوم گردد در برابر این آزمایش بزرگ و ندای«هل من ناصر» نواده رسول خدا(ص) چه واکنشی را از خود نشان خواهند داد. در حقیقت اینجا دو راهی انتخاب بود. شرایطی که در همه زمان ها برای همه انسان ها پیش می آید و تصمیم سرنوشت را باید گرفت که در مسیرحق قرار بگیرند و یا مسیر اضمحلال و سقوط را انتخاب کنند. اینجا است که باید معیار ایمان و بصیرت سنجیده شود و در اینجاست که ملاک رفتار فعلی افراد تلقی می گردد.
بعد از سخنان یزید بن مسعود نهشلی، بنى حنظله اطاعت تمام و کمال خود را اعلام کردند.[9] بنى سعد بن زيد ضمن تایید بزرگی نهشلی از وی فرصت خواستند تا درباره این امر بیشتر فکر کنند. [10]سپس بنى عامر بن تميم اطاعت محض خود را از نهشلی اعلام کردند [11]
سخنان بنی سعد، سایه ای از شک و تردید و دو دلی را بر مجلس حاکم ساخت و يزيد بن مسعود این بار فقط بنی سعد را مورد خطاب قرار داد که : ” اى بنى سعد، بخدا قسم اگر شما اين عمل را انجام دهيد خداى توانا شمشير دشمن را هميشه از سر شما برميدارد و دائما شمشير شما در ميان خود شما خواهد بود."[12]
در هر حال يزيد بن مسعود، حجت را بر همه تمام کرد و حال که نظر اکثر بزرگان را جلب کرده بود[13] با اشتیاق، نامه اى براى امام حسين (ع) نوشت[14] و آن را توسط حجاج بن بدر تميمى سعدى[15] برای امام فرستاد[16]. هنگامی كه نامه یزید بن مسعود نهشلی به امام حسين(ع) رسید و آن را قرائت نموده و سپس فرمودند: تو را چه شده كه اين قدر با سعادتى[17]، خداوند تو را در آن روزى كه ترسناك است ايمن و از تشنگى آن سيراب و عزيز بدارد.[18]
این جواب امام بیانگر این است که یزید بن مسعود با ایمان و بصیرت در مسیر حق بود و با این جواب، حضرت رضایت خود را از وی اعلام می کند و در حقش دعای خیر و رحمت می کند. یزید بن مسعود با آگاهی به خطرات این راه، اسباب سفر را مهیا ساخت و آماده حرکت گردید. اما حوادث همیشه آنگونه که تصور می کنیم پیش نمی رود، چرا که یزید بن مسعود آماده حرکت بود که به او خبر شهادت امام (ع) در ظهر عاشورا رسید.
رسیدن این خبر، موجی از اندوه و غم را بر جان و دل یزید بن مسعود انداخت و از اینکه نتوانسته بود امام زمان خود را یاری نماید، بسیار اندوهگین و غمگین شد.[19] وی به سبب جدائی از آنحضرت بسیار بی تابی و ناشکیبائی می کرد و آنچنان مضطرب شد که (به نقل تاریخ) وفات نمود.
پی نوشت ها:
[1] . أبو مخنف ازدي ، ص 24 ، 26
[2] . بلاذری، ج12،ص124 ؛سيد ابن طاووس، ص 26 ، 29
[3] . کرکی حائری، ج2،ص173؛سماوی، ص41
[4] . سيد ابن طاووس، ص 26 ،29 ؛ علي نمازي شاهرودي، ج 8 ، ص 260 ، 261 .
[5] . ابن نما حلي، ص16-18؛ سيد ابن طاووس، همانجا
[6] . ابن نما حلی، همانجا؛ سماوي، همانجا
[7] . سيد ابن طاووس، همانجا؛ علي نمازي شاهرودي ، ج 8 ،ص 260 ، 261 ؛ ابن نما حلي، همانجا
[8] . سيد ابن طاووس، همانجا؛ ابن نما حلي، همانجا
[9] . سيد ابن طاووس، همانجا؛ ابن نما حلی، همانجا؛ مجلسی، 1416 ، همانجا؛ مجلسي، جلاء العيون، همانجا؛ محمد سماوي، همانجا.
[10] . سيد ابن طاووس، همانجا؛ ابن نما حلي، همانجا
[11] . سيد ابن طاووس، همانجا؛ ابن نما حلي، همانجا
[12] . ابو مخنف، ص 104 ؛ ابن نما حلي، همانجا
[13] -سید محسن امین، ج1، ص 590
[14] - سماوي، ص 212،214
[15] -وی از شهدای شیعی بصره در جریان عاشورا است.
[16] . محمد سماوي، همانجا
[17] . در کتب لهوف و مثیر الاحزان و أبصار العين في أنصار الحسين ( ع ) و مستدركات علم رجال الحديث ” مالَکَ ” آمده است و در کتاب بحار الانوار نیامده است. (قال: مالك آمنك الله يوم الخوف وأعزك وأرواك يوم العطش الأكبر).
[18] . سيد ابن طاووس، همانجا؛ ابن نما حلي، همانجا
[19] . سيد ابن طاووس، همانجا؛ ابن نما حلي، همانجا
منبع: فرهنگ نیوز
صفحات: 1· 2