خیلی مواقع دیده میشود که طلبه از استاد سوال میکند نظر شما دربارهی فلان موضوع چیست؟
این مسألهها نشاندهندهی آن است که طلاب تشنهی فهمیدن مسائل روز بوده و از استاد انتظارِ آگاهیبخشی دارند. اساتید باید تشنگی طلاب را در این زمینه با بیان دیدگاههای واقعی و حقیقی برطرف کنند.
طلبه در عین این که از استاد، تدریس فقه و اصول و … را طلب میکند، تبیین مسائل سیاسی و اجتماعی را هم از وی خواستار هستند.
البته ممکن است اساتید صاحبنظر بوده و هر کدام سلیقه ویژهای مختص به خود داشته باشند اما همهی اساتید، در اصول، دارای یک نظر مشترک میباشند.
با توجه به این که در رأس نظام جمهوری اسلامی، یک رهبر و فقیه جامعالشرایط، که برخاسته از حوزهی علمیه میباشد، حضور دارند، طبیعی است این اصول، مشترکِ همه، به خصوص اساتید میباشد؛ ولی شاید سلیقهی سیاسی هم در نهاد افراد وجود داشته باشد.
وجود سلایق مختلف مخًل نیست
وجود سلایق مختلف مخلّ نخواهد بود، بلکه برعکس، نبودن سلایق مختلف مخلّ میباشد. ممکن است هر فردی درباره مسائل اجتماعی دیدگاههای مختلفی داشته باشد. وقتی استاد در تدریس خود نظرات فقهی و اصولی علماء را مطرح میکند، طلاب نیز ممکن است بگویند: نظر فلان عالم در این موضع مورد قبول نیست.
در کتابهای مرحوم شیخ و مرحوم آخوند نیز استاد و شاگرد به همدیگر اشکال کردهاند؛ این همان اختلاف سلیقه بر مبنای قواعد و ادلّه مورد قبول طرفین میباشد. طلاب هم این آراء و نظریات را گوش داده و چه بسا نظر و سلیقه جدیدی ارایه میدهند.
در اصول مشترک همه باید وحدت رویه داشته باشند. یعنی در نظامی که برخاسته از خون شهداء و آرمانهای بلند روحانیت در طول تاریخ شیعه است، نباید در اصول مشترک از وحدت رویه فاصله گرفت و دچار اختلاف شد.
امروز یکی از ارکان نظام، ولی فقیه است و هر کسی بخواهد خدشهای در این گونه اصول وارد کند، از وحدت بیرون رفته است. البته بحث درباره ولایت فقیه؛ حدود و اختیارت ایشان در آرای فقها وجود دارد، اما در مسائل کلی اجتماعی، در آن چه مربوط به نظام، دین و مربوط به رهبری است، باید وحدت رویه باشد.
براساس مبنایی که دین تعیین کرده، اگر کسی بخواهد در اصول مشترک خدشهای وارد کند، به چارچوب نظام آسیب وارد کرده است.
بصیرتدهی به این است که اساتید، شرایط روز دنیا را برای طلاب تبیین کرده، وظیفه و موضع حوزه را نیز در قالب مبنای نقلی و عقلی بیان کنند. بنابراین اساتید نقش عمدهای در افزایش آگاهیهای سیاسی و اجتماعی طلاب داشته و دارند.
- برای این که متناسب با نیازهای روز جامعه در عرصهی جهانی پاسخگو باشیم، چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
امام صادق - علیه السلام - فرمود: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ» عالمی که آگاه به زمانه است هیچ وقت شبهات بر او هجوم نمیآورد. (الكافی، ج۱، ص: ۲۷)
پاسخهای استاد به شاگرد باید بهروز باشد. یکی از وظایف استاد شبههیابی است؛ یعنی باید گروهی در امر شبههیابی فعالیت کنند. البته در حال حاضر بسیاری از مراکز حوزوی به این امر پرداختهاند و به شهبات حوزوی و غیرحوزوی پاسخ میدهند، اما در عین حال، اساتید علاوه بر تدریس، به چنین مسألهی مهمّی (شبههیابی و پاسخ به آن) باید داشته باشند.
طلاب وقتی با شبههای روبرو می شوند از اساتید خود درباره آن سوال میکنند. استاد نیز باید این شبهات را جواب داده و جواب نیز مطابق با واقعیت امروزی باشد.
- ارتباط معنوی بین استاد و شاگرد در حوزه چگونه میباشد؛ آیا نظام آموزشی در این ارتباط تأثیرگذار است؟
درحال حاضر این ارتباط کم گردیده. نقل شده که مرحوم آخوند بیش از ۵۰۰ شاگرد داشته و مرحوم شیخ نیز به همین مقدار شاگرد داشته است، ولی ارتباطی که در این دوره میان استاد و شاگردان وجود دارد، سابقاً خیلی بیشتر از این وجود داشت.
مرحوم آخوند و جناب شیخ، شاگردان خود را میشناختند و این شناخت تا حدّی بوده که به آنها اجازه اجتهاد میدادند. علاوه بر این، ملاحظه میشود که خیلی از افرادی که خروجی حوزه نجف بودند، متخلّق به اخلاق حسنه بودهاند. خیلی از این افراد اجازه اجتهاد هم داشتند که این خود گواه بر ارتباط قوی استاد و شاگرد است.
البته شکی نیست که در این دوره کارهای اجرایی علما زیاد شده و این امر در کمرنگ شدن ارتباط استاد و شاگرد نقش داشته است. روابط علما با مردم با وجود شرایطی که امروزه در جامعه هست، در گذشته وجود نداشت و اساتید وقت بیشتری را به شاگردان خود اختصاص داده و آنها را به طور کامل میشناختند.
بهتر است که در حال حاضر ارتباط استاد با شاگرد، بعد از پایان سطوح عالیه و ورود شاگرد در عرصه اجتماع و کار اجرایی نیز ادامه پیدا کند. در مقالهای هم این نکته را عنوان کردم که اساتید با شاگردان خود رابطه داشته باشند، حتی گاهی استاد به دیدار شاگرد برود. شاگردی که در عرصه اجتماع وارد شده، وقتی که میبیند استادش برای دیدار وی در محل کار او حاضر شده و از او احوالپرسی میکند، هم خوشحال شده و هم روحیه میگیرد و این که استاد او را از یاد نبرده، باعث دلخوشی شاگرد میشود.
آسیبهای قطع رابطه استاد و شاگرد
البته این دیدارها باید از طرف شاگرد نیز وجود داشته باشد که متأسفانه گاهی شاگرد در خیابان از کنار استاد خود بهگونهای عبور میکند انگار هیچگاه یکدیگر را نمیشناختند.
لذا از آثار سوء قطع رابطه استاد و شاگرد این است که وقتی شاگرد در اجتماع ورود پیدا میکند، گاهی دچار برخی انحرافات شده یا رفاهزده میشود. حتی گرایش به مسایل دنیایی پیدا میکند و بهنوعی هم شاید سیاستزده شود و بهجای سیاستمدار بودن، سیاست باز میشود.
مسائل نام برده شده، ناشی از این است که شاگرد رابطه معنوی خود را با استاد قطع کرد. لذا برای برون رفت از این مشکلات، استاد و شاگرد این ارتباط طرفین را پرورش دهند؛ اگر استاد متوجه شود که شاگردی در درس حاضر نمیشود، بررسی کند که چرا آن شاگرد غیبت کرده، چه اتفاقی برای او افتاده و اگر میتواند در رفع گرفتاری و مشکل او کاری انجام دهد.
در حالات پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله - نقل شده که وقتی آن حضرت وارد مسجد میشدند و اصحاب خود را نمیدیدند، سوال میکردند: فلانی کجا است؟ این امر نیز باید در حوزههای علمیه مورد توجه قرار گیرد.
شاگردی که این شیوه رفتاری را از استاد خود دیده در خیلی از اتفاقات اجتماعی میتواند خود را حفظ نماید. در برخی موارد وقتی ارتکاب عملی ناپسند از سوی طلبه بررسی شده، فهمیده میشود که این ارتباط معنوی بین استاد و شاگرد قطع شده است. بنابراین رابطهی معنوی استاد و شاگرد نباید فقط در دوران علمآموزی شاگرد وجود داشته باشد، بلکه باید تا پایان عمر نیز ادامه یابد.
خواندن این مقاله را در روزهای بعد ادامه دهید…
صفحات: 1· 2