رسول خدا (ص) مي فرمايد:
«الرّؤيا الصالحةُ يبشَّرُ بها المؤمن و هي جزءُ من ستَةٍ و اربعين جزءً من النّبوة. » (47)
«رؤياي راست، نويدي براي يک مؤمن و يک از 46 جزء نبوت است. »
و در روايت ديگري مي فرمايد:
«الرويا الصالحة جزء من سبعين جزء من النبوة. » (48)
«رؤياي راست، يکي از هفتاد جزء نبوت است. »
وجود رؤياهاي گوناگون در بين انسان ها و اين جا و آن جا از آن ها سخن گفتن، در طول تاريخ پژوهش هايي را سبب شده است و سرمنشأ دانشي گرديده با عنوان تعبير رؤيا و تأويل آن. (49)
خداوند يوسف را با صفت برجسته تأويل رؤيا برگزيد. پس از آن که حضرت يوسف خواب خويش را به پدرش حضرت يعقوب بيان کرد، حضرت يعقوب از خواب پسرش اين چنين برداشت که او به مقام نبوت مي رسد:
«و کذلک يجتبيک ربّک و يعلّمک من تأويل الاحاديث و يتمّ نعمته عليک و علي آل يعقوب کما أتَّمها علي ابويک من قبل ابراهيم و اسحاق ان ربّک عليم حکيم. » (50)
«همان گونه [که در خواب خويشتن را سرور و برتر ديدي] پروردگارت تو را به [پيغمبري] برمي گزيند و تعبير خواب ها را به تو مي آموزد. [و با خلعت نبوت تو را مفتخر مي سازد] و بر تو و خاندان يعقوب نعمت خود را کامل مي کند، همان طور که پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق کامل کرد. بي گمان پروردگارت بسيار دانا و حکيم است. »
حضرت يوسف با دانش تعبير خواب در ميان مردمي برانگيخته شد که در ديار آنان و ديگر سرزمين ها، در آن دوره ها، خواب و تعبير خواب، بسيار رواج داشت. در مصر باستان، کاهنان، موبدان معابد، محور کار خويش را بر تعبير رؤياها گذاشته بودند.
يوسف با تعبيرهايي که نزد خدا و منبع لايزال وَحياني سرچشمه مي گرفت به تعبير خواب ها جهت مي داد و اين درس بزرگ را داد که تعبير خواب، دانشي نيست که هر کسي بتواند به آن دست يابد و چيزهايي ببافد و به ديگران تحويل دهد، بلکه دانشي است سماوي و وَحياني و تنها کساني مي توانند از آن بهره اي داشته باشند که خداوند آنان را به اين سرچشمه پيوند داده باشد. از اين روي کساني که به تلاش برخاسته تا به کنه آن دست بيابند و درک درستي از خواب داشته باشند، در اين تلاش ناکام مانده و ره به جايي نبرده اند.
در روايات، رؤيا به چند دسته تقسيم شده است:
در پاره اي از آن ها به سه دسته:
«بشاره من الله المؤمن و تحذير من الشيطان و أضغاث احلام. » (51)
«رؤيا بشارتي از سوي خداوند به فرد مؤمن و پرهيز دادن مؤمن از مکرهاي شيطاني و خواب هاي آشفته. »
در پاره اي ديگر به چهار دسته:
«رؤيا من الله تعالي و لها تأويل، و رؤيا في وساوس الشيطان و رؤيا من غلبة الاخلاط و رؤيا من الافکار و کلّها اضغاث احلام الا ما کان من قِبَلِ الله التي هي الهام في المنام. » (52)
«رؤيايي از سوي خدا باشد و براي آن تأويل است.
و رؤيايي از وسوسه هاي شيطاني نشأت مي گيرد.
و رؤيايي که از غلبه و افزايش اخلاط ناشي مي شود.
و رؤيايي که از افکار برخاسته است.
همه [اين سه تاي اخير] خواب هاي آشفته است. تنها خوابي درست است و تأويل دارد که از سوي خداوند باشد که الهام است و در خواب به فرد القا مي شود.
علامه جواد مغنيه مي نويسد:
«به عقيده ما، خواب بر چند نوع است:
1. خوابي که منعکس کننده عادت ها و انديشه انسان است، نظير فيلسوفي که در خواب مي بيند که با افلاطون و ارسطو جدال مي کند، مسلماني که در مسجد نماز مي خواند، مسيحي اي که در کليسا صليب مي کشد، کشاورزي که کشت مي کند، بنابي که به بنايي مشغول است و امثال آن. اين نوع خواب روشن است و هيچ کس در تفسير آن اختلاف ندارد؛ زيرا تفسير اين خواب، با خودش است.
2. خوابي که از زندگي بيننده خواب و انديشه او بيگانه است، مانند رؤياي شاه مصر که آن گاوها و خوشه ها را در خواب ديد، در حالي که وي، نه کشاورز بود و نه گاوچران و رؤياي او، هشداري بود درباره قحطي اي که پس از حاصل خيزي رخ داد.
3. رؤيايي که در بيداري همان گونه اتفاق مي افتد که انسان آنان را در خواب ديده است، بدون کم و زياد و اين نوع خواب، بسيار کم است، لکن يقيناً اتفاق مي افتد.
تا امروز، علم، به اين نوع خواب و نوع قبلي راه نيافته است.
و ممکن است در آينده نزديک و يا دور بدان راه يابد.
برخي، اين نوع خواب را به تصادف تفسير کرده اند.
ترديد نيست که ناتوان ها به تصادف پناه مي برند.
ديگري گفته است اين دو نوع، اثر يک حس در وجود انسان است که ما حقيقت آن را نمي دانيم. اين سخن نيز نشانه ناتواني است … .
خلاصه سخن آن که يک ضابطه کلي وجود ندارد که در تفسير تمام خواب ها بتوان به آن تکيه کرد؛ زيرا خواب انواعي دارد که با يکديگر متفاوت اند. به عنوان مثال برخي از خواب ها انعکاسي است از وسوسه هاي نفس و شرايط آن و منبع اين نوع خواب، روشن است. برخي از خواب ها صورتي است بر طبق اصل؛ يعني همان طور که انسان در خواب ديده، در بيداري اتفاق مي افتد و رمز و منبع اين نوع خواب براي ما نامعلوم است. بعضي از خواب ها، رمزها و اشاره هايي است به واقعه اي محسوس، پيش از وقوع آن، نظير ستارگاني که به يوسف سجده کردند و ناني که جوان زنداني بالاي سرش حمل مي کرد و گاوها و خوشه هايي که پادشاه مصر آن ها در خواب ديد.
رمز و منبع اين خواب را همانند قبلي نمي دانيم.
اما کسي که مي گويد اين نوع و نيز نوع قبلي، مژده اي است از سوي خداوند و يا حسي در انسان [که ما آن را نمي شناسيم] او، ادعاي دانستن غيب را کرده است و نمي خواهد که نسبت ناآگاهي به او داده شود. حتي در چيزي که خدا آگاهي از آن چيز را از بندگان اش پنهان داشته است. » (53)
حال که روشن شد رؤياي صادقه وجود دارد و کساني غير از انبياء و معصومان، رؤياهايي داشته اند که يا براي آنان خيري دربرداشته و يا شري به بار آورده، آينده خوب و يا بد را براي آنان رقم زده است و اکنون نيز بسياري با اين پديده روبه رويند و تجربه هايي از آن دارند، اسلام، چه دستورالعملي دارد که انسان مسلمان، از ناحيه رؤياهاي خود گرفتار شوم روزگاري نشود.
از روايات به دست آمد که هر رؤيايي درخور توجه نيست. بسياري از رؤياها، در رديف رؤياي بي اعتبار، بي ارزش، آشفته، پريشان و غير درخور تأويل قرار مي گيرند و تنها رؤياهاي ويژه اي هستند و آن هم بسيار اندک، که بشارتي از خداوند را دارند و جزئي از اجزاي نبوت بشمارند و بر قلب شماري از انسان ها، در خواب، تجلي مي کنند.
با توجه به اين روايات و آموزه هاي اسلامي، اگر کسي گمان کرد آن چه را در خواب ديده رؤياي پريشان نيست و بر آن شد از آن رمزگشايي کند و به تعبيرکننده اي بازگويد تا تعبير و تفسيري از آن ارائه دهد، بايد بداند که براي تعبير آن قاعده و ضابطه ويژه اي وجود ندارد، بستگي به ذوق و فهم تعبير کننده دارد. تنها در صورتي تعبير مي تواند دقيق باشد که رسول الهي و معصومي از آن رمزگشايي کند. پس با توجه به اين که نه قاعده و ضابطه اي در دست است و نه هميشه و در همه حال دسترسي به معصوم(ع) راه همان است که رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) براي ما نشان داده اند:
رسول گرامي اسلام مي فرمايد:
«اذا رأي أحِدکم الرؤيا الحسنةَ فليفسّرُها و ليُخبر بها و اذا رأي الرؤيا القبيحة فلا يفسُّرها و لايخبرها. » (54)
«هرگاه يکي از شما خواب خوبي ديد، آن را تعبير کند و براي ديگران بازگو کند و اگر خواب بدي ديد آن را تعبير نکند و به کسي هم نگويد. »
و همان حضرت در روايت ديگر مي فرمايد:
«الرؤيا علي رحل طائرٍ مالم يُعبَّر فاذا عُبِّرت وَقَعت و لا تَقُصَّها الا علي وادٍ وذي رأي. » (55)
«خواب، تا زماني که تعبير نشود چون پرنده روي سرِ خواب بيننده در پرواز است و همين که تعبير شد فرود مي آيد. خواب خود را جز براي دوست و کسي که اهل فکر و نظر است، بازگو نکنيد. »
و از همان حضرت روايت شده است:
«الرؤيا لاتقصّ الاعلي مؤمن خلا من الحسدِ والبغي. » (56)
«خواب را جز براي مؤمني که از حسادت و تجاوز مبراست، نبايد بازگو کرد. »
و آن حضرت مي فرمايد:
«لا تُقَصّ الرؤيا الا علي عالمٍ او ناصحِ. » (57)
«خواب را جز براي شخص عالم، يا خيرخواه نبايد بازگو کرد. »
اين رهنمودهاي سازنده و بنيادين اگر هميشه و همه گاه سرلوحه زندگي قرار بگيرد و انسان مسلمان جز بر مدار قرآن و سنت و سيره ناب، دقيق و روشن رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) حرکت نکند و به هزارها هزار سخن و تعبيري که درباره خواب از اين سوي و آن سوي مي شنود و از اين و آن، گوش فرا ندهد و توجهي به آن ها نکند، هيچ گاه به باتلاق خرافه فرو نمي افتد و زندگي را بر خود تلخ نمي کند و پرده هاي تاريک نااميدي او را از ديدن و زيبا ديدن و حرکت به سوي آينده روشن باز نمي دارد.
ادامه این مقاله را در روزها دیگر بخوانید….
پي نوشت ها :
41. سوره صافات، آيه 101 – 102.
42. سوره يوسف، آيه 4.
43. همان، آيه 36.
44. همان، آيه 43.
45. سوره فتح، آيه 27.
46. سوره اسراء، آيه 60.
47. ميزان الحکمة، محمدي ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 4 / 1929، دارالحديث.
48. همان / 1930.
49. مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، ج 2 / 992، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1359.
50. سوره يوسف، آيه 6.
51. ميزان الحکمه، محمدي ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 4 / 1930.
52. بحارالانوار، ج 19، 234.
53. تفسير کاشف، علامه محمد جواد مغنيه، ترجمه موسي دانش، ج 4 / 504 – 506، بوستان کتاب، قم.
54. ميزان الحکمه، ج 4 / 1932.
55. همان.
56. همان.
57. همان.
منبع:نشريه حوزه شماره
صفحات: 1· 2