آن چه در قرآن و سنت ديده مي شود و از مطالعه آن دو ثقل اکبر به دست مي آيد، با خرافه دو گونه برخورد انجام گرفته است:
برخورد تنظيمي
برخورد نقدي وردّي
در برخورد تنظيمي، به گونه خردمندانه و ترازمند گرايش ها و باورهاي مردم به سامان آمده و از زياده روي ها و کند روي ها، جلوگيري شده است.
اما در برخورد ردّي، باورها، گرايش ها و پندارهاي خرافي به طور کلي، رد شده اند. در اين نوشتار، پاره اي از اين موردها که قرآن و سنت با آن ها به طور ويژه به ستيز و مبارزه برخاسته و يا براي بي اثر کردن آن ها راه نشان داده اند، به روشي نمايانده مي شوند و در اين بررسي مواردي را نيز يادآور مي شويم که خرافه نيستند، حقيقت دارند و در بين مردم بسيار رايج اند و مردم با تجربه، اثرگذاري آن ها را دريافته اند؛ اما راه مبارزه با آسيب هاي آن ها را ندانسته و از آموزه هاي اسلام فرا نگرفته و بي راهه افتاده اند.
1. مبارزه با طيره
شعار قرآن «طائرکم معکم» است. فال بد زدن، پيشينه اي بس طولاني دارد. در همه دوران ها، انسان ها به گونه اي با اين خرافه دست به گريبان بوده اند و گاه راه هدايت، سعادت و خوشبختي را به روي خود مي بسته اند. به روايت قرآن مجيد، اقوام پيشين، در تطير و فال بد زدن کار را به جايي مي رساندند که به رسولان الهي که به آنان اندرز مي دادند، راه شان مي نمودند، از زشتي ها و بدي ها بازشان مي داشتند، مي گفتند: ما به شما فال بد زده ايم، از اين روي، به شما ايمان نمي آوريم.
رسولان الهي، در پاسخ، بدانان مي گفتند: «طائرکم معکم» شومي شما، به خود شماست يعني آن چيزي که شر و بدي را به سوي شما مي کشاند، با شماست، نه با ما. و يا مي گفتند: آن چه خير و شر شما به وسيله آن به شما مي رسد، نزد خداست:
«قالوا انا تطيرنا بکم لئن لم تنتهوا لترجمنکم و ليمسنکم منا عذاب اليم. »
«گفتند: ما شما را به شگون بد گرفتيم. اگر بس نکنيد، سنگسارتان کنيم و از ما به شما، کيفري دردناک مي رسد. »
رسولان در پاسخ به اين خرافه باوران گفتند:
«… طائرکم معکم. أإن ذکرتم بل انتم قوم مسرفون. » (1)
«شومي شما با خود شماست. آيا اگر تذکر داده شديد [باز به ما شگون بد مي زنيد؟ نه] بلکه شما [در انکار حقيقت] قومي اسراف کاريد. »
قوم ثمود به پيامبر خدا، حضرت صالح (ع)، که به پرستش خدا مي خواندشان شگون بد زدند:
«قالوا اطيرنا بک و بمن معک. »
«گفتند ما تو را و ياران ات را به شگون بد گرفته ايم. »
«قال طائرکم عند الله. بل انتم قوم تفتنون. »(2)
«[صالح در پاسخ آنان] گفت: شگون تان نزد خداست.
نه، که شما مردمي ايد که آزموده مي شويد. »
و نيز قوم موسي همين حرکت و برخورد نابخردانه و خرافه آلود را با حضرت موسي (ع) داشتند و به آن حضرت و ياران اش، شگون بد مي زدند:
«فاذا جاءتهم الحسنة قالوا لنا هذه و ان تصبهم سيئةُ يطَّيروا بموسي و من معه. ألا انّما طائرهم عندالله ولکن اکثر هم لايعلمون. » (3)
«چون نيکي مي رسيدشان مي گفتند: اين براي ماست. چون بدي مي رسيدشان، به موسي و ياران اش، شگون بد مي زدند. هان، بخت شان نزد خداست و بس. ليک بيش ترشان ندانند. »
پيامبران و رسولان الهي، با طيره وفال بد زدن، به روايت قرآن، به مخالفت برخاستند و رسول گرامي اسلام (ص) نيز اين حرکت خردمندانه را به بهترين وجه ادامه داد و به ريشه کني آن همت گمارد و مسلمانان را از طيره و فال بد زدن پرهيز داد و همه جا و هميشه، به آنان سفارش فرمود که فال خوب بزنند، تا خوشبختي به سراغ شان بيايد. شعار آن بزرگوار اين بود که طيره حقيقت ندارد:
«الفأل حق و الطيرة ليس بحق. » (4)
«فال نيک زدن حق است و فال بد زدن حقيقت ندارد. »
در سيره رسول خدا آمده است:
«کان يحب الفأل و يبغض الطيرة. » (5)
«فال نيک را دوست مي داشت و از فال بد زدن ناخرسند مي شد. »
رسول خدا (ص)، ميان فال نيک و بد فرق گزارده است. به فال نيک دستور داده و از فال بد، نهي کرده است. درباره فال نيک زدن، اين جمله نوراني از رسول خدا نقل شده است:
«تفاءلوا بالخيرِ تجدوه. »(6)
«فال نيک بزنيد، تا آن را بيابيد. »
خود حضرت نيز بسيار فال نيک مي زد. از جمله نوشته اند:
«هنگامي که سهيل بن عمرو، از سوي مشرکان مکه براي گفت و گو با رسول خدا (ص) و مسلمانان و عقد قرارداد صلح، به حديبيه آمد، پيامبر (ص) از نام او پرسيد: وقتي از نام او آگاه گرديد، فرمود: «قد سهل عليکم امرکم». کارتان سهل و آسان شد. » (7)
همچنين در تاريخ آمده است:
«پيامبر اسلام (ص) به خسروپرويز، پادشاه ايران، نامه نوشت و وي را به اسلام فراخواند. وقتي نامه به دست خسروپرويز رسيد، آن را پاره کرد و در جواب نامه رسول خدا، مشتي خاک براي آن حضرت فرستاد. حضرت اين امر را به فال نيک گرفت و فرمود: به زودي مسلمانان خاک آنان را تصرف خواهند کرد. » (8)
دميري در حيات الحيوان مي نويسد:
«انما احبّ النبي (ص) الفأل لان الانسان اذا أمّل فضل الله کان علي خير و ان قطع رجاءه من الله کان علي شرّ و الطيره فيها سوء ظن و توقّع للبداء. »(9)
«رسول خدا (ص)، فال نيک را دوست مي داشت، بدان جهت که انسان هرگاه به فضل پروردگار اميدوار باشد، در راه خير گام برمي دارد و هنگامي که اميد خود را از پروردگار قطع کند، در راه شر خواهد افتاد. »
پيامبر اسلام (ص) بر آن بود که به پيروان خود بياموزاند به فضل الهي اميدوار باشند و از فضل الهي، هيچ گاه نااميد نباشند. در اين قاموس فکري، فال خوب زدن، يعني اميدواري به فضل خدا و فال بد زدن، يعني نااميدي از فضل خدا.
افزون بر اين، عقيده مندي به طيره و چيزها و کسان را اثرگذار در سرنوشت انسان و بدبختي و پريشان احوالي او، شرک به خداوند است. از اين روي، رسول گرامي اسلام (ص) اين پندار را شرک به خدا دانسته و مسلمانان را به طور جدّ از آن بازداشته و پرهيز داده است:
«الطَّيرةُ شرکُ. » (10)
«فال بد زدن، شرک است. »
«من ردَّته الطّيرةُ عن حاجته فقد اشرک. » (11)
«هر که فال بد زدن او را از کارش بازدارد، شرک ورزيده است. »
«من خرج يريد سفراً فرجع من طيرٍ فقد کفر بما انزل علي محمد. » (12)
«هر که براي سفر، خانه اش را ترک کند و بر اثر فال بدي برگردد، به آن چه بر محمد فرو فرستاده شده، کفر ورزيده است. »
به هر حال، به همه تأکيدهاي اسلام و رسول گرامي اسلام و ائمه اطهار بر رد نفي و غيرحقيقي اعلام کردن فال بد زدن و طيره، اين پديده خرافي در بين مسلمانان رواج داشته و دارد و شمار کثيري از آنان را به خود گرفتار ساخته است. اما آن چه مهم است و شايد سبب رواج آن شده و ترسيدن و وحشت از آن را موجب گشته، تجربه اي است که بسياري از اثرگذاري اين پديده دارند و يا شاهد اثرگذاري آن بر ديگران بوده اند.
اسلام، در مرحله اول با اعلام غيرحقيقي بودن فال بد و طيره و به شرک انجاميدن باور به آن، تلاش ورزيده که هيچ يک از مسلمانان، خود را به اين خرافه نزديک نسازند و در باتلاق آن نيفتند و در مرحله بعد اگر کسي به آن گرفتار آمد، حال يا خود فال بد زد و يا ديگري براي او فال بد زد، راه برون رفت را نشان داده است.
رسول خدا فرمود:
«اذا تطيرت فامض … . » (13)
«هرگاه فال بد زدي، کارت را انجام بده. »
به اين معني که به آن توجه نکن و آن را در بدفرجامي کار دخالت نده و بدون دخالت دادن آن و باور به نقش آفريني آن، کار را به سامان برسان که بي گمان به نتيجه خوشايندي خواهي رسيد. و نيز سيره رسول خدا چنين بود:
«… کان يأمر من رأي شيداً يکرهه و يطير منه ان يقول اللهم لايؤتي الخير الا انت و لا يدفع السيئات الا أنت و لا حول ولا قوة الا بک. » (14)
«هميشه مي فرمود: هر کس چيز ناخوشايندي ديد که به نظرش بدشگون آمد، بگويد: خداوندا، خوبي را کسي جز تو نمي دهد و بدي ها را کسي جز تو دفع نمي کند و هيچ جنبش و نيرويي نيست، مگر به کمک تو. »
و نيز براي برون رفت از فال بد زدن مي فرمود:
«کفارة الطّيرةُ التوکل. » (15)
«کفاره فال بد، توکل است. »
بايد انسان مسلمان به امر مهم عقيده داشته باشد که پيروزي و شکست، کاميابي و ناکاميابي، همه و همه نزد خداست و اين اوست که اثرگذار است و غير از او، هيچ کس و هيچ چيز اثر ندارد. بايد انسان مؤمن و باورمند به اثرگذاري خدا و بدون طالع خوب و بد نزد او، راه هاي تقويت توکل خويش را بپيمايد و از جمله با دعاهاي مأثوره روحيه توکل را تقويت کند، تا بتواند از وادي موهومات و خرافات و باورهاي غلط و فال ها و شگون هاي بد، رهايي يابد.
ادامه این مقاله را در روزهای دیگر ادامه دیگر…:
پي نوشت ها :
1. سوره يس، آيه 18.
2. سوره نمل، آيه 47.
3. سوره اعراف، آيه 131.
4. بحارالانوار، ج 63 / 1.
5. همان، ج 77 / 65.
6. مجمع البيان، امين الاسلام طبرسي، تصحيح و تعليق، سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 5 / 249، مکتبة العلمية الاسلاميه، تهران.
7. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 20 / 333، مؤسسه الوفا، بيروت.
8. همان / 381.
9. حيات الحيوان، ج 1 / 664؛ سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج 5 / 363، اسوه.
10. ميزان الحکمه، محمدي ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 7 / 3344، دارالحديث.
11. همان.
12. همان.
13. بحار، ج 77 / 153.
14. همان، ج 95 / 2.
15. کافي، ج 8 / 197.
منبع:نشريه حوزه شماره 152
صفحات: 1· 2