درقسمت قبل بیان شد که : هدف و مقصد انبياي عظام، تكميل مكارم اخلاقي و تهذيب نفوس بوده است.و نتيجهدستوراتاسلام را،تنهادرآخرت نبايد جستجوكرد.براساس آيات قرآن و روايات ائمه معصومين عليهمالسلام هدف از تعليمات اسلامي را بايد آن را به چشمه آبي تشبيه كنيم كه از نقطهاي به جوشش در آمده تا در پايان مسير، مزرعهاي را سيراب كند، ليكن بر سر راه خود همه جا را سرسبز می کند لذا تقوا و عمل صالح، در همين دنيا نيز انسان را به رستگاري و سعادت ميرساند.
برای همین قرآن می فرماید :
«و مَنْ اَعْرَض عن ذكري فأنّ له معيشة ضنكا»
و هر آن كس كه از ياد من روبگرداند، دچار زندگي سخت و تنگ خواهد شد.»
مقصود از بيان اين آيات، يادآوري اين نكته است كه از قرآن مجيد چنين بر ميآيد كه تقوا و عملصالح، در همين دنيا نيز صاحبش را به رستگاري و سعادت ميرساند و او را از تنگناها و پيچ و خمهاي زندگي ميرهاند. اين حقيقت را با مطالعه در زندگي تربيت يافتگان واقعي اين مكتب ميتوان دريافت.
بنابراين، بزرگترين ظلم به خود آن است كه :
بهترين اوقات و لحظههاي عمر، يعني جواني را كه سرشار از استعدادها و نشاط است
به هوسرانيهاي زودگذر بگذرانيم
و وقتي به خود آييم كه ديگر فرصت و امكان كافي براي جبران نباشد.
دوستان جوان بايد توجه داشته باشند كه ساختن بناي شخصيت را، سهل و آسان نينگارند و آن را از بناي يك ساختمان را براي ايجاد آن، سرمايه، وقت و مصالح لازم است، كمتر ندانند. كسي كه سرمايه و استعدادهاي جواني را به خيال جبران بعدي، صرف بيهودگي و عياشي كند. مانند فردي است كه در فصل تابستان، پول، امكانات و وقت خود را به هدر دهد و در فصل سرما و يخبندان بخواهد با دست خالي براي خود جان پناهي بسازد كه در اين صورت، جز حسرت و آه چيزي عايدش نخواهد بود يا مانند آن بازمانده از قافلهاي است كه در منزلي به اسودگي آرميده و پس از چند روز بخواهد با دويدن، خود را به قافله برساند. به قول يكي از بزرگان: جوانيات را نگهدار، پيري، خودش را حفظ ميكند.
امروز چهلمین روز است
و پیام هایی است که از دیشب پشت سر هم می رسند و تسلیت می گویند و غم نبودنش را برایم تازه می کنند
کسی طلب قرائت فاتحه می کند و دیگری زیارت عاشورای غیر معروفه.
دیگری به نقل از بزرگان خواندن زیارت اربعین را پیشنهاد می کند…
و همه این پیام ها خاطراتش را برایم زنده می کند، خنده هایش، جنب و جوشش، تیزهوشیش
یادم می آید سال های ابتدایی حوزه بودیم که همه به زیارت عبدالعظیم حسنی مشرف شدیم
بین نماز مغرب و عشاء، مرثیه خوانی برگزار شد، هر کسی را حالی بود و او عجیب شیون می کرد بر اهل بیت نبوت
دعا می کنم اهل بیت نگهدارش باشند در این روزگار که تنها نباشد
راستش را بخواهید هنوز هر بار که به زیارت می روم زیارت نامه خواندنش هم در گوشم می پیچد
پنج شنبه 28 دی ماه 91 از ساعت 2 تا 4 بعدازظهر در مسجد امام رضا (ع) واقع در اتوبان شهید باقری تهران، نبش کوچه شهید نادعلی مراسمی است که همه دوستان به یادش گرد می آیند شما هم اگر دوست داشتید تشریف بیاورید
روحت شاد نعیمه نوری کمالی
رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله : لا یَتَمنّى أحَدُكُمُ المَوتَ لِضُرٍّنَزَلَ بهِ ، فإن كانَ ولابُدَّ فاعِلاً فلْیَقُل: اللّهُمّ أحیِنی ما كانَتِ الحَیاةُ خَیرا لی ، وتَوَفَّنی إذا كانَتِ الوَفاةُ خَیرا لی (الترغیب والترهیب : 4/257/54) ؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود : هیچ یک از شما به خاطر گزندى كه به او مىرسد ، مرگ را آرزو نكند؛ و اگر ناچار به این كار شد، بگوید : بار خدایا! تا زمانى كه زندگى براى من بهتر است مرا زنده بدار و هرگاه مرگ برایم بهتر بود، مرا بمیران.
الإمامُ الكاظمُ علیه السلام ـ لِرجُلٍ یَتَمَنّى المَوتَ ـ : هل بینَكَ وبینَ اللّهِ قَرابَةٌ یُحابیكَ لَها ؟ قالَ :لا . قالَ : فهَل لكَ حَسَناتٌ قَدَّمتَها تَزیدُ على سَیّئاتِكَ؟ قالَ : لا . قالَ : فأنتَ إذا تَتَمنّى هَلاكَ الأبَدِ ! (كشف الغمّة : 3/42 .)
كشف الغمّه : امام كاظم علیه السلام به مردى كه آرزوى مرگ مىكرد فرمود: آیا میان تو و خداوند خویشاوندىاى است كه به خاطر آن تو را كمك رساند؟ عرض كرد : خیر. فرمود : آیا خوبىهایى كه بر بدىهایت فزونى داشته باشد پیش فرستادهاى؟ عرض كرد : خیر. فرمود : پس، در این صورت تو هلاكت ابدى را آرزو مىكنى !
دوستان عزیز در دنیا چیزی حتمی تر و قطعی تر از مرگ وجود ندارد دیر و زود دارد اما حتما فرا می رسد این که دیگر آرزو کردن ندارد ،ما باید حیات را قدر بدانیم که گذشتن و از دست دادنش هیچ جبرانی دارد هیچ دعا و آرزویی برش نمی گرداند ، دو روزه عمر به سرعت ثانیه شمار ساعت در حرکت است و این لحظه لحظه های فانی عمر ما بوده اند ،باید دید چگونه می گذرانیمشان
زندگی رنج دارد سختی دارد ،خوش و زیبایی هم زیاد دارد ، سختی ها به زودی جایشان را به آسایش و راحتی می دهند ، و تنها چیزی که ما را به آن ها نزدیک می کند صبر است. خداوند متعال در قرآن فرموده است«همانا بعد از سختی آسانی است». پس به وعده خدا دل بسپاریم و خوش باشیم و آرزوی مرگ این کار بیهوده را کنار بگذاریم که هر آن بر سرمان می بارد و ما را با خود به سرای باقی می برد و دستمان برای همیشه از دنیا کوتاه می ماند.
امام على علیه السلام فرمود : براى مرگ آماده شوید؛ زیرا مرگ بر سر شما سایه افكنده است و همچون گروهى باشید كه بر سر آنها فریاد زده شد و بیدار گشتند و دانستند كه دنیا سراى آنها نیست و از این رو آن را [با جهان دیگر ]عوض كردند···و میان هر یك از شما و بهشت و دوزخ فاصلهاى جز فرود آمدن مرگ بر او نیست···
از خداى سبحان مسألت داریم كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه هیچ نعمتى سرمستشان نمىكند و هیچ هدفى آنان را از طاعت پروردگارشان باز نمىدارد و پس از مرگ پشیمانى و اندوهى گریبان گیرشان نمىشود.( نهج البلاغة : الخطبة 64.)
دعاميكنم درآخرين روزهاي صفر
حسين خريدار اشكهايتان،
پيامبر مشكل گشاي غمهايتان،
غريب مدينه شفاعت خواهتان،
خورشيد طوس ضامن دعاهايتان
ومهدي فاطمه سايبان دلتهايتان باشد
التماس دعا
من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید.»
این را به عرب بیابانی گفت.
عرب بیابانی از هیبت پیامبری که همه ی قبایل به او ایمان آورده بودند، لکنت گرفته بود. آمده بود جمله ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بود.
رسول الله از جایش بلند شده بود. آمده بود نزدیک و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ. آن طور که تنشان تن هم را لمس کند. در گوشش گفته بود:«من برادر تو ام»، «اَنَا اَخُوک» گفته بود فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟ نه! من آن سلطان که خیال می کنی نیستم. «من اصلاً پادشاه نیستم» «لَیسَ بمَلک» من محمدم. پسر همان بیابان هایی هستم که تو از آن آمده ای. «من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید.» حتی نگفته بود که پسر عبدالله و آمنه است. حرف دایه ی صحرانشینش را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. آخرش هم دست گذاشته بود روی شانه ی او و گفته بود: «آسان بگیر، من برادرتم.» مرد بیابانی خندید و صورت او را بوسید: «عجب برادری دارم»