شاید به نظر برسد که بچه بزرگ کردن در این روزگار آسانتر از قبل است. این حرف از بعضی لحاظها درست است، مثلاً دیگر کمتر مادری پیدا میشود که مثل قدیم کهنه بچه بشوید یا برای تابستان و زمستان او لباس درست کند. اما در کنار این تسهیلات جدید، پیچیدگیهایی هم به جریان پرورش فرزندان اضافه شده است. این پیچیدگیها دلایل زیادی دارند که از مهمترین آنها میشود به کاهش تعداد فرزندان و افزایش آگاهی و به دنبال آن افزایش حساسیت والدین نسبت به مسائل بهداشتی و تربیتی و تحصیلی فرزندان اشاره کرد. حساسشدن والدین نسبت به فرزندان به قدری دارد در بین ما جا میافتد که ایفای نقش هلیکوپتر امداد از سوی والدین، به یک انتظار بدیهی، هم از سوی فرزندان و هم از سوی جامعه تبدیل شده است؛ بدون اینکه به نتایج بلندمدت آن توجه کافی شود.
عشق من، بچه ام!
اتفاقات زیادی در زندگی وجود دارند که میتوانند حال و هوای زندگی را از بیخ و بن عوض کنند. بیتردید یکی از مهمترین این اتفاقات، بچهدار شدن است. وقتی برای اولینبار صدای تپش قلب کوچکش را از دستگاه میشنوید یا جسم معلقش را با همه ظرافتهایش در قاب نمایشگر میبینید، حس دوگانهای به سراغتان میآید. از یک طرف دلتان از این خوشی بزرگ غنج میرود و از طرف دیگر، ته دلتان با لرزشهایی شما را به هول و ولای پاسخ به این پرسش میاندازد که «آیا من پدر / مادر شایستهای خواهم بود؟»، « آیا از عهده این مسئولیت بزرگ برخواهم آمد؟». و این سؤال برای تمام عمر در سر شما خواهید چرخید. پاسخ به این سؤال که البته در حد متعادلش نشانه مسؤلیتپذیری شماست، میتواند سرنوشت فرزندتان را تعیین کند.