امير علي كوچك تازه به دنيا آمده بود
بعد از يكي دو هفته كه مادر و خواهر بزرگترم از خانه امان رفتند و خانواده دو نفري ما كه حالا سه نفري شده بود تنها شد
ميخواستم اميرعلي را بغل بگيرم كلي استرس مي گرفتم كه نكند از دست بيافتد
ميخواستم شير بهش بدهم مي ترس… بیشتر »