آرامتر از همیشه!
رضاشاعری می نویسد: وقتی داستانی که برای شهید فرخ بلاغی عزیز در مجله چاپ شد، یک نسخه از مجله را برای مادرشهید بردم، خیلی خوشحال شد، اشک در چشمانش حلقه زده بود، مجله را چسباند روی سینه اش و گفت: خدا خیرت بده پسرم، خدا برادراتو بیامرزه، خیلی خوشحالم کردی… اسم بچه ام تو مجله چاپ شد.
***
صفحات: 1· 2