شنبه- موج اول
آقای مربوطه اصرار دارد که در این بیست سال زندگی مشترک حق ما را خورده است!
می گویم: نخورده اید!
می گوید: خورده ام! اصلا شما می دانید فمنیست یعنی چه؟!
می گویم: خوردنی است؟!
می گوید: دیدید که نمی دانید خانم! در ثانی مگر نشنیده اید که شاعر می فرماید
«زن بود شعر خدا مرد بُود نثر
مرد نثری سره و زن غزلی تر باشد»(1)
می گویم: آقا! زبانتان را گاز بگیرید!
می گوید: انقدر آقا آقا نکنید، مردم می شنوند!
می گویم: بشنوند!
می گویم: هر چه شما امر کنید!
یک شنبه- شما اطلاعاتتان کم است!
می گوید: خانم شما این شعر را شنیده اید؟!
می گویم: کدام شعر آقا؟! مگر بچه ها فرصت شعر خوانی برایمان می گذارند.
می گوید:
«خیز از جا پی آزادی خویش/خواهر من زچه رو خاموشی
خیز از جای که باید زین پس/خون مردان ستمگر نوشی»(2)
می گویم: خون مردان ستمگر؟! دیگر چیز قحط است آقا؟
می گوید: نه خیر! شما اطلاعاتتان کم است!
می گویم: هر چه شما امر کنید!
دوشنبه-موج دوم
آقای مربوطه قبل از رفتن به سر کار لباس ها را شسته، خانه را مرتب و غذا را هم آماده کرده است.
می گویم: پس فمنیست یعنی این؟!
می گوید: تازه کجایش را دیده اید!
می گویم: عجب چیز خوبی است! پس آقا قبل از رفتن صبحانه بچه ها را هم بدهید.
می گوید: هر چه شما امر کنید!
سه شنبه-تا این وقت شب کجا بودید؟!
می گوید: خانم! تا این وقت شب کجا بودید؟!
می گویم: «کن طلب حق خود ای خواهر من/ از کسانی که ضعیفت خوانند
از کسانی که به صد حیله و فن/گوشه خانه ترا بنشانند»(3)
می گوید: صحیح! اما دیر وقت است ها.
می گویم: شما که کوتاه فکر نبودید، در ثانی شام چه داریم آقا؟!
می گوید: هر چه شما امر کنید!
چهارشنبه-موج سوم
می گوید: خانم! بعد از یک عمر زندگی مشترک اتاق تان را از ما جدا کرده اید؟!
می گویم:
«تا به کی در حرم شهوت مرد/ مایه عشرت و لذت بودن
تا به کی هم چو کنیزی بدبخت/ سر مغرور به پایش سودن»(4)
می گوید: صحیح! اما آن سند ازدواج چه می شود؟!
می گویم: آن مربوط به بیست سال پیش است!
می گوید: هر چه شما امر کنید!
پنج شنبه-دادگاه خانواده
می گویم:
«باید این ناله خشم آلودت/ بی گمان نعره فریاد شود
باید این بند گران پاره کنی/ تا ترا زندگی آزاد شود»(5)
می گوید: صحیح! اما هنوز دیر نشده ها! از خر شیطان پایین بیایید، لااقل به فکر بچه های طفل معصوم باشید.
می گویم: نه خیر! تازه از خر شیطان پایین آمده ام، اصلا شما در این بیست سال حق مرا خورده اید!
می گوید: «خود کرده را تدبیر نیست»
می گویم: پس امضا کنید آقای خود کرده!
می گوید: هر چه شما امر کنید!
جمعه-«خانه سیاه است! »
می گویم:
«فاتح شدم. خود را به ثبت رساندم»(6)
دیگر کسی نیست که چیزی بگوید،«خانه سیاه است! »
توضیحات:
1.ملک الشعرای بهار
2و3و4و5.ابیاتی از قطعه ای منسوب به فروغ فرخ زاد در دایرﺓ المعارف قدرت و مقام زن در ادوار تاریخ دفتر سوم تالیف غلامرضا انصاف پور صفحه 258
6.فروغ فرخ زاد
منبع: مهرخانه