قبل نوشت:
روايات متعدد است برخي به 21 جمادي الثاني معتقدند و برخي ديگر به 29 جمادي الثاني
در هر حال درگذشت اين بانوي گرانقدر را تسليت عرض مي كنم.
***
امکلثوم صغري دومين دختر اميرالمؤمنين (ع) از فاطمه (س) است. در اينکه علي (ع) از فاطمه صاحب دو دختر (زينب کبري و امکلثوم) بوده است،(1) بين مورخان اختلافي ديده نمیشود. تنها اختلاف آنان در اين است که “امکلثوم” کنيه دومين دختر علي (ع) است و يا نام اوست؟؛ که بيشتر تاريخنويسان نام او را امکلثوم نوشتهاند.(2)
در کتابهاي تاريخي مانند تاريخ طبري و ابناثير نوشته شده که عمر بن خطاب با امکلثوم ازدواج کرده است.(3) در روايات شيعه نيز چند حديث در کتاب کافي و غيره نقل شده است که اين ازدواج واقع شد و پس از اینکه عمر از دنيا رفت، اميرالمومنين (ع) به خانه عمر رفته و امکلثوم را به خانه خود برد. از اينرو انکار اين مطلب بسيار مشکل است. لذا شيخ مفيد و سيد مرتضي (ره) که موضوع را مورد بحث قرار دادهاند، آن را حمل بر تقيه و اضطرار کرده و گفتهاند: علي (ع) ناچار شد با اين ازدواج موافقت کند و ضرورت بر اين کار، آن محذور را که در چنين ازدواجي وجود داشت برطرف کرد.(4)
امکلثوم (س) که در سالهاي آخر عمر پيامبر خدا (ص) به دنيا آمد، يکي از نمونههاي والاي انساني و يکي از ثمرات مجاهدتهاي مادرانه حضرت زهرا(س) است. ایشان از جهت سن و فضل، تالي زينب (س) است؛. همانگونه که در تحمل مسئوليتها و دشواريهاي بعد از نهضت خونين و شهادت امام حسين (ع)، شريک و همکار او بود.(5)
امکلثوم زني شجاع، رشيده، عاقله، با فضيلت، فصيح، سخنور و دانا بود. او در طول زندگي، شاهد شهادت مظلومانه عترت پيامبر بود. در سال 61 هجري نيز در رکاب سيدالشهدا به کربلا آمد و پس از عاشورا، در مدت اسارت با سخنانش عترت رسول خدا را معرفي و ستمهاي حکام را افشا ميکرد. از جمله وقتي کاروان اسيران را به کوفه وارد کردند، در جمع انبوه حاضران، امکلثوم به مردم سکوت داد. چون نفسها آرام گرفت و همه ساکت شدند، به سخن پرداخت و کوفيان را بهخاطر سستي در ياري امام و آلودن دست به خون سيدالشهدا ملامت کرد(6) «اي اهل کوفه، بدا به حالتان! چرا حسين را تنها گذاشتيد و او را شهيدکرديد و خاندانش را به اسيري گرفتيد؟ واي بر شما! آيا ميدانيد چه جنايت بزرگي کرديد؟ کسي را کشتيد که پس از پيامبر خدا، مقام هيچکس به او نميرسيد. خوني را بر زمين ريختيد که خدا و قرآن و پيامبر، ريختن آن را حرام کرده بودند».(7) و صداي گريه همه برخاست و زنان صورت خراشيدند و موي کندند و مويه کردند.
هنگام ورود به شام نيز از شمر خواست که آنان را از دروازهاي وارد کنند که اجتماع کمتري باشد و سرهاي شهدا را دورتر نگهدارند تا مردم به تماشاي سرها پرداخته و کمتر به چهره اهلبيت پيامبر نگاه کنند. شمر دقيقاً برخلاف خواسته او عمل کرد و اسيران را از دروازه ساعات وارد دمشق کردند. در ايام حضور در دمشق نيز هرگز از بيان حقايق و افشاي جنايات امويان کوتاهي نکرد. پس از بازگشت اهلبيت به مدينه نيز، امکلثوم از کساني بود که گزارش اين سفر خونين را به مردم ميداد.(8)
در مجلس ابنزیاد «وقتي او در کوفه سر امام حسين (ع) را مقابل خود گذاشته و خوشحالي ميکرد، امکلثوم (س) خطاب به ابنزياد گفت: اي پسر زياد! آيا براي پاسخ به رسولخدا (ص) جوابي آماده کردهاي؟ ميداني سر و کارت با رسول خدا (ص) است؟ پس از خطبه او مردم به قدري تحتتأثير قرار گرفته بودند که همه ميگريستند، به خود لطمه میزدند، زنان گيسوان پريشان ميکردند و صدا به واويلا بلند شد، مردان ريشهاي خود ميکندند…»(9)
سرانجام درد و رنج فاجعه کربلا، توان و تاب را از امکلثوم (س) گرفت و بعد از گذشت چهار ماه و 10 روز از مراجعت از شام، در سن 55 سالگي در مدينه وفات يافت.(10)
پینوشت
1. تاریخ طبری، ج6، ص347.
2. زندگانی فاطمه زهرا، سید جغفر شهیدی، نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص264.
3. تاریخ طبری، ج3، ص270؛ الاصابه، ج4، ص468.
4. زندگانی حصرت فاطمه و دختران آن حضرت، سید هاشم رسولی محلاتی، ص343.
5. زنان عاشورایی، حسین دوستی.
6. زنان در نهضت عاشورا، ملیحه خادری.
7. فرهنگ عاشورا، ص59.
8. زنان عاشورایی، حسین دوستی؛ نقش زنان در نهضت حسینی، زهرا فخر روحانی.
9. فرهنگ عاشورا، ص59.
10. زنان در نهضت عاشورا، ملیحه خادری.
11. زنان عاشورایی، حسین دوستی
نوشته: اكرم محمدي