این تلویزیون کوچیک اعصابم رو خورد کرده، تو هر خونهای یک ال سی دی هست. حتی شده وام بگیریم، باید عوضش کنیم.
میخوام ماشین رو بفروشم یک مدل بالاتر بخرم. دیگه با دوتا بچه این خونه خیلی کوچیکه، باید عوضش کنیم، شنیدی میگن قیمت دلار باز هم میره بالا، بیا هرچی پول داریم تبدیل به دلار کنیم. برای عید دوست دارم مبلمان را عوض کنیم…
جملات بالا احتمالاً به نظر خیلی از شما آشناست. شاید بگویید: حرفهای روزمره زناشویی است. حرفهایی که گاهی با همسرمان در میان میگذاریم. بله، دقیقاً مشکل همین جاست. ما فرهنگ حرف زدن صحیح را در خانه فراموش کردهایم. آداب حرف زدن با همسر و فرزندانمان را نمیدانیم و تنها به گفتن حرفهایی تکراری، روزمره و احتمالاً اشتباه، قناعت میکنیم.
امام علی علیهالسلام حدیثی دارند که در آن به اهمیت اندیشه و گفتار در سرنوشت ما اشاره میکنند: “مراقب افکارت باش که گفتارت میشود، مراقب گفتارت باش که رفتارت میشود، مراقب رفتارت باش که عادتت میشود، مراقب عادتت باش که شخصیتت میشود، مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود.”
اهمیت گفتار زمانی حساستر میشود که گفتار ما سرمشق افکار افراد دیگر باشد. ما مدام فراموش میکنیم که یک دوربین مخفی در تمام ساعات شبانه روز در کنارمان روشن است و حتی اگر مشغول بازی و تماشای تلویزیون باشد، باز هم حواسش به حرفها و رفتار ما خواهد بود.
فرزند ما از تکتک گفتگوهای ما و همسرمان نگاه به زندگی را میآموزد. زن بودن و مرد بودن را یاد میگیرد. نحوهی حرف زدن و پاسخ دادن را دوره میکند و خلاصه با تمام وجودش درک میکند که یک زن و شوهر راجع به چه چیزهایی با هم حرف میزنند! در بیان بهتر یاد میگیرد که دنیای یک انسان حول چه موضوعاتی میچرخد.
نگاهی به حرفهای هفتهی گذشته که در خانه رد و بدل شد بیندازیم. خریدهای خانه، رفتن به مهمانی، مشکلات اقتصادی، ناراحتی و گلهگذاری از اقوام یکدیگر و موضوعاتی اینچنینی درصد بالایی از گفتگوهای ماست. البته بسیاری از این حرفها لازم است و نمیتوان آنها را حذف کرد اما اگر خودمان دقت کنیم، متوجه میشویم که گفتمانهای مادی بین ما و در خانهی ما زیاد شده است. گفتگوهای که دنیای فرزندمان ما را تغییر داده است. البته این موضوع از آنجایی شروع شده است که تفکرات ما هم مادی شده است.
این روزها هم که بهانههای خوبی داریم، بالا رفتن قیمتها، یکی از داغترین سوژههای خانواده است. چند روز پیش در یک مهمانی دختر بچهی ۷ سالهای را دیدم که به گوشی تلفن همراه مادرش فخر میفروخت و به دوستش میگفت: قیمت موبایل مامانم هر روز بیشتر میشه چون آخرین مدل بازاره!
یاد دوران کودکی خودم و حرفهایم با همسن و سالانم افتادم. آن روزها مهمانیهای ما به خالهبازی میگذشت. یا به حیاط میرفتیم و گرگم به هوا بازی میکردیم اما بچههای این روزها در کیفشان رد پای تکنولوژی دیده میشود و اگر گوشهای بنشینیم و بدون آن که متوجه حضور ما باشند، به حرفهایشان گوش دهیم، چیزهایی را میشنویم که ساده شدهی اعتقادات خود ماست.
آنها به هم فخر میفروشند و به اصطلاح پز میدهند. دنیایشان کمتر کودکانه است حتی اگر هم از اسباببازیهایشان حرف بزنند، باز هم مدل و قیمت در آن بیتأثیر نیست.
هر چند نمیخواهم منکر تأثیر رسانه و محیط اطراف شوم اما خود ما هم تحت تأثیر دنیای اطراف، نگاهمان به زندگی تغییر کرده است و ناخودآگاه آنرا به فرزندانمان منتقل کردهایم.
وقتی تمام فکر و ذکرمان مسائل مالی باشد و با همسرمان تنها راجع به همین موضوعات حرف بزنیم، فرزندانمان هم یاد میگیرند تا پول و مادیات مهمترین چیز دنیاست. روزها با سرعت میگذرد و آنها بزرگ میشوند، روزی که به دنبال شغل مناسب هستند، یا قصد تشکیل خانواده را دارند، خیلی دیر است اگر بخواهیم اهمیت ارزشهای انسانی را به آنها گوشزد کنیم. ما یک عمر فرصت داریم تا به آنها انسان بودن را بیاموزیم اما فرصتها را از دست میدهیم.
باید برای محیط خانه و گذران وقت خودمان و عزیزانمان برنامه داشته باشیم تا گرفتار روزمرگی نشویم. بهترست نگذاریم تا حریم سلطان، حریم فکری و ذهنیمان را به خود مشغول کند.
وقتش را نداریم!
خیلی از زن و شوهرها میگویند: ما بالاخره باید مسائل مالیمان را با هم مطرح کنیم. از وقتی به خانه مراجعت میکنیم تا هنگام خواب، زمان زیادی برای با هم بودن نداریم. در بیشتر مواقع هم که فرزندان حضور دارند، تکلیف تصمیمگیریهای مادیمان چه میشود؟
میتوان برای این حرفها برنامه داشت، برای مثال دو روز در هفته، برای پیاده روی با هم به بیرون بروید. یک پیاده روی دو نفره ترتیب دهید و اینطور مسائل را آنجا بیان کنید اما حرف اصلی من این است که این روزها صحبت در مورد مسائل مادی زیاد شده است.
در جمعهای خانمها صحبت از جراحیهای زیبایی، هزینههای خرید، تغییر لوازم منزل، سفرهای خارجی و… بخش زیادی از دور هم جمع شدنها را به خود اختصاص داده است. در جمعهای مردانه هم که بحث سیاست نه به معنای صحبت در مورد سیاست روز بلکه به معنای تمسخر و دست انداختن تفکر مخالف یا بحث در مورد قیمت ارز و طلا و بازار کساد خانه و … کاملاً عادی است.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
اگر برایمان مهم نیست که فرزندانمان چقدر بزرگ بیندیشند و چقدر گرفتار دنیای مادی شوند، میتوانیم به این کارمان ادامه دهیم اما اگر به قول شیخ اجل سعدی، دلمان میخواهد فرزندانی داشته باشیم که با نقش دیوار برابر نباشند، باید به فکر چاره باشیم.
تن آدمی شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت به در آی تا ببینی طیران آدمیت
قرارهایی برای تغییر
* اولین قدم را باید از خودمان شروع کنیم. ما باید به عنوان والدین سعی کنیم تا کتاب را از زندگیمان دور نکرده و تمام وقتمان را به دوره کردن کانالهای تلویزیون نگذرانیم. کنار تختمان یک کتاب یا مجله بگذاریم که هر شب قبل از خواب مطالعه داشته باشیم.
* در محیط خانه جایی برای کتابخانه و نشریات در نظر بگیریم. فرزند ما باید ببیند که کتاب به اندازه کریستال و ظروف تزیینی اهمیت دارد.
* از کودکی قبل از خواب برای فرزندمان قصههای زیبا بگوییم، سیندرلا و سفیدبرفی را رها کنیم، داستانهای شاهنامه و بوستان سعدی اگر به زبان زیبای شما کودکانه بیان شود، درس زندگی را به آنها میآموزد.
* سعی کنیم با همسرمان حرفهای واقعی بزنیم. به او بگوییم :
- امروز فهمیدم خانم همسایه مان پیر زنی تنهاست، از این به بعد هر وقت نان گرفتی، برای او هم بگیر.
- دوست نداری دوباره ادامهی تحصیل بدهی؟ من حاضرم هر طور که شده به تو کمک کنم تا برای مقطع بعدی خودت را آماده کنی.
- بیا با هم یک زبان جدید یاد بگیریم. چند تا جزوه و سیدی خریدم که میتوانیم یک شب در میان کمی باهم تمرین کنیم.
- شنیدهام یک فیلم خوب در سینما اکران میشود، میتوانیم آخر هفته برویم و آن را ببینیم.
- چند وقت است به عموی بزرگت زنگ نزدی، فردا عصر یک سر برو واو را ببین. پیر و بیمار است. اگر اتفاقی برایش بیفتد، حسرت میخوری.
* قرارهای فامیلی نباید فقط برای صرف ناهار و شام باشد بلکه میتواند یک قرار فرهنگی هم در کنار آن گذاشت. وقتی دور هم جمع میشویم، یک کتاب خوب را به هم معرفی کنیم. یک مقاله زیبا از روزنامه را برای همه بخوانیم. راجع به آخرین فیلمی که اکران شده است، بحث کنیم. اگر کسی را داریم که اهل ادب و شعر است، از او بخواهیم تا برایمان غزلی از حافظ بخواند.
اگر مشاور و روانشناسی در جمع ما هست، به او بگوییم چند نکته آموزنده بیان کند. اگر پزشکی در خانواده داریم به او پیشنهاد دهیم که چند نکته لازم برای تغذیه و سلامت را بیان کند.
* با فرزندانمان به هر بهانهای گفتگو کنیم، اگر پشت چراغ قرمز کودک فقیری را میبینیم، بی تفاوت رد نشویم و به اندازه فهم فرزندان به او بگوییم که خداوند در مال و پول ما حقی برای افرادی قرار داده است که توانایی مالی ندارند و اگر آنرا نپردازیم، کار اشتباهی کردهایم.
هر فرصتی را برای خودمان و خانوادهمان غنیمت بشماریم تا انسان بودن را تمرین کنیم و به فرزندانمان هم کمک کنیم تا گرفتار صفرهای حساب بانکی نشوند.