تازگی ها زینب گاهی با برادرش یک طور جدی و دستوری صحبت می کند که از خودم شرمنده می شوم. البته حالتش فوق العاده خنده دار و بامزه است اما به یادم می آورد که احتمالاً من اینطوری با او صحبت می کنم.
انواع کتابهای تربیتی را توی کتابخانه جمع کرده ام، یک فهرست بلندبالا هم از کتاب در این زمینه دارم که سر فرصت تهیه کنم. فعالان حوزه تربیت را شناسایی کرده ام و مطالبشان را پیگیری می کنم. سایتهای تربیتی را بالا و پایین می کنم. وبلاگهای مادرهای چند قدم جلوتر از خودم را دنبال می کنم. کلاس تربیت فرزند هم می روم. اول و آخر همه شان می شود اینکه: « اول خودت را درست کن!»
البته یادگیری بعضی نکته ها و شگردهای تربیتی واقعاً ضروریست اما تلاش برای ایجاد صفتی در بچه که خودمان نداریم یا به اندازه کافی نداریم آب در هاون کوبیدن است. اصلاً شاید به جای اینکه قرار باشد ما بچه ها را تربیت کنیم، قرار است آن ها ما را تربیت کنند، اگر تربیت پذیر باشیم، اگر دل بدهیم…
این ها را می دانم اما باز انگار یادم می رود و گمشده را جای دیگر جستجو می کنم.
منبع : آئینه های پیش رو