مهرناز و فرخ هر دو بهصورت تماموقت خارج از خانه مشغول کار هستند. زندگی آنها صبحگاهان شبیه فیلمهای تلویزیونی است. تندتند لباس میپوشند، صبحانه میخورند، وسایل مهدکودک و مدرسه فرزندان را مهیا میکنند و از اینکه بچهها سرما نخوردهاند، خدا را شکر میگویند. چون بیماری بچهها یعنی یک روز مرخصی یکی از والدین و یا دنبال یک پرستار گشتن. مادربزرگ و پدربزرگ هر دو طرف هم آنقدر سالخورده هستند که از پس نگهداری آنها برنمیآیند.
البته لابهلای این همه هیاهو و عجله، آنها به فکر بچهها هم هستند و همواره نگراناند که آیا والدین خوبی برای فرزندان خود هستند؟ اگر از لحاظ کمی وقت کافی برای فرزندان صرف نمیکنند، از لحاظ کیفی تعاملات کافی را با فرزندان خود جهت رشدیافتن، تدارک دیدهاند؟
این سناریو در بیشتر خانوادههایی که هر دو کارمند نیمهوقت هستند و یا یکی از والدین شاغل و دیگری در خانه است نیز به شکل دیگر تکرار میشود. خیلی از والدین نگراناند که نکند همه زندگی فرزندشان فقط درسخواندن باشد و یا مبادا کودکشان بیشازحد تلویزیون میبیند، گروهی هم نگران درگیری دائم فرزندشان با تبلت و رایانه و بازیهای کامپیوتری هستند.
در هرحال تعداد قابل ملاحظهای از کودکان امروز، دارای چنین شرایطی هستند یا والدین وقت کافی برای پرداختن به آنها ندارند و یا اینکه از شدت کار و مسئولیت فراوان، توان و انرژی لازم برای وقتگذاشتن برای فرزندانشان را ندارند و همین مسأله دائماً باعث عذاب وجدان و ناراحتی آنها میشود و مرتب دنبال این راهحل هستند که برای برونرفت از این وضعیت، چهکاری میتوانند انجام دهند. پاسخ ما به شما والدین عزیز یک کلام است: بازی با کودک
صفحات: 1· 2