مأموران نگذارند عشایر و ایلات چادر و کلاغی و عمامه استعمال نمایند!
به عنوان نمونه در 11 تیر ماه 1315ش در پی بخشنامهای از وزارت داخله به والی خراسان، پس از تأکید بر اجرای قانون لباس متحدالشکل، چنین درخواست شده بود«حسبالامر عشایر هم نباید چادر استعمال کنند و با لباس معمولی خود باشند، همچنین باید کلاغی و عمامههای آنها هم به کلی موقوف گردد و در شهرها مأمورین باید بیشتر به این موضوع توجه داشته باشند و نگذارند عشایر و ایلات چادر و کلاغی و عمامه استعمال نمایند». بنابراین پیرو همین امر بود که برای اجرای بهتر برنامه کشف حجاب در مناطق عشایری، ابتدا از بزرگان محل و سران عشایر به اتفاق همسران آنها دعوت شد تا ضمن آمدن به شهرها، در مراسم جشنی که در راستای کشف حجاب برپا شده بود، شرکت کنند.
پوشش ابداعی زنان سران عشایر برای شرکت در جشنهای کشف حجاب
در مقابل این اقدام دولتی، زنان دعوتشده به این جشن در مخالفت با این اقدام، پوشش خاصی برای خود درست کرده بودند. مثلاً شلوار سیاهی که از پایین مانند جوراب پای آنان را میپوشاند و از بالا خیلی گشاد بود به پا کرده و از چادر سیاه هم یک روپوش گشاد و خیلی بلند که تا روی کفش میرسید پوشیده بودند.یقه آن بلند و بالا کشیده و آستینش نیز روی انگشتشان را میپوشانید. درنتیجه این زنان که به اجبار به اینگونه جشنها رفته بودند، مخالفت خود را با نوع پوششی که برای خود درست کرده بودند، با این برنامه ابراز کردند.
شیوههایی غیرمتعارف!
افزون بر این، بعضی از زنان عشایر به ناچار به شیوهای غیرمتعارف حفظ حجاب میکردند. به عنوان مثال در گزارشی پیرامون همین موضوع از ایالت خراسان در تاریخ 11/3/1315ش چنین آمده است: «بانوان در ولایات با چارقد در معابر عبور و مرور مینمایند. حتی بعضیها به طور مضحکی خود را به اشکال مختلف و عجیبی درآورده و مستور میدارند». همچنین علیرغم گزارشهای متعدد از ایالت کرمانشاه، مبنی بر سیر پیشرفت برنامه کشف حجاب و استقبال مردم آن منطقه از این سیاست دولتی، در تاریخ 2/4/1315 گزارش شده است: «منجمله اکثر بانوان آنجا سر و کله خود را به اشکال مختلفه میپوشانند و قسمت دیگر با استعمال چارقد و روسری روی خود را مستور و در معابر عمومی به شکل ناشایسته و مضحکی عبور و مرور مینمایند».
مهاجرت؛ جدیترین واکنش عشایر به سیاست کشف حجاب
علاوه بر این واکنشها، شاید جدیترین عکسالعمل در مقابله با این سیاست دولتی اقدام برخی از خانوادههای عشایری به مهاجرت از کشور بود. از مهمترین اسناد در این زمینه میتوان به گزارش ارسالی از سوی ایالت خراسان به ریاست وزرا به تاریخ 27/4/1315 اشاره کرد: «چون اطلاعات حاصله حاکی بود که مأمورین سرحدات برای برداشتن چارقد متمسک به خشونت و سختی شده و در بعضی موارد نیز منافع و استفاده شخصی خودشان را در نظر میگیرند، دستوری به امنیه شرق و گردان امنیه سرحدی صادر گردیده که سواد آن برای استحضار خاطر عالی تلویحاً تقدیم میدارد. چون مطابق اطلاعات واصله ادامه این ترتیب ممکن است مشکلاتی تولید نماید و بعضی از ساکنین نقاط سرحدی پس از رفع محصول به طرف افغانستان کوچ نمایند».
در همین راستا در گزارش دیگری از خرمشهر به وزارت داخله در تاریخ 8/11/1314 از مهاجرت چندین خانواده به عراق چنین اشاره شده است: «از خرمشهر اهالی به طور قاچاق در نتیجه تجدد و تربیت نسوان به خاک عراق رفتهاند،… قونسول بصره هم خبر مزبور را تأیید کرده» است.
همچنین در گزارشی دیگر در تاریخ 27/1/ 1315 درباره علت مهاجرت اهالی دشت میشان به ریاست وزرا آمده است: «…طبق راپورت نیابت حکومت دشت میشان مهاجرین فقط این عده نبوده، از طوایف دیگر هم مهاجرت نمودهاند. علت آن هم ظاهراً از ترس کشف حجاب بوده، ولی تحقیقات محرمانه دلالت دارد که آنها از طرف دولت عراق تشویق گردیدهاند».
اشعار محلی که زنان عشایر در مخالفت با کشف حجاب سرودند
علاوه بر مخالفت عشایر خراسان، کرمانشاه، لرستان و کردستان، عشایر کهگیلویه و بویراحمد هم به مقابله با این سیاست برخاستند، اما این مخالفتها به شکل یک مبارزه فرهنگی و در قالب اشعار و سرودههای محلی نمود پیدا کرد. از جمله این اشعار میتوان به این بیت که از زبان یک زن عشایری گفته شده، اشاره کرد:
« آسَمُون تو دُوز بُووَر زمین کَپ و تاکُن
وُم اِیگُن پَهَللِت بر شلوار و پاکُن
ای آسمون شکاف بردار و ای زمین دهن بگشا
که به من میگویند موهایت را ببر و شلوار به پاکن»
در این شعر، زن عشایرکه از کوتاهکردن موهای خود و شلوار به پا کردن متنفر است، آسمان و زمین را مورد خطاب قرار میدهد که دهان باز کند تا او مخفی شود.
علاوه براین، از آن لحاظ که زنان عشایری ناگزیر از کار در مزارع و مراتع بودند، به ناچار راه دیگری را در مقابله با این سیاست در پیش گرفتند. بدان معنا که زنان عشایری برای آنکه از اجرای این سیاست سرپیچی کنند و در چنگال مأموران نیفتند، صبحها، خیلی زود ازخانه خارج میشدند و از بیراهه به محل کار خود میرفتند و پس از تاریکشدن هوا به خانه برمیگشتند. همچنین در بعضی مواقع با دادن مبلغی پول به مأموران دولتی آزادی عمل پیدا میکردند. بدین لحاظ، با تمام محدودیتهایی که برای کشف حجاب در میان زنان عشایری صورت گرفت، ولی همچنان سیر کشف حجاب در این مناطق به کندی پیش میرفت.
بنابراین بیشترین واکنشها در مقابله با این برنامه دولتی با توجه به شواهد، قراین، اسناد و مدارک موجود از سوی زنان عشایر کردستان، لرستان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد و عشایر کرد خراسان صورت گرفت. نکته قابل تأمل اینکه دولت پهلوی پیش از آنکه زمینههای لازم برای تغییر این برنامه دولتی را فراهم کند، اقدام به اجرای این برنامه در میان زنان ایلات و عشایر کرد. بنابراین با واکنش منفی از سوی آنان مواجه شد. بدان لحاظ که اجرای چنین برنامهای از سوی دولت با توجه به وضعیت جغرافیایی مناطق عشایری که مدام در ییلاق و قشلاق بهسر میبردند و همچنین لباس سنتی زنان عشایری با توجه به محیط شغلی خود و نقش مهمی که در اقتصاد خانواده ایفا میکردند، امکانپذیر نبود.
از آن جهت که اجرای این سیاست عشایری دولت از سوی سیاستگزاران دولت پهلوی بدون شناخت و برنامهریزی قبلی صورت گرفت، با عدم توفیق بیشتری همراه شد. افزون بر این، برخورد نادرست مأموران اجرایی این سیاست در هنگام اجرای این برنامه در میان عشایر در کنار نادیدهگرفتن مقتضیات زندگی ایلی و عشیرهای که مستلزم پوشش خاصی برای زنان و مردان آنها بود، تعارض میان دولت و جامعه ایلی را تشدید کرد و همین امر منجر به واکنشهای گسترده از سوی عشایر نسبت به این سیاست شد.
واکنشهای منفی خانوادههای عشایری در مقابل سیاست کشف حجاب خود نشاندهنده این امر است که برای هرگونه تغییری در روش زندگی مردمی، ابتدا باید ارزشهای اجتماعی و فرهنگی عرضه شود و این موضوع بهتدریج صورت میگیرد و نیاز به برنامهریزیهای طولانیمدت دارد. همچنین میزان پذیرش این ارزشهای تازه برای طبقات و گروههای مختلف یکسان نیست و پذیرش آن به نوع زندگی و ارزشهای اجتماعی آنها بستگی دارد. ازاینرو میتوان گفت که دولت پهلوی بدون درنظرگرفتن نوع زندگی مردمان عشایری، اقدام به اجرای این سیاست کرد و به همین دلیل با مخالفتهای گسترده ایلی و عشیرهای روبهرو شد.
نویسنده: عطیه غریب /کارشناس ارشد تاریخ
منتشرشده در شماره پنجم ویژهنامه زنان صبح روزنامه صبح نو
صفحات: 1· 2