حادثه کربلا که در بیداری اسلامی ریشه دوانده است، در ایجاد آگاهی حرکتیِ[1] برخاسته علیه ظلم و فساد سهیم بوده و با گذشت زمان، در وجدان امت مسلمان عمق و رسوخ بیشتری یافته است. به عبارت دیگر، حادثه کربلا واقعه ای است که از زمان و مکان فراتر رفته، اسطوره ای بودن خود را از نور مشکات نبوت گرفته و سر زندگی و شادابی اش را از رنگ بذل و بخشش دریافت کرده است.
به همین خاطر به روشی تبدیل شده است که شعله فروزانی را برگرفته و انسان را در آفاق عزت و کرامت بالا می برد و محوریت جدال پابرجای میان استکبار و استضعاف، و نماد عدالت و خود نثاری در راه خداوند از یک سو، و نماد غرق شدگی در امور بی ارزش فانی دنیوی را از سوی دیگر بیان می کند.
بیان واقعه عاشورا به شیوه ها و اشکال گوناگونی تجلی پیدا کرده است که شاید بارزترین آن ها، مجالس عاشورایی باشد که در آنها خطیب یا عالمی به بیان رویدادهای این حادثه و تلاش برای ارائه مفصل موضوعات آن می پردازد. در همین حال، برای افزودن بر شوق مردم و جذب بیشتر آنان ، عنان خیالِ روایتگرانه و نقالانه را رها می کند تا در آن آسمان خیال انگیز، بی هیچ ناظر و حاضری پرواز کند و درست در همین جا است که بسیاری از اضافات و مبالغات به اصل واقعه عاشورا راه می یابد.
به همین خاطر عده ای از علما به مقابله با این کار پرداخته اند و به نظر می رسد کتاب «حماسه حسینی»[2] شهید مطهری که در سه جلد تألیف شده است، [3] از جمله کتاب هایی است که با دیدگاهی عمیق، این موضوع را به صورت کافی و وافی بررسی کرده است. بر این اساس می کوشیم اندکی درباره مهم ترین نکات و نقاطی که ایشان در این کتاب مد نظر داشته اند، تأمل کنیم.
انحراف در سیره و راه مقابله با آن
استاد در سرآغاز کتاب خود درباره انحرافاتی هشدار می دهد که به حادثه عاشورا راه یافته است؛ البته به این اعتبار که نحوه مواجهه با این حادثه حاوی سلبیات متعددی در حرکت امت اسلامی است و پیامدهای منفی فراوانی را نیز به دنبال می آورد و حتی تأثیرات ناگوار و ناروایی را در نحوه نگاه به شخصیت امام حسین (ع) در پی دارد. این است که می گوید:
«حادثه کربلا برای ما مردم، خواهی نخواهی، یک حادثه بزرگ اجتماعی است؛ یعنی این حادثه در تربیت ما، در خلق و خوی ما اثر دارد.»[4]
به همین خاطر دیده می شود که مردم برای احیای آن به صورت خودخواسته و خودجوش عمل می کنند و فراتر از آن، برای شنیدن سخنان مربوط به این حادثه و مسائل مرتبط با آن، تلاش زیادی به خرج می دهند و اموال فراوانی را هزینه می کنند. استاد مطهری در این باره می گوید:
«[حادثه کربلا ] حادثه ای است که خود به خود، بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیون ها نفر و قهرا میلیون ها ساعت برای شنیدن و استماع قضایای مربوط به آن صرف می کنیم. میلیون ها تومان پول برای این کار صرف می شود.»[5]
ازاین رو با توجه به اهمیت این واقعه و ترس از منحرف ساختن آن از مسیر حقیقی خود، استاد مطهری خواستار آن است که باید به مضمون این حادثه تمسک جست و آن را چنان که هست، با تمام جزئیات واقعی اش ارائه داد. در همین زمینه ایشان از لغزیدن در دام و دایره خیالات توهم آمیز هشدار می دهد؛ زیرا این گونه موارد از نظر ایشان، امت اسلامی را به زیان و آسیب دچار می کند. این است که می گوید:
«این قضیه را ما باید همان طوری که بوده است، بدون کم و زیاد تلقی کنیم و اگر کوچک ترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف می کند؛ [یعنی] به جای اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم، قطعاً ضرر خواهیم کرد.»[6]
علاوه بر این، مسئولیت این موارد زیانبار را، هم بر گردن علما می داند، هم بر دوش راویان و خطیبان این گونه مطالب و هم بر گردن مردم عادی؛ ازاین رو با شدت و حدّت تمام می گوید:
«تحریف هایی که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بی خاصیت کردن و بی اثر کردن قضیه بوده است و در این امر، هم گویندگان و علمای امت تقصیر داشته اند و هم مردم.»[7]
مطهری در بحث از مظاهر تحریف، فقط به نمادهای تحریف معاصر بسنده نکرده است، بلکه از میرزا حسین نوری استاد (مرحوم شیخ عباس قمی) نیز نام برده است که او نیز به نقد اکاذیبی می پرداخته است که به کربلا نسبت داده شده بودند ولی کسی به رسوا ساختن آنها نپرداخته بود؛ تا جایی که صریحاً می گوید:
«امروز باید عزای حسین را گرفت؛ اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن عزای جدید این همه دروغ ها است که درباره حادثه کربلا گفته می شود و احدی جلو این دروغ ها را نمی گیرد. امروز بر این مصیبت حسین بن علی باید گریست، نه بر آن شمشیرها و نیزه هایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد.» [8]
چنان که گفته شد، مطهری مسئولیت وقایعی را که در این زمینه برای مردم پیش می آید، به دو اعتبار تلقی می کند:
اعتبار یکم: اینکه نهی از منکر بر همه واجب است.
بر این اساس می گوید:
«یک مسئولیت این است که نهی از منکر بر همه واجب است. وقتی که می فهمید و می دانید و مردم اغلب هم می دانند که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است؛ بلکه باید مبارزه کنید و دیگر این تمایلی است که صاحب مجلس ها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند. مجلس باید بگیرد، باید کربلا بشود. روضه خوان بیچاره می بیند که اگر بنا بشود هر چه می گوید از آن راست ها باشد مجلسش نمی گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی کنند، ناچار یک چیزی هم اضافه می کند.»[9]
اعتبار دوم: انتظار نداشته باشید مجلس روضه خوانی، کربلا باشد.
در این باره نیز می گوید: همه باید این تمایل غیرمسئولانه ای را که میان مردم و خطیبان پخش شده است که: همه از مجالس حسینی انتظار دارند که این مجالس باید گرم و حماسی باشند یا چنان که مصطلح شده است، «کربلای دوم»باشند، از سر خود بیرون کنیم؛ زیرا در این صورت گاه دیده می شود که خطیب بیچاره حیران و سرگردان می ماند که اگر بر منبر حسینی راست بگوید و حقایق را بدون کم و زیاد بیان کند، نتیجه آن خواهد شد که مردم درباره مجلس او بگویند که مجلسی سرد و غیر حماسی بود و به تبع آن به دعوت دوباره این خطیب تمایلی نداشته باشند.
به همین خاطر او مجبور می شود برخی داستان های خیالی را بسازد تا در مجلسش شور و حرارت ایجاد کند. مرحوم مطهری در این باره نیز می گوید:
«این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند، [نگویند] فلان روضه خوانی که مجلس او می گیرد، فلان روضه خوانی که کربلا می کند.کربلا می کند یعنی چه؟! یک مسئولیت بزرگ این مسئولیت است، [مقاومت در برابر] این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند.»[10]
ازاین رو مرحوم مطهری مردم را فرامی خواند که در برابر این گونه تمایل و رغبت غیرمسئولانه مقاومت و آن را با عملکرد و رفتار خود اثبات کنند؛ یعنی به تشجیع و تشویق خطیب نپردازند تا برای تبدیل کردن مجلس خود به کربلای دوم، به هر قیمتی اقدام کنند.
ایشان راه حل این امر را نیز در شنیدن روضه های راست می داند و می گوید:
«شما باید روضه راست را بشنوید و معارف و سطح فکرتان بالا بیاید؛ به طوری که اگر در یک کلمه روحتان اهتزاز پیدا کرد، یعنی با روح حسین بن علی هماهنگی کرد، و اشکی ولو ذره ای، ولو به قدر بال مگس[جاری شد، ]اگر یک چنین اشکی در حالت هماهنگی روح شما با حسین بن علی از چشم شما بیرون بیاید، واقعا مقام بزرگی برای شما است؛ اما اشکی که از راه قصابی کردن بخواهد از چشم شما بیاید، اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد.«داد بکشید»یعنی چه؟! چرا داد بکشید؟!»[11]
به طور خلاصه می توان گفت که این تمایل غیرمسئولانه مردم به دیدن واقعه کربلا به صورت فاجعه آمیز، انگیزه اصلی اختراع داستان های دروغ و اکاذیب درباره این واقعه است؛ به همین خاطر علت و انگیزه اصلی اغلب اکاذیبی که در مواعظ مربوط به تعزیه وارد شده است، تمایل مردم به خروج از سیاق وعظ، و چرخش در آسمان خیال مربوط به این فاجعه است.
واضح است که مرحوم مطهری به بیان پیامدهای این گونه مجالس بر مردم بسنده نکرده است؛ بلکه گاه وارد حوزه خطیبان و علما نیز شده است! و به عنوان نمونه می گوید:
«غالب جعلیاتی که شده است، مقدمه گریز زدن بوده است؛ یعنی جعل شده است برای اینکه بشود از آن جعل یک گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد، و غیر از این چیزی نبوده است.»[12]
به همین خاطر استاد مطهری بر این باور است که دروغ سازی و دروغ پردازی، و رها کردن عنان خیال، در اصل از شأن و جایگاه امام حسین (ع) می کاهد؛ نه اینکه مقام وی را بالا ببرد!
جالب توجه است که مرحوم مطهری ماجرای کربلا را به حد عقل و منطق می کشاند؛ ازاین رو با نوعی حساب و کتاب با آن برخورد می کند. به این صورت که ابتدا حادثه را بیان می کند و سپس معایب آن را نشان می دهد؛ البته به صورتی منطقی و عقلانی و با پشتوانه ای از اسناد تاریخی و تحقیق جدی درباره مکان و زمان آن حادثه، تا به این صورت همه پندارها و برساخته هایی را که به متن عاشورا راه یافته است، طرد و رد کند.
در اینجا باز هم مرحوم مطهری از این پدیده انتقاد می کند و با استناد به سخن میرزای نوری که گفته بود کار به جایی رسیده که به خاطر کثرت دروغ ها و اکاذیبی که به واقعه عاشورا نسبت داده می شود، باید بر حسین (ع) گریه کرد. مرحوم مطهری در این باره می گوید:
«به خدا قسم حرف حاجی حرف راستی است.می گوید امروز! اگر کسی بخواهد بر امام حسین (ع) بگرید، بر این مصیبت هایش باید بگرید، بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید بگرید.»[13]
به نظر مرحوم مطهری، مرجع همه این اکاذیب، ضعف سندها یا نقص اسناد و مدارک نیست. به نظر ایشان سرچشمه این امر در جای دیگری است. این است که می گوید:
«آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد، این است که اتفاقا در میان وقایع تاریخی، کمتر واقعه ای است که از نظر نقل های معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد.من در سابق خیال می کردم که اساسا علت اینکه این همه دروغ اینجا پیدا شده است این بوده که وقایع راستین را کسی نمی داند چه بوده است؟بعد که مطالعه کردم، دیدم اتفاقا هیچ قضیه ای در تاریخ در تاریخ های دوردست مربوط به مثلا سیزده یا چهارده قرن پیش به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد.»[14]
ادامه این مقاله را در بخش بعدی بخوانید…
پی نوشت ها:
1 . برخی از صاحب نظران حوزه بیداری اسلامی، میان «بیداری» و «حرکت»، تفاوت می گذارند و معتقدند که هر گونه بیداری، حرکت نیست؛ اما هر حرکتی، مبتنی بر بیداری است. اقتباس از:قرضاوی، دکتر یوسف: «أولویات الحرکه الإسلامیه فی المرحله القادمه»، الطبعه الثالثه عشره، مؤسسه الرساله.
2 . این کتاب بارها و به شکل های گوناگون چاپ و منتشر شده است. مشخصات چاپ آن در مجموعه آثار استاد مطهری به شرح ذیل است:
مطهری، استاد شهید: «حماسه حسینی»، جلد دوم از بخش سیره معصومین علیهم السلام، «مجموعه آثار» ج 17، چ دوم، انتشارات صدرا، تهران 1378.
3 . ظاهراً ترجمه عربی ای که ایشان از آن بهره گرفته اند، سه جلدی بوده است؛ به همین خاطر در ارجاعات و پاورقی، استشهاداتی که به کلمات مرحوم مطهری می کنند، همین روند را در پیش گرفته اند.
4 . «مجموعه آثار»، ج17، ص 70.
5. همان.
6 . همان.
7 . همان.
8 . همان ، ص 71.
9 . همان 72.
10. همان72 73.
11. همان.
12. همان، 73.
13. همان، ص 93 94.
14. همان،78 79.