روح امر به معروف و نهی از منکر[106]
مرحوم مطهری خواستار بازخوانی انتقادی، جامع و فراگیر در ابزارها و وسایلی است که در مورد مسائل مختلف است تا به این صورت کار امر به معروف و نهی از منکر به بهترین شکل دلخواه انجام گیرد. این است که می گوید:
«در جلسات پنج گانه ای که درباره «عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی » صحبت کردم، مطالبی عرض شد که آنچه می گویم به منزله نتیجه گیری از همه آن مطالب است. به طور خلاصه عرض می کنم که اولاً ما در باب امر به معروف و نهی از منکر گفتیم که معروف و منکر از نظر اسلام محدود به حد معین نمی شود. تمام هدف های مثبت اسلامی داخل در معروف و تمام هدف های منفی اسلامی داخل در منکر است، و گرچه در امر به معروف و نهی از منکر تعبیر امر و نهی هست ولی با توجه به قراینی که از خود قرآن کریم می توان استنباط کرد و به نص احادیث قطعی اسلامی و به دلیل اینکه از مسلمات فقه اسلامی ما است و تاریخ اسلامی ما بدان گواهی می دهد، مقصود از آنها تنها امر و نهی لفظی نیست، بلکه مقصود استفاده کردن از هر وسیله مشروع برای پیشبرد هدف های اسلامی است.پس اگر بخواهیم روح امر به معروف و نهی از منکر را با ترجمه و تعبیر فارسی خودمان بیان کنیم باید بگوییم: لزوم استفاده از هر وسیله مشروع برای پیشبرد اهداف اسلامی.
مطلبی که می خواهم به طور خلاصه عرض بکنم، کارنامه ما درباره امر به معروف و نهی از منکر است … این اصل یکی از ارکان تعلیمات اسلامی است، یکی از ارکانی است که به نص صریح متون اسلامی و گفته پیغمبر اکرم اگر از بین برود، تمام تعلیمات اسلامی از بین رفته است. اگر این اصل منسوخ شود، جامعه اسلامی به صورتی که باید وجود داشته باشد هرگز وجود نخواهد داشت.کارنامه ما در این باب چگونه کارنامه ای است؟متاسفانه کارنامه ما مسلمین در این زمینه درخشان نیست.از آن نظر کارنامه درخشانی نیست که اولا ما آن حساسیتی را که اسلام در این زمینه دارد نداریم؛ یعنی آن اهمیتی را که اسلام به این موضوع داده است درک نکرده ایم و ثانیا در حدودی هم که به حساب و خیال خودمان به اهمیت این موضوع پی برده ایم، واجد شرایط آن نبوده ایم…
پیغمبر اکرم موضوع امر به معروف و نهی از منکر را با تعبیر دیگری بیان کرده است. آنجا که فرمود:«کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته » تمام افراد شما مسلمانان به منزله حافظ و نگهبان و شبان دیگران هستید و تمام شما نسبت به تمام خودتان مسئولید. تعبیری از این بالاتر نمی توان کرد؛ یعنی ایجاد نوعی تعهد و مسئولیت مشترک میان افراد مسلمان برای حفظ و نگهداری جامعه اسلامی بر مبنای تعلیمات اسلامی.
چنین وظیفه سنگینی اولا آگاهی و اطلاع زیاد می خواهد، یعنی هر فرد یا اجتماع نا آگاهی نمی تواند این وظیفه را به خوبی انجام دهد، و ثانیا قدرت و امکان می طلبد. انجام دادن چنین مسئولیت بزرگ و چنین تکلیف بسیار بزرگی احتیاج به قدرت و نیرو دارد، و ما قدرت و نیروی لازم را برای این موضوع کسب نکرده ایم.نیرو را بالقوه داریم ولی این نیرو را جمع نمی کنیم…
چون می خواهم در این موضوع بالاجمال و الاشاره صحبت کنم، همین قدر عرض می کنم که شما اگر می خواهید بفهمید کارنامه ما در این زمینه چگونه است، یک رسیدگی به کارهای ما در زمینه امر به معروف و نهی از منکر بکنید، یعنی مظاهر امر به معروف و نهی از منکر خودمان را بررسی کنید ببینید چیست؟…
ما به عنوان خدمت به اسلام تبلیغ می کنیم، مجالس تبلیغی تشکیل می دهیم. یک بررسی روی این مجالس تبلیغی بکنید، ببینید مجموع تبلیغاتی که در این مجالس می شود در چه حدود و سطح و در اطراف چه مسائلی است؟یکی دیگر از مظاهر همبستگی های اسلامی ما، همدردی ما و امر به معروف و
نهی از منکر ما، کتاب های اسلامی است که منتشر می کنیم.در کشور ما الآن هم باز بیشترین کتابی که منتشر می شود، کتاب های اسلامی و مذهبی است؛ ولی این کتاب ها را رسیدگی کنید، ببینید ارزش معنوی آنها چقدر است؟ارزش نویسندگانش را دریابید. ببینید محتویات و هدف های این کتاب ها چیست؟ در چه سطحی برای مسلمین منتشر می شوند؟یعنی بفهمید امر به معروف و نهی از منکر ما در چه سطحی است، در چه مرتبه و مقامی است؟ببینید در میان مسائل اجتماعی اسلامی که بیشتر از هر مساله دیگر فکر ما را به خود مشغول می دارد و ما نسبت به آن مسائل بیشتر از مسائل دیگر حساسیت نشان می دهیم و جرقه ایجاد می کنیم، بیشتر برای چه مسائلی ناراحت می شویم و حساسیت نشان می دهیم و درباره چه مسائلی بی تفاوت می مانیم، لختیم، حساسیتی نداریم؟این را یک بررسی بکنیم، آن وقت می توانیم رشد اجتماعی، رشد امر به معروف و نهی از منکر، کارنامه خودمان در زمینه امر به معروف و نهی از منکر را تشخیص بدهیم.
…به خدا قسم اگر انسان از دیده خون ببارد، کم است.چرا باید کارنامه ما ملت در امر به معروف و نهی از منکر اینقدر پست و پایین باشد؟!امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟یعنی همدردی، همبستگی، همکاری، همگامی، تعرف(شناسایی)، آگاهی، قدرت.آن که روز اول این اصل را طرح کرد، برای این طرح کرد که می دانست دینش دین اجتماعی است، دین فردی نیست، دین صومعه و دیر نیست.آنها که یک عمر در دیرها و صومعه ها زندگی کردند، امروز دارند متشکل می شوند، همبستگی و همدردی پیدا می کنند، ما که دینمان دین اجتماع و زندگی و همکاری و وحدت و همبستگی است، به سوی انفراد و تنهایی و جدایی و تفرق گرایش پیدا کرده ایم.آن که چنین دستوری را طرح می کند می خواهد ما ملتی آگاه باشیم و بلکه حوادثی را که در بطن روزگار مستتر و پنهان است، آینده را پیش بینی کنیم. ما نه تنها آینده را پیش بینی نمی کنیم بلکه وضع زمان خودمان را هم نمی فهمیم!امام صادق در هزار و سیصد سال پیش فرمود:«العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس » آن کس که زمان خود را درک کند، اوضاع زمان خود را بشناسد، جریانی را که در سطح و بطن زمان مستمر است درک کند، در کار خود اشتباه نمی کند؛ یعنی مردم بی خبر از زمان خود، بی خبر از اوضاعی که در بطن یا سطح روزگار می گذرد، همیشه در اشتباهند، یعنی همیشه عوضی کار می کنند، به جای اینکه دشمن را بکوبند خودشان را می کوبند، به جای اینکه سینه دشمن را سیاه کنند سینه و پشت خودشان را سیاه می کنند، سال ها باید در تپه بمانند.این هم کارنامه ما…
حال چکار کنیم که خودمان ارزش پیدا کنیم، به صورت یک ملت با ارزش درآییم، به صورت یک ملت معتبر و با آبرو درآییم؟ جواب این سؤال را قرآن مجید داده است:«کنتم خیر امة اخرجت للناس » شما بهترین امت ها و ملت ها هستید، شما با ارزش ترین امت ها و ملت ها هستید، اما با یک شرط:«تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر».می خواهی به خودت ارزش بدهی؟ می خواهی در نزد پیغمبر خدا ارزش پیدا کنی؟با عمل کردن به این اصل در نزد خدا و پیغمبر ارزش پیدا کن.اگر می خواهی در نزد ملل جهان ارزش پیدا کنی که هم بلوک شرق روی تو حساب کند و هم بلوک غرب، سرنوشت تو را او در اختیار نگیرد و او برای تو تصمیم نگیرد، امر به معروف و نهی از منکر داشته باش، همبستگی و همدردی داشته باش، اخوت و برادری اسلامی را زنده کن، از بی خبری پرهیز کن، از ضعف پرهیز کن، از لاابالیگری پرهیز کن. این برنامه های بی خبری و لاابالیگری برای چیست؟ برنامه بی خبری برای این است که آگاه نباشی، نفهمی، ندانی و برنامه لاابالیگری برای این است که ضعیف باشی، قدرت نداشته باشی.
ما بنشینیم اینجا و بگوییم عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی، یک عامل بزرگ که حسین علیه السلام را به حرکت واداشت، او را از جان تکان داد، حسین بن علی به امر به معروف و نهی از منکر ارزش داد، اسلام برای امر به معروف و نهی از منکر ارزش درجه اول قائل است؛ یعنی آن را یکی از ارکان تعلیمات خودش می داند، اگر این رکن نباشد سایر تعلیمات نمی توانند کار کنند، اینها درست، ولی ما چکار کنیم؟آیا ما دائم از گذشته صحبت کنیم؟یا گذشته برای آینده است؟آینده و گذشته را باید به یکدیگر مربوط و متصل کرد.از نهضت حسینی در همین زمینه باید استفاده کرد، مردم را آگاه نمود. ببینید چه می کنند؟ چگونه تبلیغ می کنند؟ چگونه کتاب می نویسند و چگونه باید بنویسند؟ درباره چه مسائلی باید فکر کنند و درباره چه مسائلی حساسیت دارند؟ ببینیم علی بن ابیطالب علیه السلام، حسین بن علی علیه السلام روی چه مسائلی حساسیت داشتند، ما هم روی همان مسائل حساسیت نشان دهیم. چرا آنها روی مسائلی حساسیت نشان می دهند و ما روی مسائل دیگر؟از اینجا باید استفاده کنیم که پول هایمان را چگونه خرج کنیم.آیا ما رشدی در این زمینه داریم؟می فهمیم انفاقی که در راه خدا به خیال خودمان می کنیم چه انفاقی است؟ به خدا قسم من می ترسم زیانی که ما از راه امر به معروف و نهی از منکر جاهلانه کرده ایم یا صدمه هایی که از این راه به اسلام زده ایم، از زیان ترک امر به معروف و نهی از منکرمان بیشتر باشد.
من نمی دانم اگر ضرر و منفعت مجموع کتاب های اسلامی را که ما منتشر می کنیم پای همدیگر حساب کنیم، فایده اش بیشتر است یا ضررش؛ همچنین الآن نمی توانم به طور دقیق بگویم که اگر پول هایی راکه در راه اسلام و حتی به قصد قربت خرج می کنیم پای هم حساب کنیم، آیا منفعتشان برای اسلام بیشتر است یا ضررشان. چون قرآن صریحا می گوید انفاق دو گونه است، و در مورد یک نوع آن می گوید:«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة ».یک نوع انفاق را می گوید مثلش مثل گندمی است که در زمین مساعدی کاشته شود، هفت خوشه درآورد و هر خوشه ای صد دانه باشد و حتی از این هم بیشتر:«و الله یضاعف لمن یشاء». یعنی برخی انفاق های در راه خدا اینقدر خیر و برکت دارد؛ اما یک انفاق دیگر هم مثال می زند:«کمثل ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم » این انفاق مثلش مثل یک باد سموم خطرناکی است که وقتی به یک کشتزار آماده می رسد آن را خراب می کند؛ یعنی آنچه را هم که به وجود آمده است از بین می برد.»[107]
شعارهای عاشورا
برای موفقیت هر کار یا تحرک پیام آورانه و تضمین دوام و استمرار آن، باید شعارهای آن از دل مبادی ای بیرون بیاید که خواستار اجرا و عملی ساختن آنها است. از آنجا که مسئله حسین (ع) ازجمله مسائلی است که جایگاه زیاد و بزرگی برای شعار قائل است زیرا آنها را وسیله ای برای بیان مدلولات این حادثه و قدرت مضامین آن می داند استاد مطهری خواستار آن است که شعارهایی که در سینه زنی ها سر داده می شود، حسینی باشد.
همچنین خواستار آن است که گریه ها، اندوهگینی ها و نوحه گری هایی که برای حسین صورت می گیرد، با اهداف احیاگرانه و نهضت گرایانه حسین همنوا و هماهنگ باشد؛ چراکه ائمه اطهار (ع) همواره از شاعران، سخن سرایان و مداحان اهل بیت دعوت می کردند که شعر بخوانند و جهان را از مصیبت اهل بیت آگاه سازند. خود آنان نیز گریه می کردند و اشک های فراوانی می ریختند. با این حال مطهری خواستار آن است که این شعارها باید پیام آورانه باشد و در مضمون خود حاوی معانی والای این رسالت بزرگ باشد؛ نه شعارهای من در آوردی. این است که می گوید:
«عظمت اباعبدالله چیز دیگری است.او چیزی است، ما چیز دیگری.شعارهایی که در سینه زنی ها و نوحه سرایی ها می دهید، شعارهای حسینی باشد. نوحه، بسیار بسیار خوب است. ائمه اطهار دستور می دادند افرادی که شاعر بودند، نوحه خوان بودند، نوحه سرا بودند، بیایند برای آنها ذکر مصیبت بکنند.
آنها شعر می خواندند و ائمه اطهار گریه می کردند. نوحه سرایی و سینه زنی و زنجیرزنی، من با همه اینها موافقم؛ ولی به شرط اینکه شعارها شعارهای حسینی باشد، نه شعارهای من در آوردی:«نوجوان اکبر من، نوجوان اکبر من »شعار حسینی نیست. شعارهای حسینی شعارهایی است که از این تیپ باشد، فریاد می کند:«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه؟لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا» مردم!نمی بینید که به حق عمل نمی شود و کسی از باطل رویگردان نیست؟در چنین شرایطی، مؤمن(نگفت حسین یا امام)باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی ای ترجیح بدهد.»[108]
همچنین می گوید:
«و یا:«لا اری الموت الا سعادة و الحیوة مع الظالمین الا برما» هر جمله اش سزاوار است که با آب طلا نوشته شود و در همه دنیا پخش گردد، و این باز هم کم است)من مرگ را جز خوشبختی نمی بینم، من زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی نمی بینم.
مرا عار آید از این زندگی که سالار باشم کنم بندگی
شعارهای حسین علیه السلام شعارهای محیی بود(یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم) .»[109]
«اباعبدالله یک مصلح است.این تعبیر از خودش است(انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی).»[110]
«این را حضرت در نامه ای به عنوان وصیتنامه به برادرشان محمد بن حنفیه که مریض بود به طوری که از ناحیه دست فلج داشت و قدرت این که در رکاب حضرت باشد و خدمت کند نداشت نوشتند و به او سپردند، چرا؟برای اینکه دنیا از ماهیت نهضت او آگاه شود:مردم دنیا!من مثل خیلی افراد نیستم که قیام و انقلابم به خاطر این باشد که خودم به نوایی رسیده باشم، برای اینکه مال و ثروتی تصاحب کنم، برای اینکه به ملکی رسیده باشم.این را مردم دنیا از امروز بدانند(این نامه را در مدینه نوشت)قیام من قیام مصلحانه است.من یک مصلح در امت جدم هستم.قصدم امر به معروف و نهی از منکر است، قصدم این است که سیرت رسول خدا را زنده کنم، روش علی مرتضی را زنده کنم.سیره پیغمبر مرد، روش علی مرتضی مرد، می خواهم این سیره و این روش را زنده کنم.»[111]
ایشان در ادامه می گویند:
«از اینجا می فهمیم که چرا ائمه اطهار این همه دستور اکید داده اند که عاشورا باید زنده بماند و چرا این همه اجر و پاداش و ثواب برای عزاداری اباعبدالله منظور شده است.»[112]
سپس در بیان هدف از برپایی عزاداری می گوید:
«آیا آنها این سخن را فقط به خاطر یک عزاداری مثل عزاداری های ما در وقتی که پدر یا مادرمان می میرد، گفتند؟ نه، مردن های ما ارزشی ندارد، در مردن های ما فکر و ایده و هدفی وجود ندارد. ائمه اطهار از این جهت گفتند عاشورا زنده بماند که این مکتب زنده بماند، برای اینکه اگرچه شخص حسین بن علی نیست ولی حسین بن علی باید به قول امروز یک سمبل باشد، به صورت یک نیرو زنده باشد.»[113]
«حسین اگر خودش نیست، هر سال محرم که طلوع می کند، یکمرتبه مردم از تمام فضا بشنوند:«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه؟لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا»، برای اینکه از راستی و حقیقت، شور حیات، شور امر به معروف، شور نهی از منکر، شور اصلاح مفاسد امور مسلمین، در میان مردم شیعه پیدا بشود.»[114]
«پس اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که دائما حسین حسین می کنید و به سر خودتان می زنید، چه می خواهید بگویید؟باید بگوییم:ما می خواهیم حرف آقایمان را بگوییم، ما هر سال می خواهیم تجدید حیات کنیم(یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم).باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ما است. در این روز می خواهیم در کوثر حسینی شست وشو کنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شست وشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم.»[115]
بر این اساس، شهید مطهری نمی پذیرد که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به فراموشی سپرده شود؛ همچنین نمی پذیرد که روح شهادت، جهاد و فدا شدن در راه حق از ما دور شود و در این باره می گوید:
«ما نمی خواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش بشود، نمی خواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد.»[116]
«این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن!گناه کنیم، بعد در مجلسی شرکت کنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد. گناه آن وقت بخشیده می شود که روح ما پیوندی با روح حسین بن علی بخورد، اگر پیوند بخورد، گناهان ما قطعا بخشیده می شود؛ ولی
علامت بخشیده شدنش این است که دو مرتبه دیگر دنبال آن گناه نمی رویم.اما اینکه از مجلس حسین بن علی بیرون برویم و دو مرتبه دنبال آن گناهان برویم، نشانه این است که روح ما با روح حسین بن علی پیوند نخورده است.»[117]
ایشان در مورد شعارهای عاشورایی چنین تأکید می کند:
«شعارهای اباعبدالله شعار احیای اسلام است، این است که چرا بیت المال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص داده اند؟چرا حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال می کنند؟چرا مردم را دو دسته کرده اند:مردمی که فقیر فقیر و دردمندند، و مردمی که از پرخوری نمی توانند از جایشان بلند شوند؟
در بین راه در حضور هزار نفر لشکریان حر آن خطبه معروف را خواند که طی آن، حدیث پیغمبر را روایت کرد، گفت:پیغمبر چنین فرموده است که اگر زمانی پیش بیاید که اوضاع چنین بشود، بیت المال چنان بشود، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال بشود، اگر مسلمان آگاهی اینها را بداند و سکوت کند، حق است بر خدا که چنین مسلمانی را به همانجا ببرد که آن ستمکاران را می برد. بنابراین من احساس وظیفه می کنم، «الا و انی احق من غیر»در چنین شرایطی من از همه سزاوارترم.»[118]
ایشان در بخش دیگری از دیدگاه های خود، اهداف مکتب عاشورا و اهداف شعارهای آن را خلاصه می کند و می گوید:
«این است مکتب عاشورا و محتوای شعارهای عاشورا.شعارهای ما در مجالس، در تکیه ها و در دسته ها باید محیی باشد نه مخدر، باید زنده کننده باشد نه بی حس کننده. اگر بی حس کننده باشد، نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین علیه السلام دور می کند. این اشک برای حسین ریختن خیلی اجر دارد؛ اما به شرط اینکه حسین آن چنان که هست در دل ما وارد بشود.«ان للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین » (9) اگر در دلی ایمان باشد نمی تواند حسین را دوست نداشته باشد؛ چون حسین مجسمه ای است از ایمان.»[119]
«مقداری که حمله می کرد و آنها را دور می ساخت، برمی گشت، می آمد در آن نقطه ای که آن را مرکز قرار داده بود.آن نقطه، نقطه ای بود که صدارس به حرم بود؛ یعنی اهل بیت اگرچه حسین را نمی دیدند ولی صدایش را می شنیدند.برای اینکه زینبش مطمئن باشد، برای اینکه سکینه اش مطمئن باشد، برای اینکه بچه هایش مطمئن باشند که هنوز جان در بدن حسین هست، وقتی که می آمد در آن نقطه می ایستاد، آن زبان خشک در آن دهان خشک به حرکت می آمد و می گفت:«لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم »یعنی این نیرو از حسین نیست، این خداست که به حسین نیرو داده است.»[120]
«هم شعار توحید می داد و هم به زینبش خبر می داد که زینب جان!هنوز حسین تو زنده است.به خاندانش دستور داده بود که تا من زنده هستم کسی حق ندارد بیرون بیاید.لذا همه در داخل خیمه ها بودند.»[121]
تحلیل واقعه عاشورا
امام حسین در وصیت نامه خود که برخلاف وصیت نامه های معمولی است، اهداف قیام خود را شرح می دهد و آن را با این عبارت آغاز می کند:
«انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی)…برای اینکه دنیا از ماهیت نهضت او آگاه شود:مردم دنیا!من مثل خیلی افراد نیستم که قیام و انقلابم به خاطر این باشد که خودم به نوایی رسیده باشم، برای اینکه مال و ثروتی تصاحب کنم، برای اینکه به ملکی رسیده باشم.این را مردم دنیا از امروز بدانند(این نامه را در مدینه نوشت)قیام من قیام مصلحانه است.من یک مصلح در امت جدم هستم.قصدم امر به معروف و نهی از منکر است، قصدم این است که سیرت رسول خدا را زنده کنم، روش علی مرتضی را زنده کنم.سیره پیغمبر مرد، روش علی مرتضی مرد، می خواهم این سیره و این روش را زنده کنم.»[122]
استاد مطهری بر این باور است که باید این شعر را بیشتر کاوید؛ زیرا در آن تاریخ خاص معنای ویژه ای دارد؛ وگرنه چرا امام حسین (ع) پس از آنکه درباره امر به معروف و نهی از منکر سخن می گوید، بیان می کند که هدفش از قیام، ادامه راه جدّ و پدرش بوده است و مگر سیره جدّ و پدرش غیر از سیره امر به معروف و نهی از منکر بوده است؟ ازاین رو برای درک معنای این شعار، باید به آن شرایط زمانی بازگشت.
مطهری برای استدلال بر عظمت شهادت امام حسین (ع) به یکی از سخنان آقای آیتی اشاره می کند که گفته بود:
«رنگ خون از نظر تاریخی قرمز ثابت ترین رنگ ها است. در تاریخ و در مسائل تاریخی آن رنگی که هرگز محو نمی شود رنگ قرمز است، رنگ خون است و حسین بن علی (ع) تعمدی داشت که تاریخ خودش را با این رنگ ثابت و زایل نشدنی بنویسد، پیام خود را با خون خویش نوشت.»[123]
پی نوشت ها:
107 . همان، صص 281 288.
108همان، صص 187 188.
109 . همان، ص 188.
110.همان.
111 . همان.
112 . همان،ص 189.
113. همان.
114 . همان.
115 . همان.
116همان.
117. همان، صص 189 190.
118 . همان ص 190.
119 . همان.
120 . همان، ص 192.
121 . همان.
122. همان، ص 180.
123. همان، صص 371 372
سلام
عزیز جان
موفق باشی