آهای دخترکِ امروز
بانوی این لحظه ها …….
خواستم حواست را جمع کنم
که یادت بماند،
تو قادری برای همه ی نقش هایت
پر رنگ شوی … کم رنگ شوی
یک روز نباشی و یک روز خیلی باشی
می توانی خواهرانه هایت را دریغ کنی…. از اندازه های همسرانه هایت کم کنی … می توانی یک روزهایی که حس و حالش نیست ،به خودت مرخصی بدهی … تصمیم بگیری دقایقی جوابی برای دخترمِ!!! بابا و مامان نداشته باشی
دوستی هایت را چند روزی معلق نگه داری .. .
همکار بودنت را برای مدتی مامور کنی به جایی دورتر …
روزهایی بخواهی خود خودت باشی
کوله ی چند روزه ات را برداری و به قولِ زیبایِ حسین پناهی ، بنویسی بسته است… این پشت ها کسی نیست ، رفته است که خلوت کند و برگردد … خوش خلق و مهربان
امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
دخترک درست زمانی که بین همه ی اگر ها و باید و شاید ها و چون ها و چرا ها
مصصم می شوی بنشینی بر سر سجاده ی مهرش و از خدا نام مادر را التماس کنی ….
و بعد خدا منتش را … نعمتش را…. در حقت تمام کند و نام زیبای مادر را برازنده ی باقی اسمت کند
قصه ی روزهای تنهاییت تمام می شود
یکی می آید که تو، به لطف بودنش بهترین حس ها را تجربه می کنی و به ضمانتش وامِ مادرانگی می گیری
به همینِ تسهیل بی بدلیل … خودت به میل خودت ، خودت را از دفتر اولویت هایِ خودت، داوطلبانه خط می زنی …. و همان یک نفر را مادرانگی می کنی تا مرز مادر شدن و پدر شدنش و حتی بعد تر ….
درست مثل مادرت ….
دخترک یادت بماند که همه ی این ها خستگی دارد … نگرانی دارد…
این حذفِ خودها!!!!! در خیلی از جاهایِ زندگی سخت است … گاهی درد هم دارد
یادت بماند تصمیمی که می گیری کبری است و خیلی بزرگ ….
مهیایش باش
اما می ارزد
همه ی همه اش
به همان مادرانگی می ارزد
مهیایش باش
فقط همین
نوشته اليما