ایاک نعبد و ایاک نستعین
تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می طلبیم
هنگامى که مفاهیم آیات گذشته در جان انسان جاى گیرد، اعماق وجودش به نور اللّه، پرورش دهنده جهانیان روشن مى شود، و رحمت عام و خاص او و مالکیتش در روز جزا را درک مى کند، به صورت یک فرد کامل از نظر عقیده در مى آید، این عقیده عمیق توحیدى، نخستین ثمره اش، از یکسو بنده خالص خدا بودن، و از بندگى بت ها و جباران و شهوات در آمدن، و از سوى دیگر، دست استمداد به ذات پاک او دراز کردن است.
در واقع آیات گذشته، سخن از توحید ذات و صفات مى گفت و در اینجا سخن از توحید عبادت، و توحید افعال است.
بحث تخصصی
معنی توحید عبادی و توحید افعالی
توحید عبادت آن است که هیچ کس و هیچ چیز را جز ذات خدا شایسته پرستش ندانیم، تنها به فرمان او گردن نهیم، تنها قوانین او را به رسمیت بشناسیم و از هر نوع بندگى و تسلیم در برابر غیر ذات پاک او بپرهیزیم.
توحید افعال آن است که تنها مؤثر حقیقى را در عالم او بدانیم (لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إِلاَّ اللّه)نه این که عالم اسباب را انکار کنیم و به دنبال سبب نرویم بلکه معتقد باشیم هر سببى هر تأثیرى دارد، به فرمان خدا است، او است که به آتش، سوزندگى، و به خورشید درخشندگى و به آب حیات بخشى داده است.
طبق آنچه در ادبیات عرب خوانده ایم هنگامى که مفعول بر فاعل مقدم شود، معنى حصر از آن استفاده مى گردد، در اینجا مقدم شدنِ کلمه إِیّاک بر نَعْبُد و نَسْتَعِین دلیل بر انحصار است و نتیجه آن همان توحید عبادت و توحید افعالى است که در بالا بیان کردیم.
حتى در عبودیت و بندگى خود نیز احتیاج به کمک او داریم، و در این راه نیز باید از او استعانت جست، مبادا گرفتار انحراف، عجب و ریا و امورى مانند اینها بشویم، که عبودیت ما را پاک در هم مى ریزد.
به تعبیر دیگر، در جمله اول که مى گوئیم: تنها تو را مى پرستیم کمى بوى استقلال دارد (یعنى ما با قدرت خود و بدون نیاز این گونه عمل مى کنیم)، بلافاصله با جمله إِیّاکَ نَسْتَعینُ آن را اصلاح مى کنیم و آن حالت بین الامرین (نه جبر و نه تفویض) را در عبارت خود مجسم مى سازیم و الگوئى خواهد بود براى همه کارهاى ما.
تفسیر نمونه
علت تقدیم ایاک بر نعبد
از آنجا که جایگاه مفعول بعد از فعل است چرا در اینجا ایاک مقدم شده است؟؟؟
(خداوند متعال) ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ (ﻧﻌﺒﺪﻙ، ﻣﻰ ﭘﺮﺳﺘﻴﻤﺖ) ﺑﻠﻜﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﺘﻴﻢ ﻳﻌﻨﻰ ﻏﻴﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﭘﺮﺳﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﻗﻴﺪ ﻭ ﺷﺮﻃﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ، ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻄﻠﻖ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﻰ ﺗﻮ ﺷﺎﻧﻰ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﭘﺲ ﺗﻮ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺷﺎﻧﻰ ﻧﺪﺍﺭﻯ، ﻭ ﻣﻦ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻧﺖ ﻛﺎﺭﻯ ﻧﺪﺍﺭﻡ.
-ترجمه تفسیر المیزان
علت جمع آوردن نعبد و نستعین؟
ﮔﻮﻳﺎ ﻋﻠﺖ ﺁﻣﺪﻥ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺎﻧﺖ ﺑﺼﻴﻐﻪ ﻣﺘﻜﻠﻢ ﻣﻊ ﺍﻟﻐﻴﺮ (ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻳﺎﺭﻯ ﻣﻴﺠﻮﺋﻴﻢ) ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻭﺭﻯ ﺍﺯ ﻣﻨﻢ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻋﺒﻮﺩﻳﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﻳﺪﻥ ﻣﻨﺎﻓﺎﺕ ﺩﺍﺭﺩ، ﻟﺬﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺧﻮﺩ، ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ: ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﺘﻴﻢ، ﭼﻮﻥ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺫﻡ ﻧﻔﺲ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﻓﻜﻨﺪﻥ ﺗﻌﻴﻨﺎﺕ ﻭ ﺗﺸﺨﺼﺎﺕ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ، ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺒﻴﻨﻢ، ﺑﻪ ﺍﻧﺎﻧﻴﺖ ﻭ ﺧﻮﺩﺑﻴﻨﻰ ﻭ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮﻡ، ﺑﺨﻠﺎﻑ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ، ﻭ ﺁﻣﻴﺨﺘﻪ ﺑﺎ ﺳﻮﺍﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﺍﻧﻢ، ﻛﻪ ﺍﺛﺮ ﺗﻌﻴﻨﻰ ﻭ ﺗﺸﺨﺺ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ.
-ترجمه تفسیر المیزان
گستره ی ضمير جمع در«نعبد»
گستره ی ضمير جمع در كلمه ی «نعبد» به مرتبه ی معرفت نمازگزار وابسته است؛ مراد نمازگزار متوسط از «إيّاك نعبد»، خود اوست، با جميع شئون ادراكي و تحريكي اش، آن هم در صورتي كه همه حواس ظاهري و باطني او، در عبادت حضور داشته باشند. برتر از او نمازگزاري است كه مرادش از «نعبد»، اعم از خود و ديگر نمازگزاران است. اما نمازگزاري كه همه عوالم هستي را مربوب خداي سبحان و همه را در حال عبادت او مي داند، از دريچه ی ضمير متكلم مع الغير در «نعبد» گستره ی همه عوالم هستي را مي نگرد.
قرآن كريم سراسر جهان را «عبد» خداي سبحان معرفي مي كند: ﴿إنْ كلُّ مَن في السموات والأرض إلاّ اتي الرّحمنِ عبداً﴾ در قيامت كه همه ی موجودات آسماني و زميني، بنده وار به پيشگاه خداي رحمان مي آيند، عبد بودن آنان آشكار مي شود.
تفسیر تسنیم
شرط کمال عبادت چیست؟
ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭﻗﺘﻰ ﺣﻘﻴﻘﺘﺎ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺒﺪ ﻋﺎﺑﺪ ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺩﺗﺶ ﺧﻠﻮﺹ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺧﻠﻮﺹ، ﻫﻤﺎﻥ ﺣﻀﻮﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭﻗﺘﻰ ﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﻛﺎﻣﻞ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﻜﺴﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﺶ ﺷﺮﻳﻜﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻧﺘﺮﺍﺷﺪ، ﻭ ﺩﻟﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﺠﺎﻳﻰ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪﻯ، ﻭ ﻧﻪ ﺗﺮﺳﻰ، ﺣﺘﻰ ﻧﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﻰ، ﻭ ﻧﻪ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﻭﺯﺧﻰ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻋﺒﺎﺩﺗﺶ ﺧﺎﻟﺺ، ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻠﺎﻑ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﺒﺎﺩﺗﺶ ﺑﻤﻨﻈﻮﺭ ﻛﺴﺐ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺩﻓﻊ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﺎﺷﺪ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺼﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻩ، ﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ.
-ترجمه تفسیر المیزان
بحث تخصصی
ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻤﻠﻮﻛﻴﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﺳﺎﺯﺩ، ﻭﻟﻰ ﺑﺎ ﺷﺮﻙ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ، ﭼﻮﻥ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﻣﻦ ﻭ ﻳﺎ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻣﻦ ﺷﺮﻳﻚ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻟﺬﺍ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻧﻬﻰ ﻧﻜﺮﺩﻩ، ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﺷﺮﻙ ﻭﺭﺯﻳﺪﻥ ﺑﺎﻭ ﻧﻬﻰ ﻛﺮﺩﻩ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﻰ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﺒﻮﺩﻩ، ﻭﻟﻰ ﺩﻭﻣﻰ ﻣﻤﻜﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻟﺬﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﺑﺎﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ:
(ﺇِﻥﱠﱠ ﺍﻟﱠﱠﺬِﻳﻦَ ﻳَﺴْﺘَﻜْﺒِﺮُﻭﻥَ ﻋَﻦْ ﻋِﺒﺎﺩَﺗِﻲ ﺳَﻴَﺪْﺧُﻠُﻮﻥَ ﺟَﻬَﻨﱠﱠﻢَ ﺩﺍﺧِﺮِﻳﻦ) َ، ﺁﻧﻬﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﻦ ﺳﺮ ﻣﻰ ﭘﻴﭽﻨﺪ، ﻭ ﺗﻜﺒﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﺑﺰﻭﺩﻯ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﺭﻯ ﻭ ﺫﻟﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻬﻨﻢ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ)، ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻙ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ:
(ﻭَ ﻟﺎ ﻳُﺸْﺮِﻙْ ﺑِﻌِﺒﺎﺩَﺓِ ﺭَﺑﱢﱢﻪِ ﺃَﺣَﺪﺍً) ، ﻭﺍﺣﺪﻯ ﺭﺍ ﺷﺮﻳﻚ ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﻧﮕﻴﺮﺩ) ﭘﺲ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺷﺮﻙ ﺭﺍ ﺍﻣﺮﻯ ﻣﻤﻜﻦ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ، ﭼﻮﻥ ﺍﮔﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﻣﻤﻜﻦ ﻭ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻧﻬﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻠﺎﻑ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﻋﺒﻮﺩﻳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻋﺒﻮﺩﻳﺖ ﺟﻤﻊ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ.
ترجمه تفسیر المیزان
ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻠﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻗﻮﺍﻡ ﻫﺴﺘﻴﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﺳﺖ، ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺼﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺎﺟﺖ ﻭ ﺣﺎﺋﻞ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﻜﺶ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﻳﺎ ﻣﺎﻟﻜﺶ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺤﺠﻮﺏ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺜﻠﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﺟﻨﺎﺑﻌﺎﻟﻰ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺯﻳﺪﻯ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ، ﺍﻳﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺩﻭ ﺟﻮﺭ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﻳﻜﻰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻳﺴﺖ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺯﻳﺪ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻰ، ﻭ ﺍﺻﻠﺎ ﺑﻴﺎﺩ ﺍﻭ ﻧﺒﺎﺷﻰ، ﻭ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻧﻈﺮﺕ ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺯﻳﺪ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺼﻮﺭﺕ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﻯ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺧﺎﻧﻪ، ﺯﻳﺪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻯ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻟﻚ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ.
ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺳﻮﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺑﺠﺰ ﻣﻤﻠﻮﻛﻴﺖ، ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﻣﻤﻠﻮﻛﻴﺖ، ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻴﺪﻫﺪ، ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﻯ ﺍﺯ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ، ﻭ ﻳﺎ ﻳﻚ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺣﻰ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ، ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﺪ، ﻭ ﻣﺤﺠﻮﺏ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﻯ ﻧﻈﺮ ﺑﻴﻔﻜﻨﻴﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﻚ ﺁﻥ ﻏﻔﻠﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻄﻠﻖ ﺩﺍﺭﺩ، ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ:
(ﺃَ ﻭَ ﻟَﻢْ ﻳَﻜْﻒِ ﺑِﺮَﺑﱢﱢﻚَ ﺃَﻧﱠﱠﻪُ ﻋَﻠﻰ ﻛُﻞﱢﱢ ﺷَﻲْ ﺀٍ ﺷَﻬِﻴﺪٌ؟ ﺃَﻟﺎ ﺇِﻧﱠﱠﻬُﻢْ ﻓِﻲ ﻣِﺮْﻳَﺔٍ ﻣِﻦْ ﻟِﻘﺎﺀِ ﺭَﺑﱢﱢﻬِﻢْ، ﺃَﻟﺎ ﺇِﻧﱠﱠﻪُ ﺑِﻜُﻞﱢﱢ ﺷَﻲْ ﺀٍ ﻣُﺤِﻴﻂٌ)
ﺁﻳﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺮﺍﻯ پروردگار ﺗﻮ ﺑﺲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﺎﻇﺮ ﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺑﺪﺍﻧﻜﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺷﻜﻨﺪ، ﺑﺪﺍﻧﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺩﺍﺭﺩ)
ترجمه تفسیر المیزان