توصیه های جاودانه بانو امین به زنان
شرح زندگی ام خیلی عادی است و حادثه مهم و چشم گیری نداشته است. در ۱۵ سالگی ازدواج کردم و مشغول خانه داری و بچه داری شدم. در ضمن به خواندن کتاب از همان کودکی عشق می ورزیدم ولی نه هر کتابی،…
>
بانو امین در سال ۱۲۶۵(۱۳۰۸) در اصفهان چشم به جهان گشود. نَسَبش با سی واسطه به علی بن حسین میرسد. از چهار سالگی به فراگرفتن قرآن و از یازده سالگی به تحصیل زبان عربی پرداخت. با اینکه در پانزده سالگی ازدواج کرد، هرگز همسرداری و تربیت فرزندان، او را از تحصیل علم باز نداشت. در بیست سالگی به تحصیل فقه و اصول، تفسیر و علم حدیث پرداخت، و سپس به حکمت و فلسفه و در پی آن به عرفان روی آورد. علیرغم تمام مشکلاتی که در آن دوران برای تحصیل بانوان متدیّن وجود داشت، در چهل سالگی به دنبال سال ها تلاش شبانهروزی به اخذ درجه اجتهاد نائل شد.
وی پس از مشروطه، در راستای پاسخ به سوالات جامعه در مورد جایگاه زن در اسلام و… شروع به آموزش و نوشتن کتب مختلف کرد.
- لطفا قبل از هرچیز، در مورد زندگیتان، تحصیلاتتان و به طور کلی گذشته ای که عقیده داریم سراپا افتخار است شرح کوتاهی بفرمایید.
شرح زندگی ام خیلی عادی است و حادثه مهم و چشم گیری نداشته است. در ۱۵ سالگی ازدواج کردم و مشغول خانه داری و بچه داری شدم. در ضمن به خواندن کتاب از همان کودکی عشق می ورزیدم ولی نه هر کتابی، بلکه کتاب هایی که جنبه معنویت آنها زیاد بود. درست به یاد دارم در اوقاتی هم که با بچه های همسن بودم، مثل آنها تفریح و گردش نمی کردم، بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم، تا بهتر بتوانم فکر کنم، زیرا گمشده ای در وجود خود داشتم. و اگر به مجالس عمومی هم می رفتم، باز در حال تفکر بودم و در این اندیشه و مقام که پا از جاده شریعت بیرون نگذاشتم.
در میان علوم به خداشناسی و علومی که مربوط به خداوند بود بیشتر علاقه داشتم و دائم در طلب حقیقتی پویا بودم، تا سرانجام درصدد برآمدم زبان عربی را بیاموزم، شاید از این طریق گمشده خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم.
حدود یازده، دوازده سالی به تحصیل زبان عربی پرداختم ولی همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل هم گاهی، حالات خوش و نورانی نصیبم می شد تا اینکه به نوشتن کتاب اربعین موفق شدم. علمای نجف که از نوشتن کتاب اربعین اطلاع حاصل کردند، کتباً سؤال هایی راجع به فقه برایم فرستادند و پس از اینکه جواب ایشان را دادم درجه اجتهاد به من عطا فرمودند. از آن به بعد مشغول تألیف کتاب بودم وبه ترتیب کتاب های: مخزن اللئالی، سیر و سلوک، معاد، روش خوشبختی، اخلاق نوشته شد وسرانجام به تألیف تفاسیر (تفسیرمخزن العرفان) پرداختم و هنوز هم مشغول به آن هستم.
در تمام این مراحل از تفضلات و الطاف الهی برخوردار بودم و گاه به گاه جرقه های نورانی نصیبم می گردد و محظوظم می کند؛
وهذا من فضل ربی.
- آیا علم شما بیشتر از راه آموختن بوده، یا به شما الهام هم می شود؟ درمورد علم و نور علمی توضیحی برایمان بدهید.
آنچه در علوم ومعنویات، غیر از بحث الفاظ فهمیده ام، بیشتر بیشتر از همین راه ها بود، و در نوشته هایم کمتر از امور خارجی کمک گرفته ام . نمی گویم از غیب خبر دارم و از حال و باطن کسی، اما اغلب معنویات و معارف خود را از استاد فرا نگرفته ام، بلکه از همین حالات بدست آورده ام و غالب نوشته هایم با ارشاد خداوند و کمک او بوده است.
اما علم آنطور که حضرت رسول(ص) می فرمایند، سه قسم است.
۱- آیه محکمه که علما تعبیرکرده اند مخصوص علم خداشناسی است.
۲- فریضه عادله که مخصوص علم اخلاق است.
۳- سنه القائمه که مقصود علم احکام است. و غرض از نور علمی همین نور معرفت به خدا و معرفت به اخلاق خوب و بد و معرفت به احکام است.
- این نور علمی چگونه به دست می آید؟
ابتدا باید تحصیل علم نمود. تحصیل مقدمه است برای بدست آوردن نور معرفت و سپس در مقام بدست آوردن علم اخلاق و در مقام عمل برآمدن و تزکیه نفس و مبارزه با هواهای نفسانی و خواهش های دل و تمام صفات ناپسندی که درانسان وجود دارد؛ از قبیل: حسد، کبر، طمع، محبت دنیا و دور ساختن اینها از خود؛ و درصدد برآمدن به کسب ایمانی با دلیل و برهان واستدلال و سپس درمقام عمل برآمدن واجبات و ترک محرمات نمودن.
- بهترین کتابی که خوانده اید چه کتابی بوده است؟
بهترین کتاب درسی که برای من خیلی مفید و قابل استفاده بود اسفار ملاصدرا است که در چهارجلد است و من تنها دو جلدش را مطالعه کرده ام و روحیه ام کاملا با آن کتاب مناسب بوده است. کتاب حاوی یک سلسله معارف است و برای فهمیدن آن باید حتماً یک دوره حکمت خوانده باشید. بعد از این کتاب بیشتر به کتب اخبار و احادیث و تفسیر علاقمندم مخصوصاً تفاسیری همچون مجمع البیان.
- آیا می توان گفت مردان بهتر از زنانند و بر زنان یک نوع برتری و تفوق دارند؟
به هیچ وجه نمی توان چنین حرفی را زد که همه مردان به طورکلی از زنان برترند. ما زنانی چون فاطمه(س) وخدیجه و مریم و بسیاری زنان دیگررا داریم که از خیلی مردها بهتر بوده اند. تفوقی که در بعضی از مسائل٬ خداوند برای مردان قائل شده است یک مسئله کلی به کلی است نه فرد به فرد. منقصه ای که در قرآن برای زنان ذکر شده یکی آیه ای است که درآن بیان شده زنان نمی توانند فسخ خصومات کنند و اگر در طواف حکم واقع شود از عهده مجاب کردن دیگری برنمی آیند.
منقصه دیگر این است که زن دارای یک حالت جلوه گری و خودنمایی است وکمتر به کمالات نفسانی می پردازد. والبته این غریزه ای است که خداوند در او قرار داده و حکمت حجاب هم مسلماً روی همین اصل است. ولی اینها مطالبی هست کلی و البته بعضی زن ها هستند که از این حالات مستثنی هستند و درباره همه افراد زن به طورکلی صدق نمی کند. مثلاً ممکن است زنی پیدا شود که بتواند فسخ خصومات کند یا قضاوت نمایید.
- آیا این حالات خودنمایی در زنان باید کشته شود؟
در مورد حلال و محرمشان خوب است ولی درموارد دیگر باید تاحد امکان با آن صفت مبارزه کنند. چون باقی بودن به این صفت٬ باعث انحراف او می شود، زیرا نوعی از شهوت است. در این که خداوند این صفت را در زن قرار داده است حکمتی است که مردان به آنها راغب شوند و ازدواج و در نتیجه تولید نسل زیاد شود و در ثانی زنان تحت سرپرستی و مدیریت مردان قرار گیرند.
- به نظرشما در عصرحاضر بهترین جهاد برای زنان چیست؟
در موقعیت حاضر آنچه برای زنان در درجه اول اهمیت قرار دارد، این است که با نفس و دلخواهی های خود، در مورد زر و زیور و طرز لباس پوشیدن خود و به مدل ای گوناگون درآمدن، مبارزه کنند. با اینکه این کار مشکل به نظز میرسد ولی در نتیجه به کمالات معنوی زودتر نائل می شوند. پس بهترین جهاد حفظ پوشش زنان است.
- اگر پیامی برای دختران جوان و این که شرط رستگاری آنان چیست دارید بفرمایید.
همانطور که در کتاب روش خوشبختی نوشته ام، سعادت شما به دو جنبه روحانی و جسمانی بستگی دارد که باید مراقب هردو باشید. راجع به جنبه روحانی، قبلاً گفته شد که باید در صدد تکمیل صفات نیک و انسانی برآئید. و از صفات بارز زن، همان پاکدامنی و عفت است، و به طوری که علمای اخلاق گفته اند: عمده شرافت زن در عفت و مهم شرافت مرد در شجاعت است. زنان تا حد امکان باید خود را در مقابل چشم مردان ناپاک و پلید قرار ندهند. زیرا شرافت زن نزد تمام عقلا در جامعه، در عفت اوست.
من مخالف تحصیل کردن خانم ها نیستم، تحصیل کنند و علم بیاموزند، لکن با حفظ نفس و آبروی اسلام، پاره کردن اوراق قرآن است. چون با قرآن، به حجاب حکم می کند و خلاف آن را عمل کردن، حکم خدا و پیغمبر را زیر پا گذاشتن است.
لازمه مسلمانی، معتقد بودن و عمل کردن به دستورات قرآن است و سعادت شما نیز در این کار است، در مورد سعادتمند شدن، فیثاغورث گفته: کمترین از مردم راه خوشبخت شدن را می شناسند؛ اکثریت بازیچه هوی و هوس شده نوبت به نوبت دستخوش امواج مخالفت گشته و در روی دریائی که ساحل ندارد، چرخ می زنند و مانند کوران در مقابل توفان، نه حس مطاوعت دارند و نه تاب مقاومت.
امر مهم دیگر درانسان مخصوصا در زن ها مبارزه با صفات مکر و حسد است که بیشتر در آنان وجود دارد و باید حتی الامکان سعی شود که این صفت مذموم را از خود دور کنند.
در پایان باید بگویم: ای بانو و دوشیزگان عزیز! بدانید که هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست، و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است. آیا فضیلت و آرامش روح را چه وقت می توان بدست آورد؟ البته زمانی چنین سعادتی نصیب انسان خواهد گردید. که در این دریای بی پایان زندگانی دنیا، دست آویزد به ریسمان محکم توحید همانطور که قرآن در سوره بقره در آیات( ۲۵۶-۲۵۷) می فرماید:
«سعادت واقعی در اثر ایمان و یکتا پرستی و تقوی پدید خواهد آمد و اگر شما خپاهان سعادت دنیا و دنیای ابدی دیگر که به نام آخرت خوانده شده هستید، پیرو قرآن گردید و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید، آن گاه خوشبختی را احساس خواهید کرد.»
مصاحبه بانوامین منتشر شده در کتاب روش خوشبختی
وی پس از مشروطه، در راستای پاسخ به سوالات جامعه در مورد جایگاه زن در اسلام و… شروع به آموزش و نوشتن کتب مختلف کرد.
- لطفا قبل از هرچیز، در مورد زندگیتان، تحصیلاتتان و به طور کلی گذشته ای که عقیده داریم سراپا افتخار است شرح کوتاهی بفرمایید.
شرح زندگی ام خیلی عادی است و حادثه مهم و چشم گیری نداشته است. در ۱۵ سالگی ازدواج کردم و مشغول خانه داری و بچه داری شدم. در ضمن به خواندن کتاب از همان کودکی عشق می ورزیدم ولی نه هر کتابی، بلکه کتاب هایی که جنبه معنویت آنها زیاد بود. درست به یاد دارم در اوقاتی هم که با بچه های همسن بودم، مثل آنها تفریح و گردش نمی کردم، بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم، تا بهتر بتوانم فکر کنم، زیرا گمشده ای در وجود خود داشتم. و اگر به مجالس عمومی هم می رفتم، باز در حال تفکر بودم و در این اندیشه و مقام که پا از جاده شریعت بیرون نگذاشتم.
در میان علوم به خداشناسی و علومی که مربوط به خداوند بود بیشتر علاقه داشتم و دائم در طلب حقیقتی پویا بودم، تا سرانجام درصدد برآمدم زبان عربی را بیاموزم، شاید از این طریق گمشده خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم.
حدود یازده، دوازده سالی به تحصیل زبان عربی پرداختم ولی همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل هم گاهی، حالات خوش و نورانی نصیبم می شد تا اینکه به نوشتن کتاب اربعین موفق شدم. علمای نجف که از نوشتن کتاب اربعین اطلاع حاصل کردند، کتباً سؤال هایی راجع به فقه برایم فرستادند و پس از اینکه جواب ایشان را دادم درجه اجتهاد به من عطا فرمودند. از آن به بعد مشغول تألیف کتاب بودم وبه ترتیب کتاب های: مخزن اللئالی، سیر و سلوک، معاد، روش خوشبختی، اخلاق نوشته شد وسرانجام به تألیف تفاسیر (تفسیرمخزن العرفان) پرداختم و هنوز هم مشغول به آن هستم.
در تمام این مراحل از تفضلات و الطاف الهی برخوردار بودم و گاه به گاه جرقه های نورانی نصیبم می گردد و محظوظم می کند؛
وهذا من فضل ربی.
- آیا علم شما بیشتر از راه آموختن بوده، یا به شما الهام هم می شود؟ درمورد علم و نور علمی توضیحی برایمان بدهید.
آنچه در علوم ومعنویات، غیر از بحث الفاظ فهمیده ام، بیشتر بیشتر از همین راه ها بود، و در نوشته هایم کمتر از امور خارجی کمک گرفته ام . نمی گویم از غیب خبر دارم و از حال و باطن کسی، اما اغلب معنویات و معارف خود را از استاد فرا نگرفته ام، بلکه از همین حالات بدست آورده ام و غالب نوشته هایم با ارشاد خداوند و کمک او بوده است.
اما علم آنطور که حضرت رسول(ص) می فرمایند، سه قسم است.
۱- آیه محکمه که علما تعبیرکرده اند مخصوص علم خداشناسی است.
۲- فریضه عادله که مخصوص علم اخلاق است.
۳- سنه القائمه که مقصود علم احکام است. و غرض از نور علمی همین نور معرفت به خدا و معرفت به اخلاق خوب و بد و معرفت به احکام است.
- این نور علمی چگونه به دست می آید؟
ابتدا باید تحصیل علم نمود. تحصیل مقدمه است برای بدست آوردن نور معرفت و سپس در مقام بدست آوردن علم اخلاق و در مقام عمل برآمدن و تزکیه نفس و مبارزه با هواهای نفسانی و خواهش های دل و تمام صفات ناپسندی که درانسان وجود دارد؛ از قبیل: حسد، کبر، طمع، محبت دنیا و دور ساختن اینها از خود؛ و درصدد برآمدن به کسب ایمانی با دلیل و برهان واستدلال و سپس درمقام عمل برآمدن واجبات و ترک محرمات نمودن.
- بهترین کتابی که خوانده اید چه کتابی بوده است؟
بهترین کتاب درسی که برای من خیلی مفید و قابل استفاده بود اسفار ملاصدرا است که در چهارجلد است و من تنها دو جلدش را مطالعه کرده ام و روحیه ام کاملا با آن کتاب مناسب بوده است. کتاب حاوی یک سلسله معارف است و برای فهمیدن آن باید حتماً یک دوره حکمت خوانده باشید. بعد از این کتاب بیشتر به کتب اخبار و احادیث و تفسیر علاقمندم مخصوصاً تفاسیری همچون مجمع البیان.
- آیا می توان گفت مردان بهتر از زنانند و بر زنان یک نوع برتری و تفوق دارند؟
به هیچ وجه نمی توان چنین حرفی را زد که همه مردان به طورکلی از زنان برترند. ما زنانی چون فاطمه(س) وخدیجه و مریم و بسیاری زنان دیگررا داریم که از خیلی مردها بهتر بوده اند. تفوقی که در بعضی از مسائل٬ خداوند برای مردان قائل شده است یک مسئله کلی به کلی است نه فرد به فرد. منقصه ای که در قرآن برای زنان ذکر شده یکی آیه ای است که درآن بیان شده زنان نمی توانند فسخ خصومات کنند و اگر در طواف حکم واقع شود از عهده مجاب کردن دیگری برنمی آیند.
منقصه دیگر این است که زن دارای یک حالت جلوه گری و خودنمایی است وکمتر به کمالات نفسانی می پردازد. والبته این غریزه ای است که خداوند در او قرار داده و حکمت حجاب هم مسلماً روی همین اصل است. ولی اینها مطالبی هست کلی و البته بعضی زن ها هستند که از این حالات مستثنی هستند و درباره همه افراد زن به طورکلی صدق نمی کند. مثلاً ممکن است زنی پیدا شود که بتواند فسخ خصومات کند یا قضاوت نمایید.
- آیا این حالات خودنمایی در زنان باید کشته شود؟
در مورد حلال و محرمشان خوب است ولی درموارد دیگر باید تاحد امکان با آن صفت مبارزه کنند. چون باقی بودن به این صفت٬ باعث انحراف او می شود، زیرا نوعی از شهوت است. در این که خداوند این صفت را در زن قرار داده است حکمتی است که مردان به آنها راغب شوند و ازدواج و در نتیجه تولید نسل زیاد شود و در ثانی زنان تحت سرپرستی و مدیریت مردان قرار گیرند.
- به نظرشما در عصرحاضر بهترین جهاد برای زنان چیست؟
در موقعیت حاضر آنچه برای زنان در درجه اول اهمیت قرار دارد، این است که با نفس و دلخواهی های خود، در مورد زر و زیور و طرز لباس پوشیدن خود و به مدل ای گوناگون درآمدن، مبارزه کنند. با اینکه این کار مشکل به نظز میرسد ولی در نتیجه به کمالات معنوی زودتر نائل می شوند. پس بهترین جهاد حفظ پوشش زنان است.
- اگر پیامی برای دختران جوان و این که شرط رستگاری آنان چیست دارید بفرمایید.
همانطور که در کتاب روش خوشبختی نوشته ام، سعادت شما به دو جنبه روحانی و جسمانی بستگی دارد که باید مراقب هردو باشید. راجع به جنبه روحانی، قبلاً گفته شد که باید در صدد تکمیل صفات نیک و انسانی برآئید. و از صفات بارز زن، همان پاکدامنی و عفت است، و به طوری که علمای اخلاق گفته اند: عمده شرافت زن در عفت و مهم شرافت مرد در شجاعت است. زنان تا حد امکان باید خود را در مقابل چشم مردان ناپاک و پلید قرار ندهند. زیرا شرافت زن نزد تمام عقلا در جامعه، در عفت اوست.
من مخالف تحصیل کردن خانم ها نیستم، تحصیل کنند و علم بیاموزند، لکن با حفظ نفس و آبروی اسلام، پاره کردن اوراق قرآن است. چون با قرآن، به حجاب حکم می کند و خلاف آن را عمل کردن، حکم خدا و پیغمبر را زیر پا گذاشتن است.
لازمه مسلمانی، معتقد بودن و عمل کردن به دستورات قرآن است و سعادت شما نیز در این کار است، در مورد سعادتمند شدن، فیثاغورث گفته: کمترین از مردم راه خوشبخت شدن را می شناسند؛ اکثریت بازیچه هوی و هوس شده نوبت به نوبت دستخوش امواج مخالفت گشته و در روی دریائی که ساحل ندارد، چرخ می زنند و مانند کوران در مقابل توفان، نه حس مطاوعت دارند و نه تاب مقاومت.
امر مهم دیگر درانسان مخصوصا در زن ها مبارزه با صفات مکر و حسد است که بیشتر در آنان وجود دارد و باید حتی الامکان سعی شود که این صفت مذموم را از خود دور کنند.
در پایان باید بگویم: ای بانو و دوشیزگان عزیز! بدانید که هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست، و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است. آیا فضیلت و آرامش روح را چه وقت می توان بدست آورد؟ البته زمانی چنین سعادتی نصیب انسان خواهد گردید. که در این دریای بی پایان زندگانی دنیا، دست آویزد به ریسمان محکم توحید همانطور که قرآن در سوره بقره در آیات( ۲۵۶-۲۵۷) می فرماید:
«سعادت واقعی در اثر ایمان و یکتا پرستی و تقوی پدید خواهد آمد و اگر شما خپاهان سعادت دنیا و دنیای ابدی دیگر که به نام آخرت خوانده شده هستید، پیرو قرآن گردید و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید، آن گاه خوشبختی را احساس خواهید کرد.»
مصاحبه بانوامین منتشر شده در کتاب روش خوشبختی