مادربزرگ و شنل قرمزی، توی شکم آقا گرگه، زندگی تازهای را شروع کردهاند و برای خودشان، صندلی، میز، تختخواب، وسایل بافتنی، بازی، … را با کمک آقاگرگه آماده کرده بودند و راحت زندگی میکردند. آقاگرگه هم از ترس بیخوابی و شعله فانوسی که به خواست مادربزرگ، قورت داده و خیلی خیلی داغ بود، هرچیزی که آنها میخواستند را بلافاصله قورت میداد.
اما آقاگرگه از خواب و خوراک افتاده بود. آنقدر شنل قرمزی و مادربزرگ در شکمش سروصدا میکردند که او نمیتوانست بخوابد؛ لاغر لاغر شده بود و داشت میمرد و بالاخره یک روز دراز به دراز افتاد روی زمین و مُرد.
با مردن آقاگرگه، مادربزرگ و شنل قرمزی مجبور شدند به زور از توی شکم آقاگرگه بیرون بیایند و وسایل خودشان را هم بیرن بیاورند، اما…. این پایان داستان نیست. آنها هنوز خیلی از آقاگرگه فاصله نگرفتهاند که او از جا بلند میشود و …
توی شکم این گرگ چه خبر است؟» نوشته عباس قدیرمحسنی انتشارات شکوفه (واحد کودک و نوجوان انتشارات امیرکبیر) در ۲۰۰۰ نسخه به بهای ۲۹۰۰ تومان برای کودکان منتشر کرده است. قیمت جلد گالینگور آن ۳۹۰۰ تومان است.