فرزندان امام حسین (ع)
در کتب تاریخی نامها و تعداد متفاوتی برای فرزندان سیدالشهدا (ع) آمده است. علامه مجلسی در بحارالانوار نقل میکنند: «دختران امام علیهلسلام، سکینه، فاطمه و زینب بودند.» (1) ابنشهرآشوب (2)، محمد بن جریر طبری (3) و ابنخشاب (4) نیز دختران امام را به همین نامها میشمارند، اما بیهقی در لبابالانساب، فرزندانی که از امام حسین علیهالسلام باقی ماندند را امام زینالعابدین (ع)، فاطمه، سکینه و رقیه بیان میکند. (5)
آنچه در مقاتل آمده است
الف- قدیمیترین مأخذی که درباره سالار شهیدان (ع) و حوادث کربلا در دسترس است و از دختری به نام رقیه علیهاالسلام نام میبرد، قصیده سوزناک سیف بن عَمیره (متوفی قرن اول)، صحابی بزرگ امام صادق (ع) است.
«و سکینه عنها السکینه فارقت لما ابتدیت بفـــرقه و تغیّر
و رقیه رقّ الحسود لــضعفها و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر
و لاُمّ کلثوم یـــجد جدیدها لثم عقیب دموعــها لم یکرر
لم اءنسها وسکـیــنه و رقیه یبکینه بتحسّر و تــــزفّر» (6)
ب- سیدبن طاووس (متوفی664ه.ق) در «لهوف علی قتلی الطفوف» مینویسد: «شب عاشورا كه حضرت سيدالشهدا علیهالسلام اشعارى در بىوفايى دنيا مىخواند، حضرت زينب سلاماللهعلیها سخنان ايشان را شنيد و گريست. امام او را به صبر دعوت كرد و فرمود: «خواهرم، امكلثوم و تو اى زينب! تو اى رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را به یاد داشته باشید! هنگامى كه من كشته شدم، براى من گريبان چاك نکنید و صورت نخراشيد و سخنى ناروا مگويید.» (7)
ج- عمادالدین حسن بن علی بن محمد طبری (متوفی 701ه.ق)، در کتاب خود «کامل بهایی»، در بخشی که به حوادث شام میپردازد، مینویسد: «زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند و هر کودکی را وعده میدادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز میآید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهار ساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است و یزید گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.» (8)
د- واعظ کاشفی (متوفی 910ه.ق) در «روضهالشهدا» در اینباره مینویسد: «در کنز الغرائب آورده: امام حسین علیهالسلام دختری داشت چهارساله که بسیار او را دوست داشت و او نیز پدر را به غایت دوست داشت و تا پدرش شهید شده بود، دائم میپرسید که أین أبی؟ پدر من کجاست؟… همین که سر پدر را برای او آوردند، آن سر را برداشت و نیک در آن نگریست. سر پدر خود را شناخت و آهی کشید و روی در روی پدر مالید و لب خود بر لب وی نهاد و فیالحال جان شیرین بداد.» (9)
هـ- علامه مجلسی در «بحارالانوار» آورده است: چشم زينب سلاماللهعلیها چون به سر برادر افتاد، پيشاني به چوبه محمل زد و ما به چشم خود ديديم که خون از زير روپوشش بيرون ريخت و با سوز دل به آن سر بريده خطاب کرد و گفت: «يا هِلالا لَمَّااسْتَتَمِّ کَمالا/ غالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدا غُرُوبا/ ما تَوَهَمّْتُ يا شَقيقَ فُؤادي/ کانَ هذا مُقَدَّرا مَکْتُوبا/ يا أَخي فاطِمَ الصَّغيرَةِ کَلِّمْها/ فَقَدْ کادَ قَلْبُها اَنْ يَذُوبا/ يا أَخي قَلْبُکَ الشَّفيقُ عَلَيْنا/ مالَهُ قَدْقَسي وَ صارَ صَليبا.» (10) اي ماهي که چون به سر حد کمال رسيد ناگهان خسوفش او را در ربود و غروب کرد؛ اي پاره دلم گمان نميکردم سرنوشت ما اينگونه باشد؛ اي برادر با فاطمه خردسال سخن گوي، زيرا نزديک است دلش آب شود؛ اي برادرم دل تو بر ما مهربان بود، چرا سخت شده است؛ و در ادامه خطاب به مولای خود حسین علیهالسلام از دختری کوچک به نام فاطمه صغیره نام میبرد.
و- در مدارک و مقاتل و کتب تاریخی دیگری نیز به این موضوع اشاره شده است، اما ازآنجاکه تاریخ نگارش این کتب به بعد از قرن 12 میرسد، تتبع در آنها به جهت استناد به منابع گذشته، ضروری به نظر نمیرسد. کتبی مانند، طوفان البکاء (11)، مهیج الاحزان و موقد النیران فی قلوب اهل الایمان (12)، و الوقایع و الحوادث. (13)
بررسی آنچه در مقاتل آمده است
آنچه بیان شد، کتب معتبر و استنادات مطرحی بود که در این زمینه وجود دارد. حال ضروری است که به بررسی سندی این کتب، نویسندگان و تحلیل عبارات بیان شده در آن بپردازیم.
الف- سیف بن عَمیره نخعی کوفی، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام باقر علیهماالسلام و از راویان برجسته و مشهور شیعه و از ناقلان زیارت عاشوراست. رجال شناسان مشهور او را ثقه دانستهاند (14)؛ لذا در بیان او شکی وجود نخواهد داشت.
اما در شعر بیانشده از سیف بن عمیره، هیچ اشاره به اینکه مراد از رقیه کیست، نشده؛ و تنها میتوان حضور رقیهنامی را در کربلا فهمید، اما اینکه این رقیه همان کودک سه ساله امام علیهالسلام است یا خیر، نامفهوم است.
ب- دیانت سیدبن طاووس در میان فقها و علما، امری مشهور است. اما آنچه مطرح است آنست که از عبارت سید نیز مانند سیف بن عمرو، نمیتوان طفل سهساله را با نام رقیه تطبیق داد، و مراد امام علیهالسلام از این خطاب مشخص نیست. تنها میتوان دریافت که بانویی به نام رقیه در کربلا حضور داشتهاند.
ج- شاید قدیمیترین کتابی که داستان شام کودک سهساله را تعریف کرده است و به تفصیل به آن پرداخته، کامل بهایی است. پیش از آن، چنانچه گذشت و دیدیم، هیچ اشارهای به این ماجرا نشده است. محدث قمی، عمادالدین حسن بن علی بن محمد طبری را عالم ماهر، خبير، متکلم جليل، محدث نبيل و فاضل فهّامه دانسته و میگوید: از وضع آن کتاب معلوم مي شود که نُسَخ اصول و کتب قدماي اصحاب نزد او موجود بوده است. آنگاه اشاره مي کند که يکي از آن منابع ازدسترفته، کتاب «الحاوية فی مثالب معاويه» است که تأليف قاسم بن محمد بن احمد مأموني، از علماي اهل سنت است، و عماد الدين طبري سرگذشت اين دختر سهساله را از آن کتاب نقل کرده است. (15)
از میان کتبی که به ما رسیده، اولین و قدیمیترین نسخه، همین کتاب کامل بهایی است که مطلب را از کتاب مأمونی سنی نقل کرده و سند دیگری برای آن ذکر نکرده است. این درحالی است که بزرگانی مانند شیخ مفید و شیخ صدوق و طبری و… درباره این ماجرا به تفصیل سخن گفتند و لحظه به لحظه ماجرا را نقل کردند، اما هیچیک، حتی کوچکترین اشارهای، به این داستان نکردهاند. (16) و ما تنها با ارجاعی مواجهیم که نه منبع آن یافت میشود و نه اثری از نویسنده در کتب رجال و تراجم دیده میشود و طریق اسناد نیز با عبارت «روی عن مجهول بطریق مجهول» بیان شده است. (17)
و البته باز هم در این کتاب، علیرغم داستان بیا شده و اشارهای که به کودک چهارساله شده، نامی از او به میان نیامده است.
د- روضهالشهدا کتابی است که شهید مطهری درباره آن میگوید: «روضهخوانی یعنی خواندن این کتاب؛ روضهالشهدا، یعنی خواندن همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب به دست مردم افتاد، کسی تاریخ واقعی امام حسین (ع) را مطالعه نکرد.» (18)
از طرف دیگر نقلی که واعظ کاشفی بیان میکند، یعنی کنزالغرائب، بنابر یافتههای ما، کتابی است از شیخ محمد جعفر بن سلطان احمد بن علی بن حسن کلیبری تبریزی با نام «بحرالمصائب و کنزالغرائب»، که در سال 1295 تألیف شده است!
و البته باز هم فارغ از این جریانات، در این کتاب نیز علیرغم بیان واقعه، نامی از کودک به میان نیامده است.
هـ- این روایت را علامه مجلسی مرسله دانسته و بیان داشته که در برخی کتب معتبره دیده است (19)؛ و این بدان معناست که سند روایت، سند معتبر و قابل استنادی نمیتواند باشد. از طرف دیگر مضمون این اشعار نیز نمیتواند مستند به خانم زینبکبری سلاماللهعلیها باشد. از اینروست که شیخ عباس قمی در اینباره مینویسد: «اشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره که عقيله هاشميين و عالمه غيرمعلمه و رضيعه ثدی نبوت و صاحب مقام رضا و تسليم است، باشد.» (20)
جمعبندی مطالب
فارغ از تحلیلهای انجامگرفته در مورد سندیت کتب و مطالب بیانشده، و با فرض گرفتن صحت هرآنچه که گفته شده است؛ نگاهی مجدد به تمام مطالب بیانشده، این نکته را میرساند که هیچگاه دو عنصر «نام رقیه» و «سه ساله» با هم جمع نشده است.
از طرف دیگر از میان آنچه که بیان شد، نقل سید طاووس به شب عاشورا اشاره دارد و تنها نقل کامل بهایی و روضهالشهداست که به صراحت داستان خرابه شام را بیان میکند و اشعار سیف بن عمیره، منتسب به حضرت زینب (س) در دوران اسارت در شام است. در حقیقت تنها دو نقل است که به این جریان اشاره دارد؛ که بررسی سندی و محتوایی آن به تفصیل بیان شد.
لذا، با توجه به تمام آنچه که گذشت، نکتهای که قطعی مینماید آنست که از مقاتل و تواریخ موجود، نمیتوان گفت که طفل سهساله یادشده در برخی کتب، رقیه نام دارد؛ و باز هم نمیتوان دریافت که رقیه دختر امام حسین علیهالسلام باشد؛ چراکه کتبی مانند روضهالشهدا و کامل بهایی، که به تفصیل این ماجرا را بیان کردهاند، نامی از رقیه نبردهاند. و سید بن طاووس و سیف بن عمیره که از رقیه نام بردهاند نیز، به کودک بودن یا نبودن چنین شخصی اشاره نکردهاند و اشعار حضرت زینب (س) نیز نه نام رقیه عنوان شده و نه به سن او و تنها از فاطمهصغری یاد شده است.
نتیجهگیری
در بیان نتیجه توجه به چند نکته کلی، ضروری است:
1. با توجه به دورهها و غارتها و کتابخانهسوزیهایی که در طول تاریخ شیعه رخ داده است، نمیتوان به قطعیت ادعا کرد که نیافتن دلیل و سند، نشانه نبودن آن واقعه است؛ چراکه احتمال بودن و نرسیدن به اندازه نبودن، وجود دارد.
2. در قضایای تاریخی یقین مطلق وجود ندارد و نمیتوان به صرف به یقین نرسیدن نسبت به یک موضوع، آن را کنار گذاشت؛ چراکه با این روش، بسیاری از سرفصلهای تاریخی باید کنار گذاشته شوند.
3. ازآنجاکه در اینگونه امور تاریخی، گذر زمان دست ما را از بسیاری حقایق کوتاه کرده است، علیرغم عدم اعتبار ادله اثباتکننده این واقعه، احتمال مرجوح وقوع و صحت تاریخی داستان مربوط به رقیه بنتالحسین را به کلی نفی نمیکنیم؛ زیرا همانطور که ادله قطعی برای تأیید آن نداریم، ادله قطعی برای رد این مسئله هم نداریم و هیچیک از مطالبی که در نقدها گفتیم، دلیل قطعی در رد وجود حضرت رقیه نیست، بلکه هر آنچه در رد یا تأیید امور اینچنینی موجود است، تنها یکسری شواهدند و هیچکدام دلیل اثباتکننده (چه نفیاً و چه اثباتا!) نیستند. (21)
در نتیجه، با توجه به شهرت فراوان مسئله، و با توجه به نظرات موافق فقها و مراجع معاصر نسبت به وقوع چنین ماجرایی، میتوان وجود کودکی سهساله را ممکن دانست، حال با هر نامی.
آیتالله مکارمشیرازی در استفتائی در این رابطه میفرمایند: «شکی نیست که دختر کوچکی از امام حسین (ع) در شام از دنیا رفت و در آنجا دفن شد و حرم فعلی منسوب به همان دختر است، اما اینکه نام آن دختر رقیه بوده یا نام دیگری داشته، در بین دانشمندان اسلامی اختلافنظر وجود دارد؛ هر چند معروف این است که نامش رقیه است.» (22)
آیتالله نوریهمدانی نیز در پاسخ به سؤالی در این زمینه میفرمایند: «در کتابهایی چون کامل بهایی و نفسالمهموم و کتابهای معتبر دیگر، دختر خردسالی که برخی نام او را رقیه نامیدهاند و در شام به شهادت میرسد، برای امام حسین (ع) ذکر کردهاند و اگر کسی برای آن حضرت نذر کند، باید آن را ادا نماید و مضجع موجود در دمشق متعلق به آن حضرت است.» (23)
آیتالله صافیگلپایگانی نیز میفرمایند: «طبق بعض كتب مقاتل و تاريخ، حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام چنين فرزندي داشتهاند كه در شام رحلت كردهاند. علاوه بر شهرت اين موضوع، بهطور كلي مشاهد و مقامات مشرفه از جهت انتساب به اهلبيت عليهمالسلام مزار، و مورد تجليل و احترام است؛ چنانكه شهرت اشخاص به سيادت جايزالانكار نيست، شهرت مثل اين بارگاه مقدسه نيز مخصوصاً با توجه به قرائن معتبر مورد انكار نيست. اين مشاهد و روضههاي مقدسه سادات عظام و مفاخر اسلام نيز از اين جهت كه از مراكز ذكر فضايل آن بزرگواران و تبليغات اسلامي و ذكر دعا است، بايد محترم باشد و اين ترديدها بيجا است و سزاوار نيست. موفق باشيد.» (24)
اما در پایان ذکر نکتهای از آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی، خالی از لطف نخواهد بود. از ایشان در مورد حضرت رقیه علیهاالسلام و مرقد ایشان در دمشق و داستان تعمیر قبر حضرت که به دستور خود ایشان و ازطریق رؤیای صادقهای انجام گرفت، پرسیدند. ایشان فرمودند: «اینگونه مطالب که نقل شده است، هیچگونه محال بودنی از نظر عقلی ندارد؛ لکن از اموری که اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نیست.» (25)
پینوشت
1. بحار الانوار، 1404 ه . ق، ج45، ص331.
2. ابن شهر آشوب، ابوجعفرمحمدبنعلى، مناقب آل ابى طالب، دار الاضواء، ج4، ص77.
3. طبری، محمدبن جریر، دلائل الامامه، ص181.
4. ابن الخشاب البغدادي، تاريخ مواليد الأئمة، ص21.
5. ابن فندق، أبو الحسن ظهير الدين علي بن زيد البيهقي، لباب الأنساب والألقاب والأعقاب، ج1، ص 23، الطبقة السابعة، الحسينية.
6. طریحی، شیخ فخر الدین، المنتخب الطریحی، ص444، المجلس التاسع، جزء الثانی.
7. سیّد بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۴۰- ۱۴۱.
8. عمادالدین حسن، بن علی بن محمد طبری، کامل بهایی، ج۲، ص۱۷۹.
9. حسین بن علی واعظ کاشفی، روضه الشهداء، ص۲۹۰.
10. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 114.
11. جوهری، محمد ابراهیم بن محمدباقر (متوفی 1250ه.ق)، ص199.
12. یزدی، حسن بن محمدعلی (1259ه.ق)، ص244.
13. ملبوبی، محمدباقر (متوفی 1373ه.ش)، ج3، ص192.
14. شیخ طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن، الفهرست، ص78/ کشی، ابوعمرو، رجال کشی، ص318/ نجاشی، ابوالحسن، رجال نجاشی، ص189.
15. محدث قمی، فوائد الرضويه، ص111.
16. کتاب شناخت سیره معصومان، مرکز تحقیقات رایانه ای علوم اسلامینور.
17. http://hermeneutics.blogfa.com/post-173.aspx
18. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج1، ص54.
19. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص114.
20. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال.
21. http://hermeneutics.blogfa.com/post-173.aspx
22. http://shia-online.ir/article.asp?id=26615
23. همان.
24. http://www.saafi.net/fa/node/7199
25. هادی منش، ابوالفضل، پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه علیها سلام، مجله شمیم یاس، اسفند 1383، شماره24، ص32.
منبع: مهرخانه
صفحات: 1· 2