خلاصه الوعده وفا...
برای خرید رفته بودم و آقای همسر قرار بود بیاید دنبالم که خریدها را تنهایی به خانه نبرم
من خیلی اهل خرید کردن نیستم اما خوب این بار یکی از استثنائات بود.
در پارک نزدیک تره بار نشسته بودم و منتظر، که با خانمی هم کلام شدم
بیشتر که آشنا شدیم گلایه همسرش را داشت که در کارهای مردانه خانه کمک کارش نیست.
شیر ظرفشیویی اشان مدت هاست چکه می کند- جاروبرقیشان خراب شده و قفل اتاق خوابشان خراب
می گفت همسرش هیچ کاری نمیکند مجبور می شود یا از برادرش کمک بگیرد و یا اینکه تعمیرکار بیاورد
اول که خدا را شکر کردم بابت این اخلاق خوب آقای همسر
و بعد عهد کردم برای چنین مردان و زنانی، حتما یک پست بگذارم در وبلاگم
خلاصه الوعده وفا
صفحات: 1· 2
جالب بود. ممنون