بابام گمشده!
وسط بازار ایستاده بود و داشت گریه می کرد.
به طرفش رفتم و پرسیدم: پسرم چی شده؟
نگاهی به من انداخت و گفت: «بابام گم شده!»
با تعجب گفتم: بابات گم شده !؟
گفت: «آره داشتیم با هم می رفتیم و دستِ هم را گرفته بودیم،
سر راه از یک فروشگاه اسباب بازی رد شدیم،
ماشین ها و اسباب بازیهای خیلی قشنگی داشت،
چند لحظه ایستاد تا آنها را نگاه کنم،
بعدش هم دیدم آن طرف یک شیرینی فروشی است،
رفتم تو تا چند تا شیرینی انتخاب کنم تا بابام برام بخره،
اما وقتی از شیرینی فروشی بیرون اومدم،
دیدم بابام نیست و گم شده.»
کمکش کردم تا پدرش را پیدا کرد.
*
*
*
حالا این شده حکایت ما…
انبیا و اولیا پدران خلقاند و دست افراد را می گیرند تا آنان را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند،
اما اغلب، جلب سرگرمی ها و اسباب بازی های دنیا می شویم و دست پدر را رها کرده و در بازار گم میشویم.
آن وقت فکر می کنیم که اماممان گم شده و نیست؛
در حالی که امام زمان علیه السلام گم و غایب نشده اند،
بلکه این ما هستیم که گم و غافل گشته ایم.
امام زمان(عجل الله تعالی) گم و غایب نشده است ؛ما گم شدیم و محجوب گشته ایم.
امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را . او حاضر است .
چشمت که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد آقا را می بیند .
خلاصه نگو آقا غایب است . تو نمی بینی…
(اللهم عجل لولیک الفرج)
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی
این کودک فراری خود را قبول کن
رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!
مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن
گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه
اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن
گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم
رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن
شاعر:مجید لشکری