درون من چه خبر است؟
این بار میخواهم در مورد موضوعی صحبت کنم که شاید به نظر شما خیلی بدیهی و معلوم باشد اما واقعیت این است که اگر دقیق به آن نگاه کنید، متوجه میشوید جای خالی بزرگی در زندگیتان وجود دارد که خیلی اوقات برای پر کردن آن گزینههای مختلف را امتحان کردهاید اما هیچکدام آنطور که باید جای این قطعه گمشده در پازل زندگیتان را پر نکرده است.
یک مهارت مهم هم در زندگی زناشوییتان، در ارتباط با فرزندانتان و در ارتباط با دوستانتان. مهارتی که لازم است به فرزندانتان هم بیاموزید تا بسیاری از مشکلات را در زندگیشان تجربه نکنند.
مهارت بیان صحیح احساسات! بله، درست خواندید، بیان احساسات! همین که من خوشحالم. من غمگینم. من عصبانی هستم و … بیان صحیح احساسات یکی از مهارتهای مهم در زندگی هر انسانی است که در مورد آن با هم صحبت میکنیم. البته بیشتر حرف ما بر روی لزوم داشتن این مهارت در زندگی مشترک است.
ممکن است شما بگویید که خیلی خوب میتوانید احساساتتان را بیان کنید مثلاً وقتی خشمگین هستید با یک جیغ بنفش نه تنها خانواده خود بلکه تمام همسایهها را هم از داشتن این حس آگاه میکنید. یا ممکن است بگویید که شما یاد گرفتهاید که خشمتان را مهار کرده و بیخیال ابراز و بیان آن میشوید. با کمال شرمندگی باید عرض کنم که در هر دو صورت شما بیان صحیح احساستان را نیاموختهاید!
شما نیاز دارید تا بتوانید از آنچه در درونتان میگذرد به راحتی با اطرافیان و مخصوصاً همسرتان صحبت کنید. هیچ کس علم غیب ندارد که بتواند از درون قلب شما با خبر شود. حدس زدن از روی رفتار شما هم راهی است که ممکن است به هدفی جز هدف مورد نظرتان منتهی شود. سادهترین راه: بیان اصولی آن است اما چگونه؟
بگذارید یک موقعیت آشنا را با هم مرور کنیم. همسر شما تمام روز تعطیل را سرگرم تماشای تلویزیون و یا صحبت با تلفن بوده است وشما از دست او ناراحت و دلخورهستید. حس میکنید ، حضورتان را درخانه نمیبیند، به شما توجه ندارد و … اولین گزینهای که به نظرتان میرسد، چیست؟
اگر مرد باشید، احتمالاً بیتوجهی متقابل را انتخاب میکنید و اگر زن باشید، شروع به غر زدن و گیر دادن به شلختگی او و نبردن به موقع سطل زباله به دم در خواهید کرد. حال خودتان قضاوت کنید این دو واکنش مشکل را حل خواهد کرد؟ همسر شما خواهد فهمید که چه چیزی باعث شده تا فضای خانهتان سرد و سنگین شود؟هفته آینده دیگر چنین چیزی تکرار نمیشود؟
جواب تمام سؤالات من منفی است. علاوه بر این ممکن است بیتوجهی و رفتار متقابلتان و یا غر زدن بیوقفهتان باعث شود سر و کله بحثها قدیمی هم پیدا شده و یک دعوای درست و حسابی در خانه به راه بیافتد.
اما میتوانید خیلی ساده در این مورد با همسرتان حرف بزنید. منظورم فریاد زدن یا طعنه زدن نیست. گفتگو کردن و حرف زدن میتواند بسیار مفید و راه گشا باشد به شرط آنکه از دنیای سحر آمیز کلمات غافل نشوید. وقتی شما میخواهید یک احساس منفی را بیان کنید باید اول کمی مقدمه چینی کرده و ذهن طرف مقابل را آماده کنید. باید به او بفهمانید که اگر نسبت به شرایط زندگی و رابطهتان این حس را تجربه میکنید به خاطر این است که او نقش مهمی در زندگیتان دارد. خیلی ساده و با زبانی زیبا به او بگویید: من احساس میکنم … من ناراحتم چون … در موقعیت بالا میتوانید با یک لبخند و ظاهری آرام به همسرتان یادآوری کنید که روز تعطیل برای بیشتر با هم بودن است. بگویید ناراحت هستم که امروز در حال تمام شدن است و من و تو هنوز جز چند کلمه معمول، حرف دیگری نزدیم. بگویید: من روزهای جمعه را خیلی دوست دارم چون بیشتر تو را میبینم اما امروز احساس میکنم تو خیلی از بودن کنار من خوشحال نیستی.
برای بیان احساسات منفیتان بهتر است جملاتتان با «من»شروع شود. شما میخواهید در مورد احساس خودتان حرف بزنید، قرار نیست در این بین همسرتان را محاکمه کنید. جملاتی که با «تو»شروع میشود، حاوی پیام منفی برای گیرنده هستند. چنین جملاتی همراه با سرزنش و پیش داوری برای شنوده بوده و باعث حالت دفاعی طرف مقابل میشوند. به همسرتان بگویید: تو مرا نمیبینی. تو همه حواست به مادر و خانواده خودت است. تو به نیازهای من توجه نداری. یا به او بگویید: من احساس میکنم برخی نیازهای من برایت اهمیت ندارد و … در کدام مورد او در شنیدن حرفهای شما نرمش بیشتری نشان خواهد داد؟
با توجه به شناختی که از همسرتان دارید، باید با کلمات بازی کنید اما احساستان را بیان کرده و نگذاریدحسهای منفی روی هم انباشته شوند و روزی صدای انفجارشان به خانه همسایه برسد!
گمان نکنید که مشکل ما در خانوادههایمان فقط عدم توانایی صحیح احساسات منفی است بلکه ما در بیان حسهای مثبت مان هم ضعیف عمل میکنیم.
اینکه شما به عنوان یک مرد، از صبح تا شب برای رفاه همسرتان تلاش میکنید. اینکه شما به عنوان یک زن سعی کردهاید تا محیط آرام و مناسبی برای همسرتان فراهم کنید، بسیار خوب و لازم است اما اینها هر چند به پشتوانه دوست داشتنتان ایجاد میشود ولی عشق و محبت برای شکوفایی به بیان شدن نیاز دارد. چند کلمه ساده که نه زمان زیادی از شما خواهد گرفت و نه هزینهای دارد. به همسرتان بگویید: دوستت دارم. کار سختی نیست. باور کنید! چند بار جلوی آینه تمرین کنید و بعد خیلی ساده و بی آلایش به همسرتان بگویید.
البته گاهی لازم نیست اینقدر صریح بیان کنید و میتوانید از جملاتی مشابه که چنین معنی را برای همسرتان دارد، استفاده کنید. مثلاً بگویید احساس میکنم مرد خوشبختی هستم که همسری مثل تو دارم. حس میکنم ازدواج با تو شانس بزرگی در زندگیام بودو یا هر جملهای دیگر که حس درونیتان را به همسرتان نشان دهد. احتکار احساسهای خوب بزرگترین ظلمی است که به خودتان میکنید زیرا خود را از موهبت یک زندگی گرم محروم کرده و فرصت شنیدن احساسات زیبای متقابل را از خود میگیرید.
بیان احساسات درمابقی روابط زندگیتان هم لازم و ضروری است مخصوصاً درمقابل فرزندانتان. شما تمام تلاشتان را برای خوشبختی آنها میکنید اما وقتی بزرگ میشوند و دیگر مثل کودکی در آغوششان نمیگیرید و نمیبوسید، احساساتتان جایی برای ابراز پیدا نمیکنند. حتی زمانی که کار نامناسبی انجام میدهند یا فریاد میکشید یا تهدید میکنید و یاهر عکسالعمل دیگری جز بیان صحیح احساستان. اگر نحوه حرف زدن نوجوانتان باعث خجالت شما میشود میتوانید به او بگویید: وقتی با این ادبیات حرف میزنی احساس شکست میکنم. حس میکنم نتوانستم آنطور که باید برای تو مادر خوبی باشم. البته موقعیتهای متفاوت وفرزندان متفاوت، جملات متفاوتی هم میطلبد ولی بیان احساسات میتواند شما را به هم نزدیکتر کند.
فراموش نکنید که هیچ کس علم غیب ندارد و شما باید بیان صحیح آنچه درونتان میگذرد را یاد بگیرید تا بتوانید بدون سانسور کردن خود و یا لطمه به دیگران، ارتباطهایی بالنده داشته باشید.
ندا داوودي