روح انسان در ابتدا لطيف است و مظهر اسم لطيف پروردگار مي باشد. اما در اثر عواملي اين لطافت به قساوت تبديل مي گرد د. نحوه به وجود آمدن قساوت قلب بسيار ساده است. انسان از ابتدا كه قساوت قلب ندارد. با دور شدن از معنويات و در دنيا فرو رفتن و به گناه آلوده شدن، قساوت قلب و زنگار دل نيز شروع مي شود. روحي كه از خدا نشأت گرفته و مي تواند به جايي برسد كه « به جز خدا نبيند» ، حالا در دست يك انسان بيچاره دارد ذبح مي شود و لحظه لحظه از موطن اصلي خود كه همانا ملكوت باشد دور مي گردد.
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
يك گناه، يك نقطه سياه در قلب ايجاد كرده و تكرار برگناه، اين نقطه را بزرگ تر مي گرداند تا اين كه تمام قلب سياه مي شود. اين قلب سياه، محصول عمل چه كسي است غير از خودمان. مطابق روايات، قساوت قلب، بدترين عقوبت براي بندگان است(1). پس اگر دچار آن شديم بايد فوراً در صدد رفع آن بر آييم.
قلب، همان روح است و اين مشكلي كه بر روح وارد آمده از ناحيه خود ماست. خداوند مي فرمايد: اعمالشان چون زنگاري بر دل هايشان نشسته است. (مطففين/14)
اين آيه نشان مي دهد كه سبب قساوت و زنگار دل، اعمال خود انسان هاست.
به طور تفصيلي نيز مواردي كه باعث قساوت و زنگار دل مي شود را بر مي شماريم.
1- دوستي شهوات: كسي كه دلش با دوستي شهوات دنيايي باشد قلب او از ياد خدا محجوب مي گردد.(2)
2- كثرت كلام و زياد سخن گفتن به غير ذكر خدا قساوت قلب مي آورد.
3- آرزوهاي بلند دنيايي: خداوند به حضرت موسي فرمود: اي موسي! آرزويت را در دنيا دراز مكن كه قلبت سخت و انعطاف ناپذير مي شود.(3)
4- رفت و آمد با دوستاني كه اهل بي بند و باري و حرام باشند.
5- پيامبر فرمود: چهار چيز قلب را مي ميراند: 1- گناه بر روي گناه افزودن 2- هم سخن شدن زياد با زنان 3- بگو مگو كردن با احمق – تو مي گويي و او مي گويد و هرگز به راه نمي آيد – 4- همنشيني با مردگان. عرض شد يا رسول الله منظور از مردگان چيست؟ فرمود: هر توانگر خوش گذران.(4) هم چنين از امير مؤمنان روايت شده: اشكها خشك نمي شوند مگر به سبب سختي دلها; و دلها سخت و سنگين نمي شوند مگر به سبب فزوني گناه(5)
6- خنديدن زياد
7- شنيدن لهو و لعب، چه در قالب موسيقي مناسب مجالس لهو و لعب و چه در قالب حرف هاي پراكنده دوستان( البته بايد توجه داشته باشيم كه مراد از حرف هاي پراكنده، حرف هايي است كه ثمره مفيد دنيايي و اخروي نداشته و باعث غفلت انسان نيز مي شود. اين طور نيست كه شاد بودن، موجب قساوت قلب شود. البته شادي بايد هدايت شده باشد.)
8- دنبال شكار رفتن براي تفريح
9- امام صادق عليه السلام: خداوند متعال به موسي(عليه السلام) وحي فرستاد كه اي موسي از فزوني اموال خوشحال مباش، و ياد مرا در هيچ حال ترك مكن; چرا كه فزوني مال غالبا موجب فراموش كردن گناهان است و ترك ياد من قلب را سخت مي كند.(6)
راهكارهايي براي مبارزه با قساوت قلب
1- توبه: امام صادق عليه السلام مي فرمايد براي قلوب زنگار است مانند زنگاري كه بر مس است پس آن را با استغفار جلا دهيد.
توبه سه ركن دارد 1- پشيماني از انجام گناه 2- تصميم بر ترك گناه 3- جبران گذشته
2- كم كردن آرزوهاي دنيايي
3- عبادت خداوند: در زندگي جايي براي عبادت باز كنيم.
4- صدقه دادن و با فقرا رفت و آمد كردن و ديدن محيط زندگي آنان نيز در رفع قساوت و زنگار دل مفيد است.
5- معاشرت با انسان هاي مؤمن و با ايمان
6- ترك مخاصمه و جدل و دعوا
7- ترك جدي گناهان كه از همه مهم تر است.
8- شنيدن موعظه ها، خصوصاً سخنان حكمت آميز ائمه معصومين عليهم السلام ( مانند نهج البلاغه خصوصاً بخش حكمت ها و مباحث دنيا
9- پيامبر فرمود: اين قلوب را زنگار مي گيرد هم چنان كه آهن را زنگار مي گيرد وقتي آب به آن رسد. گفته شد جلاء آن چيست؟ حضرت فرمود: زيادي ياد مرگ و تلاوت قرآن. (7)
10- رفتن به مجالس علم. زيرا خداوند قلب ها را با نور حكمت زنده مي گرداند هم چنان كه زمين مرده را به باران زنده مي كند.(8)
11- اطعام به مساكين و رسيدگي به يتيمان، قلب انسان را نرم مي كند.(9)
12- امام علي عليه السلام مي فرمايد: قلبت را با موعظه زنده كن … و او را با ياد مرگ ذليل گردان….. و اخبار گذشتگان را بر او عرضه نما.(10)
13- براي قلب جلائي غير قرآن نيست.(11)
14- تفكر، حيات و زندگي قلب است. (12)
15- روزه گرفتن نيز انسان را به خود آورده و در رفع زنگار قلب مفيد است.
16- خواندن ادعيه اي كه از معصومين عليهم السلام رسيده و توجه به معاني بلند آنها بسيار مؤثر است. مناجات خمسة عشر كه در مفاتيح الجنان آمده، بسيار زيباست. (اين مناجات مشتمل بر پانزده دعاست با نام هاي مناجات التائبين، مناجات الشاكرين، مناجات الخائفين، مناجات المفتقرين و … كه مناسب حال هر انساني در اين دعاها ، مضامين زيادي آمده است.)
17- عبادت با توجه: به عنوان مثال وقتي مي خواهيم نماز بخوانيم فكر كنيم آخرين نمازمان است.
منابع:
1- ميزان الحكمة، ح16995
2- ميزان الحكمة، ح16985
3- ميزان الحكمة، ح17000
4- ميزان الحكمة، ح17023
5- . بحارالانوار، ج 7، ص 55
6- . بحارالانوار، ج 7، ص 55
7- ميزان الحكمة، ح17049
8- ميزان الحكمة، ح17032
9- ميزان الحكمة، ح17043
10- نهج البلاغه، نامه 31
11- نهج البلاغه، خطبه 176
12- ميزان الحكمة،17030