«حج، هجرت، جهاد، شهادت»
دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) دعای عمیقی است که در آن امام بخشی از شناخت هستی، صاحب هستی و خود را به صورت نمادین مطرح کردهاند. اینکه انسان بعد از فهم، چگونه با خالق هستی ارتباط برقرار کند و چه طور این هیبت و عظمت را در هستی هضم نماید، بیان میکنند.
امام جایگاه واقعی حاجی را بعد از کشف و معرفت به کنه هستی، معین میکنند و نحوه چگونه زیستن با خود واقعی در کنار خدای خالق و رحمان و ارتباط با او را ترسیم میسازند.
اگر ما میخواستیم در روز عرفه وجود خویش، شناخت واقعی از هستی داشته باشیم میبایست به اندازه هستی عمر میکردیم و این امر عملاً مقدور نیست، اما زیارت عرفه امام حسین (علیه السلام) به طور مختصر این فهم را در ما ایجاد میکند.
و اوست شنوای دعاها و زداینده اندوهها و بلندگرداننده درجهها و کوبنده گردنکشان. پس معبودی نیست جز او و چیزی با او برابری نکند و چیزی همانند او نباشد و اوست شنوای بینا و دقیق آگاه و اوست بر هر چیز توانا.
در آغاز دعا امام حسین (علیه السلام) به اولین صفات خداوند که در مرحله اول یک بنده باید به آن توجه داشته باشد اشاره میکنند، تا دل حاجی آگاهی و شناخت اولیه را برای تقاضای خود نسبت به صاحب هستی به دست آورد و سپس اعتراف اولیه به درگاه خداوند توسط فرد آغاز میشود:
«ستایش از آن خدایی است که قضایش را دفع کنندهای و عطایش را باز دارندهای نیست، و هیچ سازندهای، همانند صنع او پدید نتواند آورد، و اوست بخشنده وسعتبخش. پدیدههای گوناگون آفرید و آفریدگان را به حکمت خویش استوار ساخت، پدیدههای [جهان هستی] بر او پوشیده نمانند و امانتهای [عالم وجود] نزد او تباه نشوند. پاداشدهنده عمل هر کس است و ساماندهنده [زندگانی] هر قناعتپیشه و مهرآورنده بر هر نالنده و فروفرستنده سودها و نازل کننده کتابی است که فراگیرنده [همه حقایق جهان هستی] است به واسطه نور رخشان. و اوست شنوای دعاها و زداینده اندوهها و بلندگرداننده درجهها و کوبنده گردنکشان. پس معبودی نیست جز او و چیزی با او برابری نکند و چیزی همانند او نباشد و اوست شنوای بینا و دقیق آگاه و اوست بر هر چیز توانا. خداوندا من مشتاقانه به تو گرایم و به مقام پروردگاریت گواهی دهم، اقرار کنم به این که تویی پروردگار من و به سوی توست بازگشت من. وجودم به نعمت خویش آغاز کردی پیش از آنکه چیزی در خور یاد باشم، از خاکم آفریدی …»
دعای عرفه
از روزی که به زندگی چشم باز میکنیم و از روزی که به هستی و محیط اطراف خود فهم پیدا میکنیم به آنچه که در محیط پیرامون ما وجود دارد عادت کرده و گمان میبریم که همه چیز طبیعی است و حتماً باید همین طور باشد. برای مثال فکر میکنیم در دامان مادری که متولد میشویم، در کنار پدری که ما را تربیت میکند، خواهر و برادری که با آنها رشد میکنیم، خورشیدی که هر روز طلوع میکند، آسمانی که برافراشته است و ستارگانی که میدرخشند، شبی که مهتاب دارد، بارانی که میبارد، کوههایی که برفرازند، درختانی که میوه میدهند، زمینی که درون منظومهای و کهکشانی در هستی در حال گردش است، همه اینها طبیعی است و باید همین طور باشد.
ما به همه اینها عادت کردهایم، کمتر کسی است که فکر کند اینها با خودش چه ارتباطی دارند و از خود سۆال کند که این هستی که در مقابل چشم من است چه رابطهای با من دارد. آیا یک طبیعت واقعی وجود دارد و ما در آن به دنیا میآییم و در آن زندگی میکنیم و بعد با مرگ از آن خارج می شویم؟ یا نه همه این هستیِ خارج از من را برای من بسیج کردهاند. امام در فراز بعدی پرده از حقیقت امر برمیدارند:
دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) دعای عمیقی است که در آن امام بخشی از شناخت هستی، صاحب هستی و خود را به صورت نمادین مطرح کردهاند. اینکه انسان بعد از فهم، چگونه با خالق هستی ارتباط برقرار کند و چه طور این هیبت و عظمت را در هستی هضم نماید، بیان میکنند
«سپس در تیره پشت [پدرانم] نشاندی و از پیشامدهای ناگوار و گذارِ روزگار و گزند سالها در پناهم داشتی، و هماره در طول روزگارانِ گذشته و سدههای سپری شده از تیره پشتی به زهدانی کوچیدم و از سر مهر و لطف و احسانی که بر من داشتی به دورانِ حکومت پیشوایان کفر که عهد تو شکستند و با فرستادگانت ستیزیدند».
میتوانیم از این سخنان چنین استنباط کنیم که هزاران کشف، خلق، حادثه، تحول، تکامل، … در هستی صورت گرفته تا انسان به دنیا بیاید، تا من متولد شوم، یعنی همه هستی بسیج شده است تا هر یک از افراد به دنیا بیایند. تعداد بیشماری از مدبرین امر خداوند دستاندرکار بودهاند تا شرایط مناسب خلق من آماده شود، در ظاهر و باطن هستی بینهایت ملک در حال انجام اموری بودهاند که به نوعی به من و پدیدار شدن من در هستی ارتباط داشته است و همه هستی برای به دنیا آمدن من بسیج بودهاند تا من به دنیا بیایم.
بنابراین دراین نوع نگرش که امام به حاجی و به ما میدهد رابطه من با هستی قبل از خودم یک رابطه کور و گنگ نیست، گویی همه هستی خود را آماده میکرده که پذیرای من شود و وجودم در آن تثبیت گردد، در این مرحله، هستی، قبل از من خویشاوند من و حامی و دوستدار من بوده، با تمام قوای خود کوشش میکرده تا وجود مرا در خود بپذیرد و مرا دعوت به دنیا آمدن کند.
آن کس که در روز عرفه به پای دیوار کعبه رسیده است، آگاهی پیدا میکند که هستی به اراده خداوند چه تلاشی را برای او و حفظ او انجام داده است.
بررسی این فرازها نشان خواهد داد که دلی مهربان و مغزی فکور در تمام دورانها از ما محافظت کرده است و به دست میدهد که «انسان در هستی تنها نیست و درد تنهایی ندارد و غریب خلق نشده است».
منبع: مقاله انسان محصول هستی، حسین کهفی
صفحات: 1· 2