در ۱۷ ربیع الاول سال عامالفیل به دنیا آمد؛ همان سالی که ابرهه قصد داشت با سپاهیانی از فیل به خانه خدا حمله کند و مکه را خراب کرده و با خاک یکسان کند. همان سالی که خداوند ابابیل را با سنگهای کوچکی به منقار فرستاد و سپاه ابرهه را درهم شکست.
آمنه (س)
مادرش آمنه دختر وهببنعبدمناف بود. آمنه، مادر پیامبری است که حضرت حق در شأنش فرمود:
“لو لاک لما خلقت الافلاک"؛ اگر نبودی افلاک را نمیآفریدم.
مگر آمنه کیست؟ او مادر جایگاه رسالت است، محل رفت و آمد ملائکه، فرودگاه وحی، معدن رحمت الهی، خزانه علم حق، نهایت حلم و بردباری، اصل و ریشه کرامت، پیشوای انبیاء و امتها، صاحب نعمتهای بیکران الهی، اصل و ریشه بزرگواری، دَر ایمان و معرفت حق، امین رحمان، برگزیده رسولان، منتخب پروردگار، رحمت و برکت حق، امام و پیشوای طریق هدایت، چراغ روشنیبخش شبهای تار، پرچمدار علم و ایمان، عقل کامل و تام، پناهگاه موجودات هستی، وارث انبیاء و مثال اعلای الهی، حجت بالغه حق بر اهل دنیا و آخرت و در یک جمله اینکه آمنه، مادر پیامبری است که اصل و ریشه تمامی هستی و مکارم و فضایل و اعمال صالح و نیک است؛ آینه تمامنمای اسماء و صفات جمال و جلال حضرت حق.
آمنه محمد را در بطن خود پروراند و شگفتیهای فراوانی را در دوران حمل او دریافت.
از آمنه؛ مادر رسول مهربانیها، بیان شده که: هنگامی که به رسول خدا(ص) حامله بودم، متوجه حمل و سختی آن که زنان بدان دچار میشوند، نشدم. در خواب دیدم گویا کسی به سراغم آمد و گفت: به بهترین انسان حامله شدهای. وقتی زمان ولادت فرا رسید، حمل بر من خفیف و آسان گشت تا آنکه وضع حمل نمودم. رسول خدا(ص) با دستها و زانوهایش به زمین آمد و در همان حال شنیدم کسی میگفت: بهترین انسان را به دنیا آوردی، او را از شر هر ستمگر و حسود در پناه خداوند واحد و صمد قرار ده.
وقتی رسول خدا(ص) با آن حالت خاص به زمین آمد، سرش را به سوی آسمان بالا برد و از من نوری ساطع شد که میان زمین و آسمان را روشن کرد.
بدون تردید حضرت آمنه به خاطر ظرفیت وجودی گسترده و بالایی که داشت، نزد خدای متعال بسیار عزیز و گرامی بود و برای همین خداوند کرامتهایی برای او در زمانی که به اشرف انبیا باردار بود و بعد از آن، به منصه ظهور رساند که دوست و دشمن بدانها اعتراف دارند.
در گزارشی به نقل از لیثبنسعد آمده است: به کعب که نزد معاویه بود گفتم: نظر تو درباره چگونگی ولادت پیامبر(ص) چیست؟ آیا خانواده او دارای فضیلتی بودهاند؟
در پی این سؤال، کعب به معاویه نگاه کرد تا حال و هوای او را بفهمد و طبق میل او پاسخ گوید. خداوند به زبان معاویه این جمله را جاری ساخت که به کعب بگوید: ابواسحاق -کنیه کعب است-، آنچه در این باره به خاطر داری بگو.
کعب گفت: من ۷۲ کتاب را که همه آنها از آسمان نازل گشته، خواندهام. صحیفههای دانیال را نیز مطالعه کردهام. در همه آنها از ولادت او و خانوادهاش یاد شد و نام او معروف و مشهور است. به درستی که هیچ پیامبری به دنیا نیامده که ملائکه بر او نازل شده باشند، جز عیسی و احمد(صلوات اللّه علیهما) و بر هیچ انسانی جز مریم و آمنه (مادر احمد) حجابهای بهشت زده نشد و فرشتگان بر هیچ زنی که حامله باشد، موکل نشدهاند جز بر مریم مادر مسیح(ع) و آمنه مادر احمد(ص).
حلیمه؛ دایهای به وسعت تمام مهربانیها
و محمد را به رسم جزیرهالعرب به دست دایهای سپردند تا او را شیر دهد و در دامن پاک صحرا پرورش دهد. دایهای به مهربانی حلیمه، دایهای که دوست مادر پیامبر بود و آمنه از هر لحاظ خیالش راحت بود که محمد را به حلیمه بسپارد.
از جمله عادتهای مکیان این بود که وقتی هفت روز از ولادت نوزادی میگذشت، او را به دایهای برای شیر دادن و تربیت میسپردند. برای همین چون هفت روز از ولادت باسعادت نبی مکرم اسلام(ص) گذشت، مردم به حضرت عبدالمطلب عرض کردند که به این سنت دیرینه عمل کند.
لذا زنان و دایگان برای کفالت رسول خدا(ص) اعلام آمادگی کردند. گویند در آن ایام، آمنه در گوشهای خوابیده بود که سروشی او را اینگونه مورد خطاب قرار داد: ای آمنه، اگر در پی شیردهندهای برای فرزندت هستی، در میان زنان بنیسعد کسی به نام حلیمه هست که مناسبترین فرد است تا محمد را به او بسپاری.
از آن سو گویند که سبب تحریک حلیمه برای شیردهی رسول خدا(ص) این بود که سرزمینهای اطراف و مجاور مکه را قحطی و خشکسالی فرا گرفته بود و تنها شهر مکه به برکت رسول خدا(ص) سرسبز و خرم بود. برای همین مردم عرب ساکن اطراف و نواحی از هر سو به مکه رهسپار شدند. از جمله آنان حلیمه بود که با زنان بنیسعد برای رهایی از قحطی و خشکسالی رو به جانب مکه گذارده بود. در وصف این بانوی گرانقدر گفتهاند که وی پاک و پاکیزهترین زن قوم و قبیلهاش و عفیفترین آنها محسوب میشد.
حلیمه محمد را در آغوش کشید و آمنه او را مشایعت کرد. با ورود محمد به خانواده حلیمه، برکت و نعمت بر آنها سرازیر شد و آرامش و آسایش به زندگی آنان رنگ داد. حلیمه 2 سال به محمد شیر داد و پس از آن دلش نمیآمد محمد را به آمنه برگرداند و دوست داشت محمد را خودش بزرگ کند.
همراهی خدیجه برای زندگی با پیامبر
بسیار سخن رفته در این باره که خدیجه بانوی نمونه و ثروتمند بود که مایه آرامش پیامبر شد و موحد گردید و تمام ثروتش را در راه دین خدا و یاری پیامبر اهدا کرد، اما شخصیت خدیجه ابعاد وسیعی دارد، مثل همان لحظههای سختی که خدیجه فقط و فقط به عشق پیامبر جبلالنور را طی میکرد و لحظه لحظه ذکرش یا محمد بود تا بر بالای کوه نور برسد و قوت و غذایی برساند بر پیامبر که در غار حرا مشغول عبادت بود.
عظمت خدیجه را شاید بتوان از بلندای جبلالنور یافت، از عظمت غار حرا و از آوازه جبراییل آنگاه که بر محمد وارد شد و اقرا باسم ربک الخلق را بر جان محمد املاء کرد؛ خدیجه را از سختی کوهنوردیهای عاشقانهاش باید شناخت، خدیجه همراه خوبی برای تنهاییهای پیامبر بود و نام و حمایتهای او همواره در کنار حرا بر بلندای جبلالنور میدرخشد. خدیجه با اسلام است و با قرآن است و همیشه در خاطر محمدیها خواهد ماند.
فاطمه، فاطمه است
پس از چهل روز عبادت پیامبر در جبلالنور و غار حرا، خداوند فاطمه را در بطن خدیجه خلق کرد و خدیجه مادر بزرگترین زن عالم شد، مادر فاطمه!
خدیجه در تمام طول دوران بارداری از معنویت پیامبر مینوشید و در وحدانیت خانهای پاک روزگار سپری میکرد تا فاطمه را به دنیا آورد. فاطمه دختر پیامبر و همان کسی بود که امابیها لقب گرفت و چه خوش فرزندی داشت خدیجه که برای همسرش خوب مادری میکرد و خوب دختری.
فاطمه در تمام شادیها و غمهای پدر خود شریک بود و تنها کسی بود که از لبخند او دل پیامبر شاد میگشت و از غمش، ابروانش در هم تنیده میشد. فاطمه نابترین دختر خلقت است؛ دختری که پدرش او را میبوسید و میگفت: “دشمنان او دشمنان من هستند و دوستان او دوستان من". فاطمه خوب یاوری بود برای رسول خدا چه در حیات ایشان و چه در مماتشان. فاطمه سپری برای پیامبر بود و سپری برای جایگاه ولایت و شاید بر همین اساس بود که بعد از پیامبر جور و جفای امت جفاکار را تاب نیاورد و در دفاع از ولایت به شهادت رسید.
منابع
1. منتهی الامال
2. بحار الانوار
نوشته: طهورا بيان
با سلام
سپاسگزارم