باز این اشك است كه از جادههاى دل مىگذرد و در كویر نیاز ساكن مىشود . دوباره كبوترهاى محرم خیال، با خاك عرفات، تیمم مىكنند . نمىدانم! اما هر چه هست من زائر كوى حسینم . مىخواهم با زمزمههاى حسینى در صحراى عرفات، محرم درگاه خدا شوم، زیر باران عرفه …
احسان دیرینه تو را قرنها و سالهاست مردمان شناختهاند . تو همانی که كاروان را براى نجات یوسف فرود آوردی تا از چاه به جاه رسانىاش و از بندگى به سلطنت . چشم سپید یعقوب را به دیدار یوسف روشن كردى! اى یاور ایوب كه بلا و رنج و سختى را از او دور كردى! اى آن كه دستان ابراهیم را از ذبح اسماعیل نگاه داشتى، تا وعدهات تحقق یابد! اى اجابت كننده دعاى زكریا! اى آفریننده یحیى! اى حامى یونس! که او را از شکم ماهی نجات دادی. تو را مىشناسم . اى آن كه به امر خود، دریا را براى بنىاسرائیل شكافتى و فرعون و لشكرش را در گرداب قهر خویش غرق نمودی! تو را مىشناسم . این را نیز مىدانم که اگر بندهاى نافرمانى كند، عزلش نمىكنى . مگر نبودند ساحران كه سالها غیر تو را پرستیدند و فرستادگان تو را تكذیب كردند، اما تو با آیه لطیف هدایت، از هر چه جهالت رهایشان كردى و به سمت نور رهنمایشان شدى، آى اى خدا اى بدیع بى همتا، اى پاینده بىمثال، اى عالمى كه به هر كس به قدر گنجایشش، بخشیدى . من اكنون زیر باران عرفه، زمزمههاى حسین (علیه السلام) این بنده عاشق تو را زمزمه مىكنم . او كه تو را با واژههاى آسمانى اشك مىخواند و با تمام بزرگیش چه خاشعانه با تو سخن مىگوید . این همان آغاز كربلایى شدن است …
مهربانا! خطاهایم بزرگ شد و رسوایم نكردى . گناهانم را دیدى و پوشاندى .
اى لطیف! خرد بودم و ضعیف، روزىام دادى و نگاهم داشتى . بزرگ شدم! هنوز نمىتوانم نعمات تو را شماره كنم . اى كه بىمنت عطا مىكنى؛ آن گونه كه من در آیینه دلم لطف و احسان تو را مىبینم و تو در آیینه كردار من جرم و عصیان را . با این همه گنهكارى راهنمایم شدى به سوى ایمان . هر چند هنوز در شكر این همه احسان ناتوان بودم، بیمار شدم، خواندمت؛ درمان كردى . عریان بودم، پوشاندىام . گرسنه بودم، سیرم كردى . تشنه بودم، از تو سیراب شدم . ذلیل بودم، عزیزم كردى . غریب بودم، آشنایم نمودی . مسكین بودم، توانگرم ساختى . و خود كریمانه، احسان آغاز نمودى . پس به راستى كه حمد و سپاس براى توست! اى خداى بىهمتا! لبهایم اكنون با طراوت دعا ترنم گرفتهاند . چشمانم در بارش توبه، امان از دست دادهاند . دل بىقرار عرفات حسین (علیه السلام) شده است! یا قدیم الاحسان ما را بیامرز و دعاهایمان را مستجاب گردان که جز تو کسی را نداریم و چشم امیدمان به درگاه تو که کریم و رحیم هستی؛ می باشد.
كيمياي سعاددت
با سلام ما را هم در دعای خیر خود فراموش نکنید یا زهرا
حج ناتمام به مناسبت حركت امام حسين عليه السلام از مكه معظمه به سوى كربلا
از كعبه رو بكر ببلا مي كند حسين
و آنجا دوباره كعبه بنا مي كند حسين
گر ساخته است خانه اى از سنگ و گل خليل
آنجا بناز خون خدا مي كند حسين
روزى كه حاجيان به حرم روى مي نهند
پشت از حريم كعبه چرا؟ مي كند حسين
آن حج نا تمام كه بر عمره شد بدل
اتمام ان بدشت بلا مي كند حسين
آنجا وقوف در عرفات ار نكرده است
فرياد معرفت همه جا مي كند حسين
آنجا اگر كه فرصت قربانيش نبود
اينجا هر انچه هست فدا مي كند حسين
آنجا كه سعى بين صفا در دويدن است
اينجا به قتلگاه صفا مي كند حسين
آنجا حنا حرام بود بهرا حاجيان
اينجا ز خون خويش حنا مي كند حسين
وقتى به خيمه گاه رود از پى وداع
اينجا دوباره حج نساء مي كند حسين
بعد از هزار سال به همراه حاجيان
هر سال رو بسوى منا مي كند حسين
از چار سوى كعبه ، ز گلدسته ها هنوز
هر صبح و ظهر و شام ندا ميكند حسين
بشنو دعاى در عرفاتش كه بنگرى
با سوز دل هنوزه دعا مي كند حسين
سر داده است و حكم شفاعت گرفته است
بر وعده اى كه داده وفا مي كند حسين