«زینب پاشا» زنی نامدار و بیباک از خطه آذربایجان بود که به سبب رشادتها و فداکاریهای بسیار، نامی نیک از خود در اوراق تاریخ به ثبت رسانده است. لیکن به سبب ویژگی بارز تاریخنگاری که همان خصلت مردسالارانه آن است، آنگونه که شایسته است به زندگی و شرح حال این بانوی بزرگ پرداخته نشده و اطلاعات اندکی از زندگی، فعالیتها و مرگ او در دست است، اما با این وجود، مبارزات زینب پاشا در تبریز علیه ستمگریها و بیدادها آنقدر تأثیرگذار و متداول بود که نام او در هر جنبش و حرکتی علیه بیدادگری و بیعدالتی در آن دوران به چشم میخورد. یکی از مهمترین وقایع تاریخی که از نخستین تحرکات سیاسی و اجتماعی زینب پاشا نیز بهشمار میآید، واقعه تحریم توتون و تنباکو (واقعه رژی) در زمان ناصرالدین شاه قاجار است که شجاعت و تلاشهای زینب در این جنبش، او را به قهرمان جنبش تنباکو در آذربایجان تبدیل کرده است. پس از آن نیز زینب در مبارزه علیه احتکار و گرانفروشی تلاشهای گستردهای به انجام رسانده است.
زینب پاشا که از او به «زینب باجی»، «بیبیشاه زینب»، «دهباشی زینب» و «ائل قیزی» نیز نام میبرند، در محله «عمو زینالدین» که از محلههای حاشیهای و فقیرنشین تبریز بود، زاده شد. پدر او «شیخ سلیمان» از مردان تهیدست تبریز بود. زندگی سخت و پرمشقت زینب، از او زنی آزموده و پرتلاش ساخت. او زنی تنومند و قویهیکل بود که عادت داشت دو گوشه چادر خود را به کمر میبست و در دورهای که بیشتر زنان در تبریز، روبند به صورت خود داشتند، با صورتی باز و بدون روبند رفت و آمد میکرد (1).
همانگونه که گفته شد آغاز فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زینب پاشا و گروه او مربوط به تحریم تنباکو، یعنی سال ۱301ه.ق و اواخر دوره ناصرالدین شاه است. فعالیتهای او تا زمامداری مظفرالدین شاه و روزگار مبارزه برای مشروطه در طی حوادث گوناگون ادامه یافته است. در هر حرکتی که از جانب زینب پاشا صورت میگرفت، صدها زن او را یاری میکردند که در تمامی آنها رهبری عملیات بهطور مستقیم در دست زینب پاشا بود. برخی از منابع از حدود سه هزار زن در اطراف او خبر دادهاند. علاوه بر این شمار زیاد زنان، زینب چند یار وفادار و همآرمان داشت که هسته اصلی گروه او را تشکیل میدادند. نام چند تن از این زنان مبارز که در تاریخ ثبت شده است بدین قرار است: «یوزباشی خاور»، «نایب کلثوم»، «فاطمه نساء»، «آتلی شاه به بیم»، «سلطانبیگم»، «جانیبیگم»، «خیر النساء» و «ماهبیگم». علاوه بر خود زینب که از محله عمو زینالدین تبریز بود، بیشتر زنان مبارز و یاران اصلی زینب نیز از همین محله برخاسته بودند. محل گردهمایی و سازماندهی این زنان جلوی مسجد محله عمو زینالدین ذکر شده است (2).
جنبش تحریم تنباکو و نقش زینب پاشا و یارانش
به دنبال سفر سوم ناصرالدین شاه قاجار در سال 1306ه.ق به اروپا، دولت انگلیس که همواره درصدد اخذ امتیازات جدید از ایران بود، فرصت را برای درخواست کسب امتیاز انحصار توتون و تنباکو مناسب دید و زمینهسازی آن را به ماژور تالبوت واگذار کرد. شاه قاجار نیز برای تأمین هزینههای گزاف سفر خود و همچنین در قبال گرفتن رشوه، حاضر به اعطای امتیاز به انگلیسیها شد (3).
انتشار خبر اعطای امتیاز توتون و تنباکو بازتاب گستردهای در بین مردم بهویژه بازرگانان داشت و با اعتراض شدید آنها مواجه شد؛ زیرا توتون و تنباکو از مهمترین اقلام تجاری و صادراتی ایران بود و حدود دویست هزار تن به کشت و خرید و فروش آن اشتغال داشتند و این امتیاز، خسران زیادی برای تجار ایرانی به دنبال داشت(4)؛ لذا اولین اعتراضات از سوی تجار صورت گرفت. دیگر ایرانیان نیز با واگذاری امتیاز به بیگانگان به مخالفت برخاستند و خواستار لغو این قرارداد شدند. اماناصرالدین شاه که از لغو این قرارداد و ناتوانی در پس دادن رشوههای انگلیسیها ترس داشت، حاضر به لغو این قرارداد نشد.
این مسأله مردم را به مقاومت در برابر اعطای این امتیاز واداشت. فتوای مجتهدان بزرگ در تحریم استفاده از توتون و تنباکو بر شدت مبارزات مردم افزود. تبریز نیز همانند دیگر شهرهای ایران خشم خود را از این قرارداد اعلام کرد. آنچنان که در پی دعوت میرزا جواد، مجتهد بزرگ تبریز، بازاریان به نشانه اعتراض مغازههای خود را بستند و بازار را تعطیل کردند، اما هنگامی که خبر تعطیلی و اعتصاب بازار تبریز به تهران رسید، به دستور دربار، مأموران دولتی با زور اسلحه و سرکوب، مردم را متفرق کردند و بازاریان را مجبور به گشودن دکانهای خود نمودند. هنگامی که خبر بازشدن بازار به زینب رسید، او به همراه شمار زیادی از زنان، خود را مسلح کرده و درحالیکه گوشههای چادر خود را به کمر بسته بودند، در بازار ظاهر شدند، با مأموران مسلح درگیر شده و بازاریان را مجبور به بستن دوباره دکانهای خودکردند؛ بهطوریکه موفق شدند بازار را دوباره به تعطیلی بکشانند و اعتصاب را ادامه دهند.
پس از آن، گروه زنان به سرعت بازار را ترک کردند و مردان نتوانستند آنها را شناسایی کنند (5)؛ «مأموران دولتی بارها سعی در بازکردن بازار کردند، ولی گروه زینب هر بار با اسلحه گرم و سنگ و چماق به بازار میریختند و رشتههای دولتیان را پنبه میکردند» (6).
از آن پس، هر موقع ظلم و ستمی از سوی کارگزاران حکومت قاجار بر مردم وارد میشد، زینب پاشا و گروهش به یاری مردم شتافته، با سخنرانیهای آتشین، مردان را تشویق به مبارزه و ایستادگی کرده و کانون ظلم را ویران مینمودند.
ظاهرشدن زنان و اعتراض آنان به امری، در آن دوره از تاریخ ایران، جوش و خروش زیادی در بین مردان برمیانگیخت و آنان را موظف به حمایت و همراهی با زنان میکرد. طاهرزاده در اینباره مینویسد: «هر مرد وظيفه داشته که شئونات زنان را که در ميان جامعه احترام فوقالعاده داشتهاند، ولو با فداکردن جان خود، حفظ نمايد؛ لذا وقتی عدهای زن در بازار ظاهر میشدند، احساسات مردان شعلهور گشته، به پا میخاستند و مانع را از ميان برمیداشتند. اين غليان وقتی به اوج میرسيد که زنی لچک خود را به نشانه استمداد به طرف مردان پرتاب میکرد» (7)؛ لذا اقدام زینب پاشا در به حرکت درآوردن مردان بسیار تأثیرگذار بود.
در جریان احتکار گندم و غلات توسط ثروتمندان و کارگزاران قاجار در تبریز نیز که موجب گرسنگی و قحطی شده بود، زینب پاشا و گروهش، محتکران را شناسایی میکردند و به انبارهای آنها حمله برده و گندم و غلات را بین گرسنگان تقسیم میکردند.
فداکاریهای زینب، او را به زنی محبوب و قهرمان در بین آذریها تبدیل کرد و سبب شد که شاعران مرد، اشعاری در تمجید از او بسرایند. یکی از این شاعران «میرزا فرخ» است که شرح قیام زینب در جریان بستن بازار در اعتراض به گرسنگی و گرانی و حمله به خانه قائم مقام، والی آذربایجان، را در شعری 22 بیتی به نظم درآورده و در پایان با تأکید بر شهامت و جسارت زینب، اشاره میکند که در این روز، این حقیر (خود شاعر) از ترس از منزل خارج نشدم (8).
از زمان مرگ زینب و آخرین فعالیت اجتماعی و سیاسی او اطلاعات دقیقی در دست نیست. برخی مانند طاهرزاده آخرین تحرک زینب را حمله به منازل نظام العلما و علاءالملک و ثقهالدوله از محتکران تبریز و مصادره اموال آنها در ربیعالثانی 1316 میدانند.
در برخی دیگر از منابع تاریخی درباره اواخر عمر زینب پاشا چنین آمده که او در اواخر عمر به همراه تعدادی از یارانش قصد سفر به کربلا را داشتند که هنگام عبور از مرز، کاروان آنها مورد آزار و اذیت سربازان عثمانی قرار میگیرد. با وجود آنکه در این زمان زینب سن بالایی داشته، اما به همراه یارانش قرارگاه مرزی را با خاک یکسان میکنند و وارد خاک عراق میشوند. متأسفانه از آن به بعد از سرنوشت او و بازگشتش به ایران یا ماندن در عراق هیچ اطلاعی در دست نیست، اما علیرغم سکوت تاریخ درباره فرجام او، «هنوز هم نام زینب ورد زبان مردم آذربایجان است و هر زنی که ابراز رشادت و دلاوی نماید، میگویند زنی است مثل زینب» (9). در حال حاضر تندیس این بانوی دلاور در موزه مشروطه تبریز موجود است.
پینوشت
1. رضازاده عموزینالدینی، مجید، زینب پاشا، تبریز: اختر،1388، ص 54.
2. رضازاده عموزینالدینی، همان، صص 64-62.
3. تیموری، ابراهیم،تحریم تنباکو، اولین مقاومت منفی در ایران، تهران: کتابخانه سقراط، 1328، ص ۲۳.
4. آدمیت، فریدون،شورش بر امتیازنامه رژی: تحلیل سیاسی، تهران 1360، ص 13.
5. دلریش،بشری، زن دردوره قاجار، چاپ اول،تهران، ۱۳۷5، صص 161-158.
6. زهرا میرزائی پری، زینب پاشا، پیشتاز بیداری زنان مشروطه خواه در تبریز، گنجینه اسناد، تابستان 1385، شماره 62، ص 99.
7. طاهرزاده بهزاد،کریم، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، 1363،ص 84.
8. رضازاده عمو زین الدینی، پیشین، ص 70.
9. طاهرزاده بهزاد، پیشین،ص 85.
نیسنده ملیحه خوش بین