حضرت آیة الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):
اگر موجب ضرر قابل اعتنا و چشمگیر نباشد فی نفسه منعی ندارد ولی توجه داشته باشید بطور کلى عمل جراحی زیبایی درمان بیماری محسوب نمیشود و نگاه کردن و لمسِ حرام به خاطر آن جایز نیست مگر در مواردی که برای درمان سوختگی و مانند آن و ضرورى باشد و پزشک مجبور به لمس و نگاه کردن باشد و مراجعه به پزشک مماثل حاذق و متخصّص غیرممکن و یا خیلى سخت باشد.
* حضرت آیة الله مکارم شیرازی (مدظله العالی):
در صورتى که آمیخته با حرام یا ضرر مهمّ دیگرى نباشد ذاتاً اشکالى ندارد، ولى چنانچه مستلزم حرامى باشد (مانند لمس و نظر حرام) تنها در صورت ضرورت جایز است.
* حضرت آیة الله نوری همدانی (مدظله العالی):
اگر در جراحی مذکور غرض عقلائی داشته باشد و اسراف نباشد اشکال ندارد.
* حضرت آیة الله سیستانی (مدظله العالی):
فی نفسه اشکال ندارد.
همچنین دو تن از مجتهدین و مدرسین حوزه علمیه این گونه پاسخ داده اند:
* آیة الله علوی گرگانی (مدظله العالی):
از نظر ما جایز نیست.
* آیة الله سید محمد شاهرودی (مدظله العالی):
فی نفسه جایز است لکن باید از تماس با نامحرم و نگاه اجنبی و محرمات دیگری که ممکن است همراه آن صورت گیرد اجتناب نمود.
موضوع: "سبک زندگی"
چند روزي است كه عابران پياده و راننده هاي منتظر پشت چراغ قرمزهاي مسير ِ معيني از شهر،زني را مي بينند بداخلاق كه با چشماني خيس رانندگي ميكند و با زمين و زمان سر جنگ دارد.زني كه شايد ،عصباني است،دعوا كرده،عزيزي را از دست داده،اتفاق ناگواري برايش رخ داده و هزار احتمال ديگري كه مي توان براي اشك آلود بودن چشمان يك زن آن هم در صبح زود درنظر گرفت.
و آن زن،منم.مادري كه نه عصباني است و نه دعوا كرده و نه با كسي سر جنگ دارد.مادري كه عذاب وجدان از لحظه اي كه چشمانش را باز كرده و صبح را ديده،دست در گلويش انداخته و دارد خفه اش مي كند.
مادري كه صداي گريه و “مامان مامان” گفتن ِبچه اش تا ظهر كه به خانه برگردد در گوشش پيچيده و رهايش نمي كند.
مادري كه تمام راه فقط به خودش بدوبيراه مي گويد كه چرا مجبور است اينطور بچه اش را و خانه و زندگي اش را رها كند و تا ظهر و شايد عصر در غيبت صغري به سر ببرد.مادري كه فقط فكر مي كند و مي انديشد و موشكافي مي كند تا مسبب شاغل بودنش را كشف كند.و فكر مي كند شايد اشتباه مي كرده ،شايد تا الان توجيه مي كرده،شايد خطا رفته .
شايد خانه دار بودن پيامد بهتري داشت،شايد مادران خانه دار موفق ترند،مهربان ترند،شايد واقعا شاغل بودنم به خاطر مسائل مالي است و اگر اين احتياج نبود من هرگز كار نمي كردم،شايد علاقه به كار فقط يك توجيه باشد براي رهايي از عذاب وجدان و درگير نشدن با عاملاني كه زندگي را آنقدر سخت كرده اند كه براي گذرانش نياز باشد مادر هم پابه پاي پدر كار كند.
مادري كه در كنار تمام اين سرزنش ها و عذاب وجدان ها،خوب مي داند كه همين ها هم تو جيه اند،چون خوب خودش را مي شناسد،مي داند كه نه دختر خانه نشيني بوده و نه همسر اهل خانه و كاشانه اي و نه حتي مادري خانه دار،مي داند كه روحش با خانه داري مطلق سازگاري ندارد،مي داند كه در خانه بماند ديوانه مي شود پس به اين تيجه مي رسد كه خودخواه است،آنقدر خودخواه كه حتي مادرانگي ها هم تغييرش نداده و روحياتش را عوض نكرده و همچنان سركش و يك دنده به خاطر چيزي كه دوست دارد با همه مي جنگد.و فكر كنم همه اين ها دلايلي كافي باشد براي نشان دادن غم در چهره كسي.
كوچكتر كه بودند،حتي تا همين چند ماه قبل،كه مدام به من آويزان مي شدند و گريه مي كردند،صبح ها كه از خانه بيرون مي آمدم،برايم حكم رهايي از زندان و آزادي را داشت.گاهي اعتراف كرده بودم كه فرار مي كنم تا دقايقي براي خودم باشم و نفس بكشم.حالا اما چند وقتي است كه پسركم نيم ساعت مانده به خروج من از خواب مي پرد و گريان و التماس كنان مي خواهد كه كنارش بخوابم و تنهايش نگزارم.و من بي رحمانه رهايش مي كنم و هر پله را به سختي و با اين اميد كه تا به پايين برسم آرام شده و صداي گريه اش قطع شده ،پايين مي آيم.شايد عواطف مادري ام دارد غلبه مي كند بر روحيات شخصي ام.
اين روزها با خودم در گيرم كه واقعا شاغل بودن بر خلاف اصول مادري است آيا؟؟
نويسنده: مادر نرگس در وبلاگ 1قل 2قل ما
قبل نوشت:
گاهي مسيرم را عوض مي كنم و به جاي مترو از اتوبوس استفاده مي كنم نيتم هم اين است كه تجربههاي تازه اي پيدا كنم
ديروز حوالي ميدان صادقيه سوار اتوبوس بودم كه دو خانم با همين پوششي كه اين روزها همه تهران را گرفته وارد شدند و روبروي من نشستند
توي يكي از دست اندازها موبايل يكيشان از دستش افتاد كه من بين زمين و هوا گرفتمش و اين شد كه باب سخن بينمان باز شد
از هر دري گفتيم از گراني شب عيد، اشتغال زنان، تاخير ازدواج و … كه با متوجه شدن اين مطلب كه يكيشان نوروز عازم خانه خداست كلا رنگ و بوي صحبتمان عوض شد
از سفر خودم گفتم و چندتايي توصيه كردم و التماس دعا
و بي مهابا پرسيدم
«با ناخن كاشتت چكار مي كني، فك كنم مشكل داشته باشد»
اولش كمي جبهه گرفت بعد گفت پارسال كه ناخنهايم را مي كاشتم از آرايشگر پرسيدم و او گفت اشكالي ندارد براي وضو و غسل
انگار آب يخ ريختند روي سرم…
يعني من به عنوان يك مبلغ دين آنقدر كم كار شده ام كه وظيفه ام را يك آرايشگر انجام مي دهد و پاسخ سوالات شرعي مردم را مي دهد
واي بر احوال من
باور كنيد تا همين الان كه در حال تايپ اين پست هستم هنوز گيجم…
سرطان بيماري است كه اين روزها بسيار شايع شده است و مرگهاي زيادي را هم به دنبال داشته
هميشه درمان بهترين راه نيست بلكه اين پيشگيري است كه از آنها مهمتر است
براي مقابله با سرطان هم بهتر است پيشگيري كنيم تا درمان