در سالهای گذشته، همین که دختر و پسر ازدواج می کردند و سر خانه و زندگی خود می رفتند، بزرگتر ها منتظر شنیدن خبر بارداری عروس خانم بودند، اصلا ازدواج می کردند که بچه دار شوند، یکی ، دوتا ، پنج تا، ده تا. فرزند بیشتر، اعتبار خانواده بهتر و بالاتر.
به طور متوسط هر خانم سالی ، یا دوسالی یک بچه می آورد ، تازه در این میان، یه چند تایی هم در این دنیا نمی ماندند، این شد که ما، چند تا عمو و عمه و خاله و دایی داریم.
بعد، جامعه پیشرفت کرد ، بچه ها سطح توقعشان بالا رفت، یکی می خواست درس بخواند، آن یکی سرمایه می خواست، یکی جهاز و دیگری مسکن، امکانات کم آمد، گفتند فرزند کمتر، زندگی بهتر.
اینقدر روی این موضوع کار کردند که تعدادمان کم شد، گفتند ای بابا، اگر همین طور پیش برود که مثل دایناسور ها منقرض می شویم! دوباره دستور کار عوض شد، فرزند بیشتر، زندگی بهتر.
اما، اما مگر می شود به همین راحتی فرهنگ یک جامعه را تغییر داد، فرهنگی که زن و شوهر تازه چند سال پس از ازدواج تصمیم می گیرند که اصلا بچه می خواهند یا نه؟ و یا برخی از دختر و پسر ها، قبل از ازدواج، شرط می کنند که اصلا بچه نمی خواهند!
ما روی صحبتمان با زوج هایی است که می خواهند بچه دار شوند ، اما کی؟ چند سال از ازدواج آنها گذشته است، اما…!
امروزه بسیاری از زنان به دلیل تحصیلات یا اشتغال و یا مسائل اقتصادی، زمان فرزند دار شدن خود را به تاخیر میاندازند، اگر امروزه کسی زود بچه دار شود، باید دلیل داشته باشد و مادران از هر طیفی به دلیل خاصی این امر را به تأخیر می اندازند؛ و خیلی کم پیش می آید که کسی بخواهد سال اول ازدواج بچه دار شود. تازه اگر عروس خانمی بلافاصله پس از ازدواج باردار شود، همه با تعجب به او می نگرند و در دل می گویند: بیچاره! حتما نا خواسته بوده!
دیدن پدرانِ سن بالا، که با موی سپید و یا کله ی بدون مو، تازه اولین فرزند خود را در آغوش می گیرند، بسیار عادی و معمول شده است.
در سالهای اخیر سن بارداری رو به افزایش است و این افزایش دلایل مختلفی دارد. ممكن است برخی دیر ازدواج كرده باشند و بعضیها برای ادامه تحصیل یا رسیدن به موقعیت اقتصادی مناسب، آن را به تاخیر انداخته باشند و البته كم نیستند افرادی كه به علت نازایی تا به حال موفق به بارداری نشدهاند. این در حالی است كه یكی از دلایل مهم نازایی به تاخیر انداختن بچهدار شدن است.
یکی از مهمترین عللی که زوجین از فرزند دار شدن اجتناب می کنند، ترس مادر از خانه نشین شدن و خداحافظی از فعالیت های اجتماعی است. موضوعی که ذهن خیل کثیری از زنان تحصیلکرده و شاغل را به خودش مشغول کرده است
پیامد این مساله علاوه برافزایش معضلات اجتماعی ناشی از آن، مشكلاتی را برای خود شخص در پی خواهد داشت. مشكلاتی كه شاید زندگی مشترك وی را تحت تاثیر قرار دهد. یكی از این مشكلات میتواند عدم باروری برای همیشه یا صرف هزینههای سنگین برای رسیدن به نتیجه باشد. تولد فرزند معلول نیز یكی دیگر از معضلات مادر شدن در سن بالاست.
اما محققان معتقدند زنانی که در 35 سالگی تصمیم به بچهدار شدن میکنند با احتمال 6 برابر بیشتر نسبت به یک زن 25 ساله به مشکلات بارداری دچار میشوند. با این کار مشکلات پزشکی هم برای مادر و هم برای نوزاد بسیار افزایش پیدا میکند به طوری که بعد از 40 سالگی احتمال سقط جنین از تولد بیشتر میشود.
یکی از مهمترین عللی که زوجین از فرزند دار شدن اجتناب می کنند، ترس مادر از خانه نشین شدن و خداحافظی از فعالیت های اجتماعی است. موضوعی که ذهن خیل کثیری از زنان تحصیلکرده و شاغل را به خودش مشغول کرده است.
نگرانی هایتان را با یک مشاور در میان بگذارید و همین قدر بدانید که با تاخیر در فرزند دار شدن، هیچ مشکلی حل نمی شود، بچه دار شدن بخشی از زندگی است که باید به سویش بروید، پس زودتر آغوشتان را باز کنید.
البته مادران می توانند بعد از این که کودک آماده ورود به اجتماع شد، یعنی در سن 3 یا 4 سالگی کودک ، وارد اشتغال و جامعه شوند.تازه در مورد کار نیمه وقت و یا کار در منزل هم می توان فکر کرد.
موضوع حمایت شوهر هم بسیار مهم است، به طوری که آقایان فکر نکنند تمام مسئولیت کودک به عهده مادر است و آنها باید تنها جنبه مالی قضیه را تأمین کنند، بچه مال پدر و مادر است و هر دو باید از شیرینی و البته سختی آن بهره مند شوند، چه اشکالی دارد که شوهر با برنامه ریزی، چند ساعتی از روز و یا هفته را ، صرف کودک کند تا خانم بتواند به فعالیت های دلخواه خود بپردازد؟ ما باید فرهنگ خود را اصلاح کنیم.
توجه به مسایل اقتصادی یکی از نکات مهم به تاخیر انداختن بچه دار شدن می باشد، به دنیا آوردن و پرورش کودک هزینه های زیادی دارد، از همان ابتدا هزینه پزشک، زایمان، پوشک و … البته از قدیم گفته اند:«هر آن کس که دندان دهد، نان دهد.»
خانواده
شما می توانید برنامه ریزی مناسب و منظم داشته باشید، با کمی پس انداز صرفه جویی و قناعت لذت پدر و مادر شدن را از خود نگیرید. حداقل در هفت سال اول زندگی، کودکتان از شما خانه ی دولوکس و ماشین آنچنانی نمی خواهد، بلکه پدر و مادر شاد و سرحال می خواهد که با او بازی کند.
نکته دیگر، ترس از تنهایی است. امروزه اکثر مادران جوان، در امر بزرگ کردن کودک تنها هستند و مسئله تنهایی مادر مشکل بسیاری از مادران است. خانواده های زوجین نباید حمایت خود را از مادران و پدران جوان دریغ کنند، می توان با تعامل بیشتر با خانواده های زوجین این مسئله را کمرنگ تر کرد. به خانواده همسر خود اعتماد داشته باشد، چرا که آنها همسرتان را بزرگ کرده اند، پس بچه اش را نمی توانند بزرگ کنند؟
تازه پرستارهای کارآزموده و مهد های کودک قابل اطمینان، دوستان قدیمی و … هم می توانند به شما کمک کنند. در جنگل و یا بیابان که زندگی نمی کنید که تنهای تنها باشید!
موضوع: "سبک زندگی"
حجت الاسلام نقويان در در برنامه سمت خدادر پاسخ به اين سوال اشاره كردند كه:
شما نباید از ما توقع داشته باشید که ما مثل یک کلینیک عمل کنیم . یک بیماری هست که طرف باید ده روز بستری بشود تا معالجه بشود . مثل اینکه یک پزشکی در استودیو بنشیند و بخواهد بیماری را مداوا کند . فقط باید مسیرهایی را نشان بدهد و نسخه ی مختصری بدهد .
نکته اول اینکه ما گاهی خیال می کنیم مدارا کرده ایم ولی مدارا نکرده ایم . گاهی او بد دهانی کرده و ما آتش بیار بد دهانی او شده ایم . زمینه ی بد دهانی را ما فراهم کرده ایم .
گاهی ما توجه نکرده ایم . مثلا این مرد وقتی به خانه میآید ، باید چای او آماده باشد . چایی برای او عادت شده است و اگر آن را نخورد ، حالش بد است . حالا خانم به این توجه ندارد . یک روز آماده است و دو روز آماده نیست . همین آماده نبودن او را عصبانی می کند .
یا عادت دارد همه چیز سر جایش باشد و تا می بیند لیوان روی تلویزون است عصبانی میشود یا عادت دارد لباسش به طرز خاصی در کمد باشد . خیلی از خانم ها که کدبانو هم هستند ، به این لطایف توجهی ندارند . چطور اگر کسی یک کمی انحراف چشم داشته باشد به چشم می آید و چهره اش دیگر آن زیبایی را ندارد ، کار هم همین جور است .
ما گاهی می گوییم : ببین سر یک استکان چایی چه قشقرقی راه می اندازد ؟ زمینه ی این قشقرق را شما ایجاد کردید . این ریل را شما آماده کرده اید و حالا این قطار با این سرعت از روی آن رد می شود .
یک نکته این است که ببینیم آیا ما هم باعث فراهم شدن زمینه برای بد دهانی و عصبانیت طرف شده ایم یا نه ؟ یا اینکه نه من هیچ تقصیری ندارم و من همه ی وظایف خود را انجام داده ام ولی او این اخلاق را دارد .
خیلی وقت ها می بینیم این زمینه را ، برای این اخلاق آماده کرده ایم . البته ما اخلاق این آقای بد دهان و عصبانی را تایید نمی کنیم ولی می خواهیم درباره مدارا با او صحبت کنیم .
مدارا یعنی اداره کردن . خوب در این خانه که دعوا هست ، پس خوب اداره نمیشود . شما باید حساسیت های این مرد را بشناسید . می توانید حساسیت های شوهرتان را بنویسید . من هر روز این لیست را بخوانم مثل یک بخشنامه ی زندگی . که من باید به این ها توجه کنم . بعد می بینید زندگی خیلی بهتر میشود .
نکته ی بعدی اینکه ما گاهی مدارا کرده ایم ولی بعد می زنیم آنرا خراب می کنیم . یک وقت زن مهربانی و محبت می کند و آخرش می گوید : خوب ، خواهرت چی ؟ یا خودت هیچ مشکلی نداری ؟ و یا این لحن همه را خراب میکند . مثل یک بادام تلخی می ماند که در میان نیم کیلو آجیل خوشمزه است و با خوردن آن ، تمام مزه ی آجیل خوشمزه تلخ میشود .
ذائقه تان تلخ میشود .
اسفند كه مي شود يك حس مرموز و البته آشنا در تو مي شكفد
كه محيا مي شوي براي يك كار بزرگ
همه كس را به كمك مي گيري و خوت بيش از همه مشغول مي شوي
خستگي نمي شناسي و مانند كوه مي ايستي و فعالي
برنامه ريزي و عمل مي كني
فكر همه چيزها هستي
از خريد رخت و لباس اعضاي خانواده گرفته تا تميز كردن دور از دسترس ترين نقطه آشپزخانه ات
و اين شور و شوق همه اش از اعتقاد توست به لزوم خانه تكاني در اسفند و محياي نوروز شدن
اعتقادي كه از مادربزرگهايت به تو رسيد و تو تمام و كمال انتقالش مي دهي به فرزندان و نوه ها و نتيجه ها و نديده ها و نبيرهها
اما
دلت خانه تكاني نمي خواهد
براي روز رستاخيز نبايد محيا شوي
نبايد اعتقاد به معاد را به فرزندان و آيندگانت انتقال دهي
اين مفاهيم توحيدي از گذشتگانت و مهمترينشان محمد (ص) به تو انتقال نيافته!
پس چرا هر روزت اسفند نيست و آن حس مرموز و آشنايت دوام ندارد
طرح سوال: چرا در بسياري از مواقع يادمان مي رود كه آخرتي وجود دارد و بايد براي آن محيا شويم؟
پاسخهايتان را در بخش نظرات ارسال كنيد
امير علي هنوز به دنيا هم نيامده بود حتي فكر دنيا آمدنش را هم هنوز نكرده بوديم كه اسمش را گذاشتيم اميرعلي
امير حسين و نازنين زهرا هم همينطور بودند
همه فاميل مي دانستند دختر و پسرهايمان قرار است چه اسمي پيدا كنند
انتخابش از كجا بود يادم نيست اما از همان اول نام خاندان امامت را براي فرزندانمان انتخاب كرديم
قبل نوشت:
از حدود بيستم بهمن بود كه همه دستفروش هاي متروي تهران بين وسايلشان يك قلب قرمز، يك خرس عروسكي- گل هاي رز مخمل و چيزيهايي از اين قبيل پيدا مي شد
عروسكهاي سياه زشتي كه پاي دراز داشتند و دامني از جنس گوني!
خانمها هم مخصوصا جوانترها خريد مي كردند به وفور
يك روز شنيدم دو خانمي كه روبرويم نشسته بودند و هر دو يك قلب قرمز خريده بودند به هم گفتند: اينا اين چيزهارو قبول ندارند و ريز ريز خنديدند
يك لحظه خواستم شجره نامه آقاي ولنتاين را برايشان بريزم روي دايره كه موبايلم زنگ زد و بعدش ماجرا را يادم رفت
الان يك طنز خواندم از آقاي اقبالي، مي گذارم در جواب آن دو خانمي كه ولنتاين را به شدت قبول داشتند
….
یکی بود یکی نبود و غیر از خدای متعال هم هیچکس در زیر این گنبد کبود نبود. حدود۱۷۰۰ سال پیش (دقیقاً زمانی که همه ما به شکل سیب و گلابی بودیم) در روم، حاکمی به نام کلودیوس مشغول حکومت بود و در حین حکومت به این نتیجه میرسد که سربازان مجرد و عذب، ازسربازان متأهل و معذب، قویترهستند. بههمین دلیل هم طی یک اقدام استراتژیک ازدواج را ممنوع اعلام میکند تا سربازانش به جای این که زور خود را خرج زن و زندگی کنند، خرج جنگ و خدمت به حکومت او کنند. ضمناً تخلف از قانون فوق هم حکم اعدام را دربرداشت.
در این شرایط بحرانی یک کشیش به نام والنتین برای حکومت شاخ و شانه میکشد و برای سربازان رومی خطبه عقد میخواند (البته بررسیهای ما نشان میدهد آن زمان خطبه عقد به صورت دیگری که امکان گفتنش وجود ندارد، جاری میشد.). خلاصه حاکم از این جریان خبردار شده و دستور میدهد که والنتین را زندانی کنند.
اصل ماجرا از این جا شروع شد که والنتین در زندان عاشق دختر زندانبان میشود. (آخه دختر مردم رو میذارن نگهبان زندان بشه؟) ماجرای عاشقی این دو کوآلای عاشق و نامهنگاری وsmsبازیهایشان در تاریخ نقل شده است. هربار که والنتین برای دختر زندانبان نامه مینوشت و یا ایمیل میزد، زیرش مینوشت «از طرف والنتین تو» اینکه زیر همه کارتهای روز ولنتاین میبینید که نوشتن “From your Valentine” ازهمانجا درآمده است.
بالاخره جناب والنتین چند روز بعد از عاشق شدن، بهخاطر قانونشکنی اعدام میشود و چون جرم او به هم رساندن پسرهای شیفته ودخترهای گلشیفته به یکدیگر بود، از او بهعنوان شهید راه عشق یاد میکنند.
نمادهایی چون خرس و قلب و سیگار و شال گردن و دمپایی انگشتی و… هم در طول تاریخ از متعلقات روز ولنتاین قرار گرفت.