حدود يك ماه قبل همراه با چند تايي از همكاران مشرف شديم مشهد مقدس
به نوعي زيارت كاري نصيبمان شد
چندتايي از همكاران هم ره هم از استان هاي مختلف آمده بودند
يكي از استان ها خانمي بود كه دختر و ژسرش را هم آورده بود.
دختر شلوغ و پرهيجاني داشت كه اصلا نمي شد نگهش داشت
نه با خوراكي نه با بازي و نه هيچ چيز ديگر نمي توانستي بيشتر از 10 دقيقه آرامش كني كه از در و ديوار (به رغم دختر بودنش) بالا نرود!
هر زمان كه خيلي شلوغ مي كرد مادرش انگار كه شعبده بازي كند يك جعبه كوچك مي داد دستش و انگار كه آبي ريخته باشي روي آتش
ديگر صدايي از دخترك نمي شنيدي
ست لوازم آرايش
و عجيب بچه با آن آرام مي گرفت
حدود 4-5 ساله بود و اين جعبه را كه مادرش به دستش مي داد مي نشست يك گوشه و خودش با خودش بازي مي كرد
لاك مي زد
رژ مي ماليد
گلسر به موهايش مي زد
انگشتر به دست مي كرد
و ….
همه اش هم اسباب بازي بود، يعني لاكش يك ظرف پلاستيكي خالي بود كه شبيه شيشه لاك ساخته شده بود
رژ لبش هم با اينكه قسمت بلايي اش رنگش قرمز بود هيچ رنگي نداشت
انگشتر و دستبند ها هم پلاستيكي بودند
فقط گلسرها قابل استفاده بود
فكر كردم تهاجم فرهنگي تا كجاها رسيده، بچه 4-5 ساله را چه اين حرفها
يكبار كه حرم رفته بودم دعا كردم كه اگر روزي دختر دار شدم آقا و خانم كمك كنند كه خوب تربيتش كنم
مطلب مرتبطي امروز ديدم كه در ادامه مي گذارم اگر خواندن را ادامه دهيد