شعری برای مسلمانان مظلوم میانمار که عاشقانه کشته می شوند
اگر صندلی رئیس سازمان ملل
گردان بود
گاهی بر میگشت
نگاهی میانداخت به شما
و آدرس دقیق این همه آوارگی را میدانست!
اگر ماموران سازمان ملل
این همه نامه درخواست و التماس را
باز کرده بودند
حالا با لباسهای مبدل
به میدان جنگ میآمدند
و درست کنار خط مرزی خبرنگاران
میدیدند چگونه با تکان دستی
روحها ایستاده میمانند و
جسمها یکی یکی میافتند !
این روزها دلم اخبار موثقی میدهد
مثلا امروز صبح
همسر شرعی رئیس سازمان ملل
نگاه عاشقانهای به شوهرش انداخت
و گفت دوستت دارم
درست همان لحظه
بیست و هفت زن دیگر
به شوهرانشان همین را گفتند
شوهرانی که تیر از قلبشان گذشته بود
و به دیوارهای سوخته برخورد کرده بود
«مجید سعدآبادی»
نخست ای گنه کرده خفته،خیز
بقدر گنه آب چشمی بریز