اين چند شب كه سريال آواي باران را جسته گريخته نگاه مي كنم -راستش در خانواده ما تلويزيون زياد جايگاه ندارد مگر شبكه نسيم و سرزمين بادها-
مي بينم اين كارگردان هاي ما هم عجيب دست گذاشته اند روي احساسات مردم و فيلم هندي ساختن ها زياد شده.
كاري به اين موضوع ندارم بهر حال ذائقه شناسي مهمترين كار كارگردان است
اما چيزي كه هست وقاحت بيتاست كه من را نگران مي كند گيرم كه اين خانم در آخرين قسمت سريال مانند رها در آن سريال مادرانه به راه راست هدايت شود اين همه آموزشهاي وقيحانه در رفتار با پدر و مادر، و اطرافيان در چهل -پنجاه قسمت با يك اصلاح شدن يك قسمتي حل مي شود؟
طرز حرف زدن با پدر و مادر، شرط و شروط براي ازدواج، بي قيد و بندي براي ارتباط با نامحرم، از همه مهمتر دغلبازي و افتادن در بازي باخت باخت چپاول اموال ديگران…
جالب اينكه مردم به جای تماشای دغدغه سازمان بهزیستی و دیدن سریالی دراماتیک و در عین حال آموزشی و اجتماعی در آوای باران منتظر هستند تا ببننند نتیجه عشق بیتا و سینا و باران، فرید و کیانوش چه می شود.این هم از دست پخت جدید تلویزیون برای رفع یک معضل اجتماعی و البته مبارزه با ماهواره!
من كه بودم بجاي آواي باران نامش را مي گذاشتم خروش بيتا!