همان طور در قسمت قبل هم بیان شد، پیامبر (ص) و ائمه اهمیت زیادی به استغفار داشتند اما چرا، انها که معصوم بودند:
وجه دوم؛ التذاذ معنوی
گفته اند جهت آموزشی مطرح نیست؛ یعنی حضرات معصومین نمیخواستند به گناهكاران دعا كردن را بیاموزند، بلكه خودِ كُرنش نسبت به معبود، خود این تضرّع و اظهار عجز كردن به معبود، لذّتبخش است و لذّت معنوی دارد. دعا اظهار كُرنش و عجز و تضرّع نسبت به معبود است. اولیای خدا دنبال التذاذات نفسانی كه نیستند؛ اینها دنبال التذاذات معنوی بودند. لذا میخواستند از این لذت بیبهره نمانند و این لذت معنوی را هم بچشند.
لذا اینها در همین قوالب اظهار عجز، تضرّع، كُرنش، ضعف و نقص كردهاند. پس این دعاها و طلب غفرانها از طرف انبیا و اولیای معصوم الهی، صِرفاً به جهت تعلیم و آموزش گناهكاران نبوده است؛ بلكه خودشان هم میخواستند یك لذّت معنوی ببرند؛ میخواستند اظهار نقص و كمبود نسبت به معبود كنند و این یك لذّت معنوی دارد. اینها میخواستند از این لذّت معنوی بیبهره نمانند. این وجه دوم بود.
وجه سوم؛ رفع حجب نورانی
توجّه اولیای خدا كه دارای مقامات معنوی هستند به اعمال صالح و همان مقامات عالی معنوی مثل توكل، رضا و تسلیم، خودِ این توجه یك حجاب است؛ البته این حجاب، از حُجُب ظلمانیه نیست، بلكه از حُجُب نوریه است. همین توجه برای اولیای خدا سیئه محسوب میشود. لذا گاهی در این قالب میریزند كه: “حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین “.حسنات ابرار، برای مقرّبین سیئه است. توجه به این حسنه، حجاب است. التفات مقربین، چه به اعمال صالح و چه به مقامات معنویه، برای آنها سیئه است و استغفار آنها به خاطر توجّهات آنها به حُجُب نوریه است. این وجه سوم بود.