غدیر یک حادثه تاریخی مربوط به دیروز و گذشته، مثل بسیاری از حادثه ها که در کتاب ها نوشته اند و فقط برای عبرت و درس گرفتن به کار میآیند، نیست. تاریخ شاهان و حوادث گذشته چنین بوده است، اما غدیر صرفاً یک حادثه تاریخی مربوط به دیروز نیست، حادثه دیروز و امروز و فردا است، غدیر یک جریان مستمر و همیشگی است و یک چشمه جاری است.
دلایل تجلیل از غدیر
بعضی ها می پرسند چرا از غدیر تجلیل میکنید؟ امروز که غدیر و امیرمؤمنانی نیست، چهارده قرن پیش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مطالبی را در یک سرزمینی فرمود و عده ای از اصحاب گوش کردند و عده ای گوش نکردند. بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم غدیر به فراموشی سپرده شد و حادثه دیگری جای آن را گرفت. امروز هم مسلمانان دارند کنار همدیگر زندگی میکنند، چه ضرورتی است که یک روز تعطیل باشد، یک روزی عید گرفته شود، یک چند روز به عنوان غدیر، دهه ولایت اعلام شود؟ چرا این بحث را در کتاب ها مطرح میکنند؟
دو شبهه را مطرح میکنند:
1 - ضرورت پرداختن به غدیر چیست؟
2 - این بحث شاید اختلاف برانگیز و فتنه انگیز هم باشد و حساسیت ایجاد کند؟
به هر حال اکنون صدها میلیون مسلمان در دنیا پیرو مکتب غدیر نیستند، پیرو مرام و مکتب امامت نیستند، بلکه دنباله رو مکتب سقیفه و مکتب خلافت اند. دو مکتب و مدرسه بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شکل گرفت، یکی مدرسه خلفا و یکی مدرسه ائمه اهل بیت(علیهمالسلام)، یکی مکتب امامت و یکی مکتب خلافت، یکی تفکر غدیر و یکی تفکر سقیفه. حالا اصلاً کاری نداریم کدام حق بود و کدام باطل بود. گاهی این شبهه را در کتابهایی که پخش میکنند، این طور می نویسند که امروز پرداختن به آن فتنه انگیز و اختلاف برانگیز است؛ بگذارید در همان زوایای تاریخ بماند تا در قیامت که «یوم تبلی السّرائر» است، حقیقت آشکار میشود و حق روشن میشود.
1 - انتخاب مذهب
اولین دلیل تجلیل از غدیر انتخاب مذهب صحیح است. بعضی ها میگویند: مگر غدیر یک حادثه قدیمی نیست که صدها سال از آن گذشته، چرا از او بحث میکنید؟! در جواب می گوییم: خیر! غدیر حادثه امروز است، برای این که امروز یک انسان و یک جوان به عنوان یک فرد مسئولیت پذیر میخواهد مذهب انتخاب کند، میخواهد نماز بخواند، روزه بگیرد، حج برود و قرآن را بفهمد، مثلاً: در قرآن، زمانی که فردی قرآن را باز میکند، میگویند: ضحاک این طور گفت، واصل بن عطا این طور گفت، ابن عباس و امیرمؤمنان هم این طور گفت. این فرد میخواهد ببیند در تفسیر قرآن کریم، در بین ده تا بیست تا دیدگاهِ روایت شده از صحابه و تابعین و از امام معصوم کدام یک حجت است؟ تفسیر قرآن را از چه کسی بگیرد؟ چه کسی قولش به پیامبر نزدیکتر است؟
در فقه، می خواهد نماز بخواند، چطور نماز بخواند؟ سجده بر خاک صحیح است یا بر فرش؟ میخواهد اذان بگوید، حی علی خیر العمل بگوید یا نگوید؟ میخواهد حج برود؛ اعمال حجش را با نظر چه کسی منطبق کند؟ سخن امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) یا دیگران؟ پس اولین مسأله و ضرورت طرح غدیر همین است. غدیر فکر مذهبی ما را شکل میدهد. من می خواهم مذهب انتخاب کنم، الان این مذاهبی که در اسلام است، مانند حنفیه، شافعیه، مالکیه، حنبلیه، شیعه و گرایش های جدیدی که در خود شیعه هست؛ کدام را انتخاب کنم؟ آیا در مسئله وضو، سخن ابوحنیفه برای من حجت است، یا سخن امیرمؤمنان(علیهالسلام)؟ اصلاً من می خواهم در نماز بسم الله بگویم: آهسته بگویم، بلند بگویم یا اصلاً نگویم؟
فخر رازی در اول تفسیرش می گوید: امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) بسم الله نمازش را بلند می گفته، ولی فلانی و فلانی آهسته میگفتند. در همین یک مسئله باید ببینیم حرف چه کسی را باید گوش بدهم؟ بنابراین بحث غدیر، بحث انتخاب مذهب است، انتخاب احکام عملی و اعتقادات است؛ پس ضرورت دارد امروز مطرح شود.
2 - استمرار مذهب
دومین دلیل تجلیل از غدیر ادامه مذهب صحیح است و در نهایت مراجعه به مراجع و ولایت فقیه. بحث غدیر تنها بحث امامت امیرمؤمنان(علیهالسلام) نیست، بحث غدیر بحث آغاز امامت یک امام است؛ یعنی اگر امام آمد، بعد می گویم امام حسن(علیهالسلام)، بعد می گویم امام حسین(علیهالسلام)، بعد می گویم امام صادق(علیهالسلام)، بعد می گویم … امام عسکری(علیهالسلام) و بعد می گویم امام زمان(علیهالسلام) و در سلک انتظار می آیم، یعنی غدیر یک حلقه ای ایجاد میکند که یازده امام در آن قرار دارند و دویست و پنجاه و پنج سال این دوره طول می کشد. بعد هم امام زمان(علیهالسلام) ، بعد هم غیبت نواب خاص، بعد از آن هم نواب عام، مرجعیت و ولایت فقیه از آن بیرون میآید.
غدیر امروز به من می گوید: تو امام داری، امام تو زنده است، اعمالت را میبیند، برایت دعا میکند و روزی ظهور میکند. وقتی امام تو ظاهر نیست، باید به آن که به امام نزدیکتر است، مراجعه کنی؛ یعنی عالمی که حدیث و دین می فهمد. چه کسی گفته غدیر تنها یک قضیه تاریخی است؟ غدیر قضیه اعتقادی است، گر چه تاریخی هم هست.
در غدیر نظریه دوازده امام و اثنی عشری بودن، بنیان نهاده میشود. در غدیر است که بین غدیر و عاشورا و مهدویت و انتظار پیوند برقرار میشود. از درون مکتب غدیر، مکتب انتظار و مکتب مهدویت بیرون میآید.
3 - الگوگیری از غدیر
سومین دلیل تجلیل از غدیر این است که غدیر به ما الگو میدهد و می گوید به او تمسک کن و روش او را بگیر. غدیر به ما جریان الگوگیری جهتگیری و خط گیری را یاد میدهد، می گوید: اگر می خواهی کشور را اداره کنی، عهدنامه مالک اشتر را بخوان و عمل کن. پیامبر(صلی الله علیه و آله) را می خواهی بشناسی نهج البلاغه را مطالعه کن، روش دعا کردن را می خواهی یاد بگیری، صحیفه سجادیه را مطالعه کن، برخورد با ظالم را می خواهی یاد بگیری، تاریخ کربلا را مطالعه کن.
این سه دلیل از میان ده ها دلیل که برای ضرورت شناخت غدیر بیان شده است.
غدیر عامل وحدت یا اختلاف؟
شبهه دوم، میگویند: آقا این بحث ها را در مجالس خصوصی مطرح کنید، دور هم بنشینید و جلسه بگیرید، دیگر صدا و سیما و سخنرانی و چراغانی و تعطیلی رسمی و تبریک و پیام و تهنیت چیست؟ این ها اختلاف ایجاد میکند، باعث میشود که تقریب مذاهب از بین برود!
اولاً: به قول یکی از دانشمندان اهل سنت، دکتر محمد عاشور در مقاله خود می گوید: تقریب مذاهب به معنای یکی کردن مذاهب نیست. هیچ کس نگفته تقریب مذاهب، یعنی یکی کردن، یعنی ما الان بنشینیم یک اذان درست کنیم که این اذان بین ما و اهل سنت یکی باشد که هم دیدگاههای ما را تامین کند و هم دیدگاههای آنها را! اذان آنها «الصّلاه خیر من النّوم» دارد، ما هم «حی علی خیر العمل» داریم، این دو، یکی نخواهد شد، هر کدام جای خودش هست مگر این که یکی بیاید و مذهب دیگری انتخاب کند، پس مقصود یکی کردن مذاهب نیست.
ثانیاً: اختلاف و فتنه بد است و همه قبول داریم ولی اگر به قیمت فدا شدن مذهب و دین باشد، باید بعضی از مطالب بیان شود، مثلاً: امیرمؤمنان(علیهالسلام) بعد از بیست و پنج سال کناره گیری و خانه نشینی به خلافت رسید. مردم جمع شدند و ایشان بر سر قدرت آمد. اگر امیرمؤمنان(علیهالسلام) با سه نفر کنار آمده بود، جنگ جمل، صفین و نهروان عَلَم نمی شد. این سه گزینه طلحه و زبیر و معاویه بودند. این سه نفر محور جریانات سیاسی هستند. اگر امام دو استانداری به طلحه و زبیر میداد و معاویه را هم در امارت شام ابقا میکرد، ولو به ظاهر، مخالف عمدهای برای ایشان باقی نمیماند.
حضرت می خواست مدیریت کل جامعه را داشته باشد، اصلاحاتش جدی بود، می خواست بیست و پنج سال روش گذشتگان را اصلاح کند، و به سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) برگرداند.
حال پرسش این است که آیا حضرت نمی دانست حذف طلحه و زبیر جنگ آفرین است؟ نمی دانست برداشتن معاویه جنگآفرین است؟ خودش فرمود: که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: این فتنه ها هست. چندین هزار مسلمان در جنگ جمل و صفین و در نهروان کشته شدند. اما حضرت اساس و مبنا را فدا نکرد. تقریب معنایش این است که به مقدسات همدیگر جسارت و توهین نکنیم و برای همدیگر احترام قائل باشیم. خود خدا در قرآن به اهل کتاب میگویند: بیایید با مسلمانان در مسائل مشترک اتحاد داشته باشید: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم»[1] پیامبر به اهل کتاب بگو: هر دو خدا را قبول داریم، البته خدای اهل کتاب با خدای ما متفاوت بود، آنها جور دیگری قبول داشتند، اما در مقابل آنها جبهه بت پرستی بود. خط مسلمانان و اهل کتاب با خط کفر و شرک و بت پرستی از هم جدا بود. اما قرآن کریم در عین حال که می فرماید: به سمت مشترکات بیایید، در عین حال تثلیث مسیحیت و عقاید نادرست و تحریف شده اهل کتاب را نقد میکند، با نگاه از این زاویه است که باید گفت طرح مسئله غدیر نه تنها اختلاف برانگیز و فتنه انگیز نیست؛ بلکه بیان حقیقت در نهایی ترین مرز حق و باطل است؛ باید مطرح شود و باید همه مسلمانان حقیقت را بدانند.
چند سال قبل کنار بقیع جزواتی را به زبان فارسی پخش میکردند. یکی از این ها جزوه فارسی کوچکی درباره غدیر بود. نویسنده با سرقت بخش های حدیث و با چینش نادرست مطالب کنار هم این موضوع را وارونه جلوه داده بود. آنجا نوشته بود: امیرمؤمنان(علیهالسلام) به همراه یارانش و نیز غنایمی که به دست آمده بودند از یمن بر می گشت. زمانی که امیرمؤمنان(علیهالسلام) خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند تا گزارش برگشت خود را ارائه بدهند، اصحاب شروع به تقسیم غنیمت ها بین خودشان کردند. حضرت امیر(علیهالسلام) برگشت و باناراحتی وشدت غنیمت ها را پس گرفت و فرمود: چرا این کار را کرده اید؟ این کار حضرت امیر(علیهالسلام) یک مقدار به این ها برخورد. یکی از این ها به نام بُرَیده خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد، گفت: یا رسول الله! علی(علیهالسلام) با ما این طور برخورد کرد. اینجا بود که پیامبر ص فرمود: «الست اولی بکم من انفسکم؟!»؛ آیا من بر شما اولویت ندارم؟ گفتند: چرا! آنگاه فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»! هر که من ولی او هستم،علی(علیهالسلام) هم ولی اوست. این جریان در تاریخ نقل شده، منتها داستانش با داستان غدیر جداست و ربطی به هم ندارد.[2] هیچ یک از کسانی که حادثه غدیر را نوشته اند، این دو جریان را به هم پیوند نداده اند. جریان بریده ربطی به جریان غدیر ندارد، و تازه خود آن جریان تأکید بر ولایت امیرمؤمنان(علیهالسلام) است.
جوانی در هواپیما کنار من نشسته بود و این جزوه را خوانده بود و حرف های آنرا باور کرده بود که پس از گفتگو با او، متوجه مغالطه آنها شد. واقعاً با این شبهه افکنی ها و با این ترسیم بد از مذهب شیعه، آیا ما باید ساکت باشیم؟ شیخ محمود شلتوت، مفتی و رئیس دانشگاه الازهر مصر منابع شیعه را مطالعه کرد و آن فتوای تاریخی را داد. گفت: من منابع شیعه را دیده ام، تعبّد و پیروی و تقلید از مذهب شیعه مانعی ندارد و بدین ترتیب نام خودش را جاوید و ماندگار کرد. بعد از او، شیخ عبدالرحمن نجار مدیر مساجد قاهره، دکتر محمد وهام از اساتید دیگر الازهر و عدهای دیگر فتوای شلتوت را تأیید کردند. یک عالم سنی مصری فتوا به جواز تعبد و تقلید از مذهب شیعه در کنار چهار مذهب اهل سنت داد، چون مبانی را علمی یافت. پس چرا امروز دیگری میآید فتوای قتل میدهد؟ این کجا و آن کجا؟
پس غدیر حادثه ای است که مذهب برای ما تعیین میکند. مرحوم علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب ارزشمند الغدیر حدیث غدیر، را ازیکصد و ده صحابی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بیش از هشتاد نفر از تابعین نقل کردهاند. تابعین، یعنی کسانی که بعد از صحابه آمدهاند. علامه امینی در الغدیر بیش از سیصد وشصت عالم را نام می برد که در کتابهایی مثل تاریخ بخاری ، انساب الاشراف، تاریخ بغداد، العقد الفرید و … که همه از کتاب های اهل سنت است اصل غدیر را آوردهاند، لذا چون در اصل غدیر نتوانسته اند خدشه وارد کنند، در محتوا خدشه کردهاند. در معنای مولا و در مفهوم حدیث غدیر دست برده اند.
مرحوم علامه امینی سی سال عمرش را گذاشت و الغدیر را نوشت و سندیت آن را ثابت کرد.
مدتی پیش یکی از عالمان وهابی گفته بود: «بیایید الغدیر را جمع کنید!» یکی دیگر گفت: «الغدیر را جمع میکنید، با کتاب های خودمان چه کار میکنید؟» علامه صدها کتاب اهل سنت را دیده و این کتاب را نوشته است. ما اصرار نداریم امروز کسی را به زور به پای مکتب غدیر بکشانیم و بگوییم: «تو بیا پیرو غدیر شو!» حرف ما امروز این است که مذهب شیعه و امامت را تخریب نکنند. من دو سه تا شاهد از تمسک به جریان غدیر برایتان عرض کنم.
تأیید امامت علی(علیهالسلام) توسط اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
این روایتی که می خوانیم در منابع اهل سنت است. در سال سی و شش هجری، آغاز خلافت امیرمؤمنان(علیهالسلام) هیئاتی خدمت آقا امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) آمدند تا به آقا تبریک بگویند. بیست و پنج سال است آقا از مسئولیت کنار بوده. دیگران حکومت کردهاند. می آمدند تبریک و تهنیت میگفتند. هر کسی می آمد با یک عنوان تبریک می گفت. این هیات وقتی وارد شدند یک مرتبه گفتند: «السلام علیک یا امیر المومنین و رحمه الله و برکاتهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَانَا»! این کلمه مولانا کلمه دقیقی بود. حضرت پرسید: از اصحاب پیامبر کسی بین شما هست؟ دوازده نفر گفتند ما از اصحاب پیامبریم: حذیفه، خالد بن زید، ابوایوب انصاری، عبدالله بدیل، قیس بن ثابت، هاشم بن عتبه و … فرمود: این نحوه تبریک و تهنیت شما بر چه اساسی است؟ گفتند: یا امیرمؤمنان ما در غدیر بودیم و شنیدیم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» ما به آن عنوان به شما مولا گفتیم که ولایت و حکومت و سرپرستی از آن شما بوده است.[3] اصلاً در ذهن این ها کلمه مولا به مفهوم سرپرستی، ولایت و سرپرستی همه جانبه دینی و دنیوی بوده است.
بارها ائمه ما و خود امیرمؤمنان(علیهالسلام) به حدیث غدیر استشهاد کردهاند، در ماجرای شورا تعیین جانشینی خلیفه دوم، در دوران خلافت خلیفه سوم، در جنگ جمل و مواردی دیگر امیرمؤمنان(علیهالسلام) به حدیث غدیر استشهاد کردند. صدیقه طاهره(علیهاالسلام) وقتی خطبه خواند، فرمود: «انسیتم قول رسول الله»[4] آیا سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) را فراموش کرده اید؟! امام حسن مجتبی(علیهالسلام) در گفت و گوی با معاویه فریاد زد و حدیث غدیر را یادآور شد. ائمه نگذاشتند این جریان خاموش بماند.
حسین جمّال می گوید: با امام صادق(علیهالسلام) عازم مکه بودیم. نزدیکی های جحفه، منطقه غدیر آقا فرمودند: مرکب را نگه دار! نگه داشتم فرمود: می دانی این جا کجاست؟ این جا جایی است که جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست امیرمؤمنان(علیهالسلام) را بالا برد و فریاد زد: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». این جا جایی است که افراد با او بیعت کردند. امام به این صورت جریان غدیر را ترویج و تبلیغ فرمود. حتی چنین نقل شده که امام صادق(علیهالسلام) در روز عرفه در موقف به بلند ترین ندا دادند که مردم پیامبر خود امام بود سپس علی ابن ابی طالب(علیهالسلام) سپس تک تک امامان تا خود را بر شمردند. راوی گوید آن حضرت به چهار جهت رو فرمود و در هر جهتی سه مرتبه یعنی دوازده مرتبه در حضور جمعیت این سخن را فریاد زدند: «کان الامام بعد رسول الله علی بن ابی طالب ثم الحسین ثم الحسین ثم علی بن الحسین …»
در کتاب مفاتیح الجنان از امام هادی به مناسبت روز غدیر یک زیارت برای جدش امیرمؤمنان(علیهالسلام) نقل شده که یک دوره استدلال امامت است. کسی که میخواهد غدیر را بشناسد، زیارت غدیر امام هادی(علیهالسلام) را بخواند که محدث قمی با تأیید سند آن تأکید هم می کند که این زیارت فقط مال غدیر نیست، میتوان هر روز و همه جا و از دور و نزدیک خواند.
استشهاد غدیر به قرآن
امام هادی(علیهالسلام) چقدر زیبا برای جریان غدیر به آیات قرآن استشهاد میکند. می فرماید: خدا لعنت کند آنهایی که تو را با رقبایت مساوی دانستند و تو را کنار معاویه گذاشتند؛ «فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاکَ، وَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ یَقُولُ: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَایَتَکَ. وَ أَنْتَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ، وَ الذَّابُّ عَنْ دِینِهِ، وَ الَّذِی نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضِیلِهِ»؛[5] قرآن تو را برتری داده! قرآن می فرماید: «و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً»؛[6] مگر جهاد تو بالاترین جهاد نبود؟ قرآن می فرماید: «والسابقون السابقون اولئک المقربون»[7] مگر علی(علیهالسلام) در اسلام سبقت نداشت؟ مگر قرآن نمی فرماید: «افمن یهدی الی الحق احقُّ ان یتبع امن لا یهدی»[8] کسی که هدایت شده میتواند جامعه را هدایت کند یا کسی که خودش نیاز به هدایت دارد؟ هدایتگر باید خودش هدایت شده و معصوم باشد؛ دیگر نباید کسی او را نگه دارد. آن کسی که می خواهد دست مرا بگیرد، خودش باید ایستاده باشد. این آیاتی که در زیارت غدیر، امام هادی(علیهالسلام) به آنها استشهاد کرده، بسیار زیباست. می فرماید: علی جان! قرآن فضائل تو را بیان کرده است.
خلاصه مطالب
سه تا مطلب را خدمت شما عرض کردم:
مطلب اول گاهی شبهه میکنند چه ضرورتی دارد از غدیر تجلیل کنم؟
جواب دادم:
1 - ما می خواهیم مذهب انتخاب کنیم، می خواهیم نماز بخوانیم و روزه بگیریم، می خواهیم ببینیم این را از که یاد بگیریم، تفسیر قرآن را از حسن بصری و ابن عباس و ضحاک و قتاده بگیریم، فقه را از ابوحنفیه و شافعی بگیریم یا از سرچشمه که امیرمؤمنان و اهل بیت(علیهالسلام) باشند؟!
2 - غدیر اگر آمد امامت میآید، مهدویت و انتظار میآید.
مطلب دوم: شبهه میکنند بحث غدیر اختلاف برانگیز است، چرا به آن می پردازید؟
این هم حرف بی جایی است؛ چون تقریب مذاهب به معنای یکی کردن مذاهب نیست. توهین و جسارت از هیچ طرفی نباید بشود، اما باید مبانی تعیین شود.
مطلب سوم: مفهوم حدیث غدیر که ولایت و سرپرستی است. پیامبری که فرمود: اگر سه نفر به مسافرت می روید یک نفر را امیر قرار بدهید، پیامبری که دو روز از مدینه برای جنگ جزئی بیرون می رفت، جانشین می گذاشت، آیا کسی میپذیرد که نسبت به جانشین خود بیتوجه بوده باشد؟ انبیای الهی جانشین داشته اند، تمام خلفا حتی معاویه، قبل از این که از دنیا برود، برای بیعت با یزید، خلافت یزید را مطرح کرد و بیعت گرفت. عبدالملک مروان چنین کرد. کسی که حاکمیت داشته، نسبت به آینده و پس از خود حساس بوده است. این توهین به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیست که بگوییم درباره آینده اسلام بیتوجه بوده است؟!
پیامبر(صلی الله علیه و آله) از مرگ خودش خبر داده، اگر پیامبر بی اطلاع از وقایع بود می گفتیم خوب خبر نداشت، ولی مرتب می فرمود: فتنه ها بعد از من است: «ضغائن فی صدور قومٍ و سیکون بعدی فتنه»[9] کینه ها بعداً آشکار میشود. رهبر جامعه ای که می داند بعد از او جامعه سراغ فتنه و اختلاف میرود، آیا عقل سلیم میپذیرد که نسبت به جانشین بی توجه باشد؟ اسلامی که برای وضو گرفتن چند حکم دارد، آیا کسی میپذیرد که برای خلافت و ولایت و جانشینی پیامبر،-موضوعی با این جایگاه و عظمت- حکمی نداشته باشد یا پیامبرش سخنی نگفته باشد؟
حادثه غدیر تأکید ولایت
البته غدیر تاسیس ولایت نیست، غدیر تأکید است، در یوم الانذار و یوم الدار، یعنی وقتی پیامبر خویشاوندان را در همان اوائل بعثت در خانه ای جمع کرد، همان جا فرمود: علی وصی من است. در تبوک فرمود: علی نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسی است.[10] در حدیث ثقلین فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین، فتمسکوا بهما فانّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»[11] حدیث ثقلین اختصاص به شیعه ندارد، حدیث ثقلین متعلق به همه فرق است، همه مسلمان ها آن را نقل کرده اند. تمسک به قرآن و عترت و اهل بیت یعنی چه؟
مشروعیت امام با خدا، اما مقبولیت با مردم
در حدیث امان،[12] حدیث سفینه،[13] حدیث منزلت و احادیث بسیار دیگری ولایت مطرح شده، اما غدیر آن را رسمی کرد، در روز غدیر رفراندوم برگزار شد و رای از مردم گرفت. نه آن که امام با رای مردم، امام است، نه مشروعیت امام با خداست هیچ کس هم که رای ندهد، علی(علیهالسلام) تنهای تنها هم باشد، امام است؛ چون امامت علی(علیهالسلام) را مردم تعیین نمیکنند، بلکه مقبولیت با مردم است. مردم دور امام را نگیرند تنها میشود. امام حسن(علیهالسلام) بعد از جنگ، به اجبار و پس از آتش بس از کوفه به مدینه آمد و ده سال خانه نشین بود و معاویه هم حاکم شد. آیا امام حسن(علیهالسلام) این ده سال امام نبود؟ مشروعیت امام محفوظ است، مقبولیت نیاز دارد؛ زیرا امامی که میخواهد با مردم کار کند، فرماندهی کند، نیاز به نیرو دارد. چطور میتوان به نیرویی که بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) علی(علیهالسلام) را تنها میگذارد اعتماد کرد؟
پیامبر در غدیر فراتر از اعلام الهی بودن امامت و مشروعیت آن، برای مقبولیت و پذیرش عمومی نسبت به امیرمؤمنان(علیهالسلام) بیعت گرفت؛ خواست مقبولیت جا بیفتد نه مشروعیت! این اعتقاد است هیچ تعصبی هم روی این موضوع نیست، ادله ما نشان میدهد شما المراجعات سید شرف الدین را ببینید. نامه هایی که بین ایشان و شیخ سلیم، رد و بدل شده را بخوانید. مراجعات ترجمه فارسی هم دارد. بدون هیچ تعصبی هم بخوانید. ببینید یک عالم شیعه و سنی با هم ده ها نامه مبادله کردهاند. سرانجام شیخ سلیم می نویسد: ادله شما غیر قابل انکار است و ادله شما ادله محکمی است. این حقایق است که غدیر را برای ما برجسته میکند. غدیر حادثه دیروز نیست حادثه دیروز و امروز و فرداست، باید تکریم و تجلیل شود؛ چون نسل امروز ما باید در پیوند غدیر، مهدویت و انتظار را بیابد. امیدوارم خداوند به ما و شما توفیق شناخت مکتب امیرمؤمنان(علیهالسلام) و تمسک به سیره آن حضرت را عنایت بفرماید.
خدایا! در دنیا و آخرت، خاندان ما را از قرآن و اهل بیت(علیهالسلام) جدا مگردان.
[1] - آل عمران، 64.
[2] - الصوارم المحرقه، ص 181.
[3] - اسدالغابه ج1ص369،بحارالانوارج41ص213
[4] - دلائل الامامه، ص 39.
[5] - بحار الانوار، ج 97، ص 363.
[6] - نساء، 95.
[7] - واقعه، 10 و 11.
[8] - یونس، 35.
[9] - بحار الانوار، ج 36، ص 337، کفایه الاثر، ص 156.
[10] - «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لعلی بن ابی طالب(علیهالسلام) فی غزوه تبوک اخلفنی فی اهلی فقال علی(علیهالسلام) یا رسول الله انی اکره ان تقول العرب خذل ابن عمه و تخلف عنه فقال اما ترضی ان تکون منّی بمنزله هارون من موسی قال بلی قال(صلی الله علیه و آله) فاخلقنی» (بحار الانوار، ج 37، ص 255؛ الامالی للصدوق، ص 261).
[11] - وسائل الشیعه، ج 27، ص 33؛ بحارالانوار، ج 2، ص 99؛ الاحتجاج، ج 1، ص 262.
[12] - قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) النجوم امان لاهل السّماء و اهل بیتی امان لامتی فاذا ذهب النجوم ذهب اهل السماء و اذا ذهب اهل بیتی ذهب اهل الارض» (بحار الانوار، ج 27، ص 309؛ الطرائف، ج 1، ص 131، کمال الدین، ج 1، ص 205)
[13] - «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) ان مثل اهل بیتی فی امتی کمثل سفینه نوح فی قومه من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق» (بحارالانوار، ج 23، ص 119»
سخنرانیحجة الاسلام و المسلمین رفیعی / برگرفته شده از hadimag.com