مرحوم نوري نقل مي كند كه شيخ علي نامي كه از مردان شايسته و پارسا بود در معيّت حاج شيخ مهدي نجفي عازم زيارت آقا علي بن موسي الرضا عليه السلام مي شود . شيخ علي كه كفيل خدمت و امين خرج شيخ مهدي و از ملازمان او بود مي گويد :
ما از شهر بغداد خارج شديم . من بيش از نيم درهم با خود نداشتم . وقتي وارد مشهد شديم و مدّت زماني در آنجا مانديم چيزي براي خرجي ما باقي نماند و كسي را هم نمي شناختيم كه از او پولي بعنوان قرض بگيريم . به همراهاني كه مهمان شيخ مهدي بودند گفتم : امشب چيزي براي خوردن نيست . آنها هم هر كدام از پي كار خود رفتند .
ما وارد روضه مطهّر امام هشتم عليه السلام شديم و نماز خوانديم و زيارت كرديم . ديدم يك نفر پهلوي شيخ مهدي ايستاده و شيخ هم دست به دعا برداشته است . آن مرد كيسه اي در ميان دست شيخ گذاشت . شيخ اشاره كرد كه شايد اشتباهي كيسه را در دست وي گذاشته است .
امّا آن مرد رو به شيخ نمود و گفت :
اَما عَلِمتَ اِنَّ لِكُلِّ اِمامَ مَظهَر و اِنَّ الاِمام عَليِّ بنِ موسَي الرّضا عليه السلام مُتَكَفِّل لِاَحوالِ الغُرباء :
مگر نمي داني براي هر امامي مظهري است ؟ و براستي امام رضا عليه السلام كفيل حال غريبان است ! آنگاه اشاره به كيسه نمود وگفت : اين از جانب امام رضا عليه السلام است . بعد هم رفت .
مهدي شگفت زده شد . آنگاه به من نگاهي كرد وگفت : بيا كيسه را بگير . من كيسه را از دست شيخ گرفتم ، به بازار رفتم براي مهمانان ، غذا و ميوه خريداري كردم . مهمانان وقتي طعامها را ديدند گفتند : تو كه سر شب ما را نااميد كردي . اكنون مي بينيم غذاي ما از هز شب بهتر و بيشتر است . داستان شيخ و مردي كه كيسه اهدايي را داده بود را براي آنها بازگو نمودم . در ميان كيسه سيصد اشرفي بود .
منبع : دارالسلام نوری ج2 ص 258