سالهای حماسه را هنوز به یاد داریم. سالهایی که هر از چند گاهی سکوتش را صدای خمپاره ها و موشک ها می شکست و آرامش ما یاد خدا و ذکر او بود. هنوز به خاطر داریم سالهایی را که برای عده ای هشت سال دوری از کشور بود تا آرامش یابند و آرامش عده ای دیگر فرستادن جوانهایشان در لبیک به ندای امام. از خاطرمان نرفته و نخواهد رفت جانفشانی رزمندگانی که با لباس خاکی فرشی به عرش رفتند و ره صد ساله را یک شبه طی نمودند.
از یادمان نرفته و نخواهد رفت سنگرهایی را که زیارت عاشورا ذکر علی الدوام اهلش بود. بسیجیانی که گاه از نماز شبهایشان شهادت طلب می کردند و آن آخرین نمازشان می شد.
و اما اینک! دیگر کمتر کوچه و خیابانی است که به نامشان مزین نباشد. شهدایی که روزی نفسشان در کوچه های شهر می پیچید، اینک نامشان و گاهی از اوقات تصویرشان بر سر در کوچه ها نقش بسته است.اما دلخوشیم که با آذین بندی کوچه ها و ذکر کردن نامشان در محافل حقشان را ادا کرده ایم. هر چند این نیز ضروری است. اما …
شهدا حسینی شدند و به قول سید شهیدان اهل قلم پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند … اما حقیقت آن است که ، زمان ما را با خود برده، و شهدا مانده اند! یادمان نرود راه زینبی شان هنوز باقی است و این مائیم که در قبال خونشان مسئولیم. نکند باری که بر دوشمان سنگینی می کند را در برپایی یادواره ها و مراسمات مختلف خلاصه کنیم. هر چند همین حداقل ها هم گاهی اوقات از محتوایی برخوردار می شود که در شأن این بزرگواران نیست و شاید برخی اوقات حتی لحظه ای دل را به شهیدی پیوند نزند وبهتر است عطایش را به لقایش بخشید.
زینبی زیستن را در کجا باید یافت؟ چرا زنده نگهداشتن یادشان کمتر از شهادت نیست و پس از آن، زنده نگه داشتن یادشان چیست؟ تبلور این یاد آوری هر ساله دفاع مقدس و خاطرات نبرد، در کدام عرصه خود را نشان خواهد داد؟ یادآوری که در یک یادواره! آن هم با شرایط غیر منصفانه ای از جنگ و آمیخته با موسیقی و ساز و آواز باشد، رضای کدام شهید و مسیر کدام شهید را در پی دارد؟
به پا خیزیم که راه زینبی مدتهاست آغاز شده است. اما کلام مولایمان علی علیه السلام چراغ راهمان بوده و هست که فرمود: الناس علی دین ملوکهم. فرهنگ مردم برخواسته از فرهنگ والیان و زمامدارانشان است. تا آنها راه به بیراهه برند، انتظار حرکتی بر خلافش نه محال اما بس دشوار است. تا مدارس و دانشگاهها اصلاح نشود نمی توان امیدی به اصلاح قشر فرهیخته جامعه داشت. تا صحبت از گفتمانی باشد که بر خلاف گفتمان شهادت و ولایت است …
و باید به هر کس که در این میدان قصد نبرد دارد و برای زنده نگه داشتن یاد شهدا نگران است گفت:
اینک عرصه پیکار دیگر سلاح نیست. حتی قلم دانش آموز و درس معلم، حتی نگه داشتن قوام یک خانواده و کمک کردن به حفظ فرهنگ یک نفر همین جهاد است. جهادی که در مقابل تهاجمات امواج ماهواره ای و … است. آنجا صحبت از گلوله و خمپاره بود و اینک …
کارشناسان و صاحب نظران باید بکوشند تا میدانی را که دشمن در آن می جنگد هم بشناسند و هم به قشر جوان معرفی کنند تا ابزاری متناسب با آن میدان تهیه شود و به دفاع همه جانبه بپردازیم. اینجا آغاز راه پر پیچ و خم مبارزه است. از حوزه هنر و فیلمسازی گرفته تا فعالین سایبری و … همه و همه باید متحد شویم. اتحادی که در دفاع مقدس رمز پیروزی بود این بار در میدانی دیگر ما را به پیروزی خواهد رساند. اگر دشمن را بشناسیم و برای از بین بردن هجمه هایش کمر همت ببندیم، پیروزی با ماست.نباید مرزهای خودی را در اختیار دشمن قرار دهیم . اینبار شناخت مرزهای خودی و از دست رفته و مرز دشمن دشوارتر است. و اینک مائیم و موج دریا. مائیم و تلاطم دریای خروشانی که این بار در میدان دیگری می جنگند. این فرهنگ ما و هویت ماست که در معرض خطر و هدف دشمن قرار گرفته است و خطاب به دغدغه مندان فرهنگی و متولیان دین و فرهنگمان باید بگوئیم “بیدار نمایید که در خواب نماند.”