گواهی به یگانگی خداوند
«گواهى میدهم که معبودى جز خداوند نیست و شریکى ندارد؛ امر بزرگى که اخلاص را تأویل آن و قلوب را متضمن وصل آن ساخت و در پیشگاه تفکر و اندیشه، شناخت آن را آسان کرد. خداوندى که چشمها از دیدنش بازمانده و زبانها از وصفش ناتوان و اوهام و خیالات از درک او عاجز است.
موجودات را خلق فرمود بدون آنکه از مادهاى موجود شوند و آنها را پدید آورد بدون آنکه از قالبى تبعیت کنند؛ آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیتش پدید آورد، بیآنکه در ساختن آنها نیازى داشته و در تصویرگرى آنها فایدهاى جز تثبیت حکمت و آگاهى بر طاعتش و اظهار قدرت خود و شناسایى راه عبودیت و گرامیداشت دعوتش وجود داشته باشد. سپس بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را به سوى بهشتش رهنمون گردد».
گواهی به رسالت
«گواهى میدهم که پدرم، محمد بنده و فرستاده اوست؛ و قبل از فرستاده شدن او را انتخاب و قبل از برگزیدن نام پیامبرى بر او نهاد و قبل از مبعوث شدن او را برانگیخت. آنهنگام که مخلوقات در حجاب غیبت بوده و در نهایت تاریکیها بهسر برده و در سر حد عدم و نیستى قرار داشتند، با علمش به عواقب کارها و احاطهاش به حوادث زمان و شناسایى کاملش به وقوع مقدرات او را برانگیخت.
او را برانگیخت تا امرش را کامل و حکم قطعىاش را امضا و مقدراتش را اجرا کند، و آن حضرت امتها را دید که در آیینهاى مختلفى قرار داشته و در پیشگاه آتشهاى افروخته معتکف شده و بتهاى تراشیده شده را میپرستند؛ درحالیکه خداوندى که شناخت آن در فطرتشان قرار دارد را منکرند.
پس خداى بزرگ به وسیله پدرم محمد صلىاللَّهعلیهوآلهوسلم تاریکىهاى آن را روشن و مشکلات قلبها را برطرف، و موانع رؤیت دیدهها را از میان برداشت، و با هدایت در میان مردم قیام کرده و آنان را از گمراهى رهانید، و بیناشان کرده و ایشان را به دین استوار و محکم رهنمون شده، و به راه راست دعوت کرد.
تا هنگامى که خداوند از روى مهربانى و آزادى و رغبت و میل او را به سوى خود فراخواند؛ درحالیکه آن حضرت از رنج این دنیا در آسایش بوده و فرشتگان نیکوکار در گرداگرد او قرار داشته و خشنودى پروردگار آمرزنده او را فراگرفته در جوار رحمت او قرار گرفت.
درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق و برگزیدهاش باد، و سلام و رحمت و برکات الهى بر او باد»!
در ادامه، حضرت رو به جمع مردم کرده و سخن خود را اینگونه پی گرفتند:
وظایف بندگی و ایمان
«شما اى بندگان خدا که پرچمداران امر و نهى او و حاملان دین و وحى او و امینهاى خدا بر یکدیگر و مبلغان او بسوى امتهایید؛ زمامدار حق در میان شما بوده و پیمانى پیشاپیش به سوى شما فرستاده و کتاب گویاى الهى و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان را به عنوان باقیماندهاى براى شما باقى گذارده، که بیان و حجتهاى آن روشن، اسرار باطنى آن آشکار، ظواهر آن جلوهگر است. بهطوریکه پیروان آن مورد غبطه جهانیان بوده و تبعیت از آن خشنودى الهى را باعث میشود و شنیدن آن راه نجات است. بهوسیله آن میتوان به حجتهاى نورانى الهى، واجباتى که تفسیر شده، محرماتى که از ارتکاب آن منع گردیده، رسید و به گواهیهاى جلوهگر، برهانهاى کافی، فضائل پسندیده، رخصتهاى بخشیده شده و قوانین واجبش دست یافت».
عللالشرایع
«پس خداى بزرگ ایمان را براى پاک کردن شما از شرک، و نماز را براى پاک کردن شما از تکبر، و زکات را براى تزکیه نفس و افزایش روزى، و روزه را براى تثبیت اخلاص، و حج را براى استحکام دین، و عدالتورزى را براى التیام قلبها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملتها، و امامتمان را براى رهایى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد.
و امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیکى به پدر و مادر را براى رهایى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانىشدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خونها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در کیل و وزن را براى رفع کمفروشى مقرر فرمود. و نهى از شرابخوارى را براى پاکیزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى، و ترک دزدى را براى پاکدامنى قرار داد، و شرک را حرام کرد تا در یگانهپرستى خالص شوند.
پس آنگونه که شایسته است از خدا بترسید، و از دنیا نروید جز آنکه مسلمان باشید، و خدا را در آنچه بدان امر کرده و از آن بازداشته، اطاعت کنید؛ همانا که فقط دانشمندان از خاک میترسند».
فاطمه سلاماللهعلیها را چارهای نیست جز بیان نسبت خود و همسرش با رسول خدایی که آنان داعیهدار جانشینی و خلافت پس از اویند:
معرفی خود
«اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است. آنچه ابتدا گویم در پایان نیز میگویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست. پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنجهاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما، و بر مؤمنان مهربان و عطوف بود. پس اگر او را بشناسید میدانید که او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان مردانتان برادر پسرعموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم».
رسالت نبوی
«رسالت خود را با انذار انجام داد. از پرتگاه مشرکان کنارهگیرى کرده، شمشیر بر فرقشان نواخت، گلویشان را گرفته و با حکمت و پند و اندرز نیکو بهسوى پروردگارشان دعوت کرد. بتها را نابود ساخته و سر کینهتوزان را میشکند، تا جمعشان منهزم شده و از میدان گریختند. تا آنگاه که صبح روشن از پرده شب برآمد و حق نقاب از چهره برکشید، زمامدار دین به سخن درآمد و فریاد شیطانها خاموش شد؛ خار نفاق از سر راه برداشته شد و گرههاى کفر و تفرقه از هم گشوده گردید، و دهانهاى شما به کلمه اخلاص باز شد، در میان گروهى که سپیدرو و شکم به پشت چسبیده بودند.
و شما بر کناره پرتگاهى از آتش قرار داشته و مانند جرعهاى آب بوده و در معرض طمع طماعان قرار داشتید، همچون آتشزنهاى بودید که بلافاصله خاموش میگردید، لگدکوب روندگان بودید، از آبى مینوشیدید که شتران آن را آلوده کرده بودند و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده میکردید. خوار و مطرود بودید؛ میترسیدید مردمانى که در اطراف شما بودند شما را بربایند، تا خداى تعالى بعد از آنکه از دست قدرتمندان و گرگهاى عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتیها کشیدید، شما را به دست آن حضرت از چنین حالاتى نجات داد».
توصیف ولی خدا
«هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش کرد، هر هنگام که شیطان سر برآورد یا اژدهایى از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر، برادرش را در کام آن افکند و او تا زمانى که سرآنان را به زمین نمیکوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمیکرد، باز نمیگشت. فرسوده از تلاش در راه خدا، کوشیده در امر او، نزدیک به پیامبر خدا، سرورى از اولیاء الهى، دامن به کمر بسته، نصیحتگر، تلاشگر، و کوششکننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامتکننده نمیهراسید. این همه در هنگامهاى بود که شما در آسایش زندگى میکردید و در مهد امن متنعم بودید و در انتظار بهسر میبردید تا ناراحتىها ما را در بر گیرد، گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد میکردید، و به هنگام نبرد فرار مینمودید».
زهرا سلاماللهعلیها به تشریح روزگار سخت و تلخ پس از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و آنچه به ایشان گذشت میپردازد:
روزگار پس از نبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم
«آنگاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علایم نفاق در شما ظاهر شد، جامه دین کهنه، سکوت گمراهان شکسته، پسترتبهگان با قدر و منزلت گردیده، شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمده و در خانههایتان بیامد. شیطان سر خویش را از مخفىگاه خود بیرون آورد و شما را فراخواند و دید که پاسخگوى دعوت او هستید و براى فریب خوردن آماده؛ آنگاه از شما خواست که قیام کنید و مشاهده کرد که به آسانى این کار را انجام میدهید؛ شما را به غضب واداشت و دید غضبناک هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید و بر آبى که سهم شما نبود وارد شدید. این در حالى بود که زمانى نگذشته بود و موضع شکاف زخم هنوز وسیع بود، هنوز جراحت التیام نیافته و پیامبر به قبر سپرده نشده بود که بهانه آوردید از فتنه میهراسید. آگاه باشید که در فتنه قرار گرفتهاید و به راستى جهنم کافران را احاطه کرده است.
این کار از شما بعید بود؛ چطور این کار را کردید؟ به کجا روى میآوردید، درحالىکه کتاب خدا رویاروى شماست، امورش روشن، احکامش درخشان، علایم هدایتش ظاهر، محرماتش هویدا و اوامرش واضح است، ولى آن را پشت سر انداختید. آیا بىرغبتى به آن را خواهانید؟ یا بهغیر قرآن حکم میکنید؟ که این براى ظالمان بدل بدى است، و هرکس غیر از اسلام دینى را جویا باشد، از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود».
مأموریت بر صبر
«براى اجابت نداى شیطان و براى خاموش کردن انوار دین روشن خدا و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده به قدری آماده بودید که آنقدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد و کشیدن آن سهل شود، پس آتشگیرهها را افروختهتر کرده و به آتش دامن زدید تا آن را شعلهور سازید. به بهانه خوردن، کف شیر را زیر لب پنهان میخورید و براى خانواده و فرزندان او در پشت تپهها و درختان کمین گرفته و راه میرفتید. و ما باید بر این امور که همچون خنجر بران و فرورفتن نیزه در میان شکم است، صبر کنیم».
بعد از این مقدمه پرتلنگر، حضرت به ماجرای فدک اشاره کرده و میفرمایند:
ارثیه نبوی
«شما گمان میبرید که براى ما ارثى نیست؟! آیا خواهان حکم جاهلیت هستید؟! براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمی دانید؟! درحالىکه براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم.
اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند؟ اى پسر ابیقحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر میاندازید، آیا قرآن نمیگوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش میکند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و میفرماید: «هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقى است براى پرهیزگاران».
و شما گمان میبرید که مرا بهرهاى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم؟ آیا خداوند آیهاى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا میگویید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمیدانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد. چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعدهگاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان میبرند، و پشیمانى به شما سودى نمیرساند، و براى هرخبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل میشود».
حرمت آلالله
اى گروه نقباء و اى بازوان ملت، اى حافظان اسلام! این ضعف و غفلت در مورد حق من و این سهلانگارى از دادخواهى من چرا؟ آیا پدرم پیامبر نمیفرمود: «حرمت هرکس در فرزندان او حفظ میشود»، چه به سرعت مرتکب این اعمال شدید و چه با عجله این بز لاغر، آب از دهان و دماغ او فروریخت، درصورتىکه شما را طاقت و توان بر آنچه در راه آن میکوشیم و نیرو براى حمایت من در این مطالبه و قصدم، هست.
آیا میگویید محمد صلىاللَّهعلیهوآلهوسلم بدرود حیات گفت، این مصیبتى است بزرگ و در نهایت وسعت، شکاف آن بسیار، درز دوخته آن شکافته، و زمین در غیاب او سراسر تاریک گردید، و ستارگان بیفروغ، و آرزوها به ناامیدى گرایید، کوهها از جاى فروریخت، حرمتها پایمال شد، و احترامى براى کسى پس از وفات او باقى نماند.
به خدا سوگند که این مصیبت بزرگتر و بلیه عظیمتر است، که همچون آن مصیبتى نبوده و بلاى جانگدازى در این دنیا به پایه آن نمیرسد. کتاب خدا آن را آشکار کرده است، کتاب خدایى که در خانههایتان و در مجالس شبانه و روزانهتان، آرام و بلند، و با تلاوت و خوانندگى آن را میخوانید. این بلایى است که پیش از این به انبیاء و فرستادهشدگان وارد شده است، حکمى است حتمى و قضایى است قطعى، خداوند میفرماید: محمد پیامبرى است که پیش از او پیامبران دیگرى درگذشتند، پس اگر او بمیرد و یا کشته شود، به عقب برمیگردید، و آنکس که به عقب برگردد، به خدا زیانى نمیرساند، و خدا شکرکنندگان را پاداش خواهد داد».
حضرت در ادامه به بیان افتخارات انصار میپردازند، شاید که بیدار شوند:
شاید بیدار شوید!
«اى پسران قیله -گروه انصار- آیا نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم؛ درحالیکه مرا میبینید و سخن مرا میشنوید، و داراى انجمن و اجتماع هستید، صداى دعوت مرا همگان شنیده و از حالم آگاهى دارید و داراى نفرات و ذخیره و ابزار و قوهاید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من به شما میرسد ولى جواب نمیدهید؛ ناله فریاد خواهیم را شنیده ولى به فریادم نمیرسید، درحالیکه به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوف هستید؛ شما برگزیدگانى بودید انتخابشده و منتخباتى که براى ما اهلبیت برگزیده شدید!
با عرب پیکار کرده و متحمل رنج و شدتها شدید، با امتها رزم کرده و با پهلوانان به نبرد برخاستید. همیشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار، تا آسیاى اسلام به گردش افتاد و … روزگار به شیر آمد و نعرههاى شرکآمیز خاموش شده، و دیگ طمع و تهمت از جوش افتاد و آتش کفر خاموش و دعوت نداى هرج و مرج آرام گرفت و نظام دین کاملاً ردیف شد. پس چرا بعد از اقرارتان به ایمان حیران شده، و پس از آشکارى خود را مخفى گرداندید، و بعد از پیشقدمى عقب نشستید، و بعد ایمان، شرک آوردید؟!»
انذار
«واى بر گروهى که بعد از پیمان بستن آن را شکستند و خواستند پیامبر را اخراج کنند، با آنکه آنان جنگ را آغاز کردند، آیا از آنان هراس دارد؛ درحالیکه خدا سزاوار است که از او بهراسید، اگر مؤمنید. آگاه باشید میبینم که به تنآسایى جاودانه دل داده و کسى که سزاوار زمامدارى بود را دور ساختهاید، با راحتطلبى خلوت کرده و از تنگناى زندگى به فراخناى آن رسیدهاید. در اثر آن آنچه را حفظ کرده بودید را از دهان بیرون ریختید، و آنچه را فروبرده بودید را بازگرداندند. پس بدانید اگر شما و هرکه در زمین است کافر شوید، خداى بزرگ از همگان بینیاز و ستوده است. آگاه باشید آنچه گفتم با شناخت کاملم بود، به سستى پدید آمده در اخلاق شما، و بىوفایى و نیرنگ ایجادشده در قلوب شما، و لیکن اینها جوشش دل اندوهگین، و بیرون ریختن خشم و غضب است، و آنچه قابل تحملم نیست، و جوشش سینهام و بیان دلیل و برهان، پس خلافت را بگیرید، ولى بدانید که پشت این شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاولدار، عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى دارد، و به آتش شعلهور خدا که بر قلبها احاطه مییابد، متصل است. آنچه میکنید در برابر چشم بیناى خداوند قرار داشته، و آنانکه ستم کردند به زودى میدانند که به کدام بازگشتگاهى بازخواهند گشت، و من دختر کسى هستم که شما را از عذاب دردناک الهى که در پیش دارید، خبر داد. پس هرچه خواهید بکنید و ما هم کار خود را میکنیم، و شما منتظر بمانید و ما هم در انتظار بهسر میبریم».
در این میان ابوبکر سرسختانه به جواب برخواست:
صحبتهای ابوبکر
«اى دختر رسول خدا! پدر تو بر مؤمنین مهربان و بزرگوار و رئوف و رحیم، و بر کافران عذاب دردناک و عقاب بزرگ بود، اگر به نسب او بنگریم او در میان زنانمان پدر تو، و در میان دوستان برادرشوهر توست، که او را بر هر دوستى برترى داد و او نیز در هر کار بزرگى پیامبر را یارى کرد، جز سعادتمندان شما را دوست ندارند و تنها بدکاران شما را دشمن میشمرند.
پس شما خاندان پیامبر، پاکان برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر راهنما، و به سوى بهشت رهنمون بودید، و تو اى برترین زنان و دختر برترین پیامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پیشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهى شد و از گفتار صادقت مانعى ایجاد نخواهد گردید.
به خدا سوگند از رأى پیامبر قدمى فراتر نگذارده، جز با اجازه او اقدام نکردهام، که پیشرو قوم به آنان دروغ نمیگوید. خدا را گواه میگیرم که بهترین گواه است، از پیامبر شنیدم که فرمود: «ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمیگذاریم، و تنها کتاب و حکمت و علم و نبوت را به ارث مینهیم، و آنچه از ما باقى میماند در اختیار ولى امر بعد از ماست، که هر حکمى که بخواهد در آن بنماید».
و ما آنچه را که میخواهى، در راه خرید اسب و اسلحه قرار دادیم تا مسلمانان با آن کارزار کرده و با کفار جهاد کرده و با سرکشان بدکار جدال کنند؛ این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود و تنها دست به این کار نزدم، و در رأى و نظرم مستبدانه عمل نکردم. حال این من و این اموال من است که براى تو و در اختیار توست، و از تو دریغ نمیشود و براى فرد دیگرى ذخیره نشده، تویى سرور بانوان امت پدرت، و درخت بارور و پاک براى فرزندانت، فضائلت انکار نشده، و از شاخه و ساقهات فرونهاده نمیگردد، حُکمت در آنچه من مالک آن هستم، نافذ است. آیا میپسندى که در این زمینه مخالف سخن پدرت عمل کنم؟»
حضرت در برابر این استدلال ناوارد ابوبکر به جواب برخاسته و گفتند:
محاجه حضرت زهرا سلاماللهعلیها
«پاک و منزه است خداوند، پدرم پیامبر، از کتاب خدا روىگردان و با احکامش مخالف نبود، بلکه پیرو آن بود و به آیات آن عمل میکرد. آیا میخواهید علاوه بر نیرنگ و مکر به زور او را متهم کنید، و این کار بعد از رحلت او شبیه است به دامهایى که در زمان حیاتش برایش گسترده شد. این کتاب خداست که حاکمى است عادل، و ناطقى است که بین حق و باطل جدایى میاندازد، و میفرماید: زکریا گفت: خدایا فرزندى به من بده که «از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و میفرماید: «سلیمان از داود ارث برد».
و خداوند در سهمیههایى که مقرر کرد، و مقادیرى که در ارث تعیین فرمود، و بهرههایى که براى مردان و زنان قرار داد، توضیحات کافى داده، که بهانههاى اهل باطل، و گمانها و شبهات را تا روز قیامت زایل فرموده است. نه چنین است، بلکه هواهاى نفسانى شما راهى را پیش پایتان قرار داده، و جز صبر زیبا چارهاى ندارم، و خداوند در آنچه میکنید یاور ماست».
ابوبکر، چارهای ندید جز آنکه به مردم تمسک کند:
ابوبکر و بهانه کردن مردم
خدا و پیامبرش راست گفته، دختر او نیز، که معدن حکمت و جایگاه هدایت و رحمت، و رکن دین و سرچشمه حجت و دلیل است و راست میگوید، سخن حقت را دور نیفکنده و گفتارت را انکار نمیکنم. این مسلمانان بین من و تو حاکم هستند؛ آنان این حکومت را به من سپردند و به تصمیم آنها این منصب را پذیرفتم، نه متکبر بوده و نه مستبد به رأى هستم و نه چیزى را براى خود برداشتهام، اینان همگى گواه و شاهدند.
حضرت، گلایهمند رو به سوی مردم کرده و گفتند:
گلایههای حضرت زهرا سلاماللهعلیها
«اى مسلمانان! که براى شنیدن حرفهاى بیهوده شتابانید و کردار زشت را نادیده میگیرید. آیا در قرآن نمیاندیشید، یا بر دلهاتان مهر زده شده است؟ اینگونه نیست که اعمال زشتتان بر دلهایتان تیرگى آورده و گوشها و چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کرده و بد راهى را به او نشان داده و با بدچیزى معاوضه کردید. به خدا سوگند تحمل این بار برایتان سنگین و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پردهها کنار رود و زیانهاى آن روشن شود، و آنچه را که حساب نمیکردید و براى شما آشکار شود، آنجاست که اهل باطل زیانکار گردند».
سپس آن حضرت رو به سوى قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم کردند:
درد و دل با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم
«بعد از تو خبرها و مسایلى پیش آمد، که اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمیکرد.
ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى که از باران محروم گردد، و قوم تو متفرق شدند، بیا بنگر که چگونه از راه منحرف گردیدند.
هر خاندانى که نزد خدا منزلت و مقامى داشت، نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما.
مردانى چند از امت تو همین که رفتى، و پرده خاک میان ما و تو حائل شد، اسرار سینهها را آشکار کردند.
بعد از تو مردانى دیگر از ما روى برگردانده و خفیفمان کردند، و میراثمان دزدیده شد.
تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشى بودى، که از جانب خداوند بر تو کتابها نازل مىگردید.
جبرئیل با آیات الهى مونس ما بود، و بعد از تو تمام خیرها پوشیده شد.
اى کاش پیش از تو مرده بودیم، آنگاه که رفتى و خاک تو را در زیر خود پنهان کرد»
منبع: مهرخانه
صفحات: 1· 2