در این نوشتار به بررسی نقش موجودات اساطیری در آخرالزّمان و در آخرین نبرد حق و باطل و حضور آنها در سپاهیان حق و باطل پرداخته شده است.
بین دیوان اساطیری گذشته و دجال یا ضد مسیح گونه ای ارتباط و خویشانوندی وچود دارد و بسا که غولان و دیوان اساطیر از قعر قرون و اعصار و ظلمت افسانه ها برخاسته و در کسوت مردان سبزپوش و قوم یأجوج و مأجوج در خدمت ضد مسیح در آمده اند! و آنگاه در تقریب اساطیر به واقعیات، موجودات افسانه ای را با سرنشینان سفاین ناشناختۀ پرنده برابری دادیم و براساس دانسته های پیشینیان و اخبار موجود (روز) نظر دادیم که این موجودات می توانند پیشقراولان لشگر جهانسوز و تباهی ساز دجال باشند که در لباس سرنشینان سفاین ناشناخته یا یوفوها ظاهر می شوند. و شباهت های دجال را با گونه هایی از این موجودات برشمردیم. برخی از محققان که پیرامون اشیاء ناشناخته مطالعه می نمایند بر مبنای برخی از شواهد احتمال می دهند که سرنشینان «یوفوها» همان موجودات افسانه های کهن (جن، پری، غول و دیو) باشند. از روایات دیرین علاوه بر تأیید وجود موجوداتی چون اجنه، دیوان و پریان بر می آید که اینان نیز به عنوان مخلوقات ذیشعور خداوند به مانند انسان دارای نیروی اراده و اختیارند و طبعاً دارای مسئولیت.
روایت دینی از حضور اینان در دو جبهۀ (حق و باطل) در آخرالزمان خیر می دهند، شیطان یا ابلیس پیشوای گمراهان جن و انس است، در تمام مذاهب الهی از او به عنوان موجودی مطرود، ملعون و وسوسه گر یاد شده است. روایات اسلامی (و غیر اسلامی) گویای آن است که در فرجام جهان شیطان آشکارا به اظهار وجود می پردازد و تمامی توان خویش را به کار می گیرد تا مانع گرایش انسان ها به سوی ناجی حقیقی عالم گردد. [1]
در اخبار اسلامی هست که دجال را گروهی از شیاطین همراهی می کنند. شیاطین را در این جمله هم می توان از اجنه به حساب آورد و هم از دیوان، در مقابل در روایاتی که مربوط به ناجی موعود است، از حضور مثبت گروه هایی از اجنه و پریان و سایر مخلوقات در لشگر ایشان سخن رفته است و شاهد آن است که در هر دو لشکر حق و باطل موجودات اساطیری حضور خواهند داشت. از احادیث شیعی دریافت می شود که در سپاه عدالت گستر حضرت صاحب الامر علیه السلام علاوه بر ملائکه، اجنه نیز حضوری برجسته دارند. «مفضل بن عمر» از امام صادق علیه السلام در همی رابطه آورده است: اولین کسانی که با حضرت مهدی علیه السلام بیعت می کنند، ملائکه و نجباء جن می باشند. مفضل می پرسد: ای سید من آیا ملائکه و جن در نظر خلائق آشکار می شوند؟ حضرت می فرماید: یا مفضل به خدا سوگند یاد می کنم هر آیینه ایشان آشکار می شوند و با آن حضرت سخن می گویند … مفضل می پرسد: ای سید من، آیا ملائکه و جن با آن حضرت به اطراف و اکناب عالم می روند؟ حضرت در جواب می فرماید: آری یا مفضل … عدد اصحابش در آن موقع از ملائکه چهل و شش هزار و از جن شش هزار می باشد. در یک روایت عدد جن نیز به قدر ملائکه ذکر شده است. [2]
میرزای نوری (ره) در «نجم الثاقب» به نقل از کتاب «شاکمونی» که از کفرۀ هند و پیغمبر صاحب کتاب بوده است می آورد: دنیا و حکومت آن به فرزند سید خلائق دو جهان «یشن» (به زبان ایشان نام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است) برسد و او بر کوه های مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان دهد و بر ابرها سوار شود و فرشتگان کارکنان او باشند و پریزادان و آدمیان در خدمت او باشند. [3]
در کتاب «باسک» یکی دیگر از کتب آسمانی هندوان نیز می خوانیم: دور دنیا تمام شود به پادشاهی عادل در آخرالزمان که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حق و راستی با او باشد … [4]
علاوه بر ملائکه و اجنه و پریان که از یاری آنها با مصلح موعود در اخبار اسلامی خبر داده شده در روایات اسلامی سخن از گروهی است که نه جزء ملائکه هستند و نه شباهتی به اجنه و پریان دارند. نقل ا ست که خداوند در شب معراج نشانه های آخرالزمان را برای رسول اکرم برشمرد و فرمود: بصره بدست مردی از اولاد تو که اتباع وی کسانی باشند که مانند ملخ اند خراب شود. [5]
در «مکاشفات یوحنا» نیز در ضمن سخن از علائمی که خبر از فرجام گیتی می دهند آمده است: «من ستاره ای را دیدم که از آسمان به زمین افتاد، به این ستاره کلید چاهی را که ته نداشت دادند، وقتی که با آن کلید چاه را باز کرد از داخل چاه دودی مانند دود یک کوره بزرگ بلند شد، بطوری که آفتاب و هوا از دود چاه تیره و تار شد. از میان دود ملخ هایی بیرون آمد و روی زمین را پوشاند، به ملخ ها قوت داده شد مثل عقرب نیش بزنند، ولی به آنها گفته شد با علف و گیاه و درخت کاری نداشته باشند و فقط به کسانی آسیب بزنند که مهر خدا را به پیشانی خود ندارند. ولی ملخ ها اجازه کشتن مردم را نداشتند. ملخ ها شبیه اسبانی بودند که برای جنگ آراسته شده باشند، روی سرشان چیزی شبیه تاجهای طلایی بود، صورتشان شبیه صورت انسان بود، مویی بلند مانند موی زنان و دندان هایی مثل دندان شیر داشتند، زرهایی پوشیده بودند که مثل زرهای آهنگی جنگی بود … دمهای نیشداری داشتند مثل عقرب که با آنها می توانستند تا 5 ماه مردم را آزار بدهند. [6]
در ضمن خیری طولانی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به علی علیه السلام درباره اصحاب حضرت مهدی علیه السلام چنین آمده است: اینها سیصد و سیزده نفرند که خدا همه را در یک شب جمعه در مکه معظمه جمع می کند… اهل مکه آنها را نمیشناسند… پس عده ای از اهل مکه به یکدیگر می گویند: این گروه غریبی که ما امروز در مکه می بینیم تاکنون ندیده ایم، اینها اهل یک شهر نیستند، از یک قبیله هم نیستند … در این بین مردی از بنی مخزوم می آید (و کلام آنها را قطع کرده) و می گوید من امشب خواب عجیبی دیدم … در عالم خواب دیدم که قطعه ابری از آسمان آمد تا اینکه بر کعبه فرو نشست، بعد از آن دیدم که در آن ابر ملخ هایی است که دارای بالهای سبزی هستند، آنگاه به طرف یمین و شمال پرواز کردند و به هر شهری که می رسیدند آن را آتش می زدند و به هر بنایی که مصادف می شدند آن را خراب می کردند. مرد ثقفی می گوید: تعبیر خواب این است که امشب لشکری از لشگرهای خدا بر شما وارد شده و شما قدرت مقاوت با آنها را ندارید. [7]
در ورایت دیگری نزدیک به همین مضمون رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ به سئوالی درباره علائم ظهور می فرمایند: «نعم الخسف و الرجف و ارسال الشیاطین المخلبه علی الناس»؛ آری علامات آن فرو رفتن بر زمین و زمین لرزه و فرستادن شیاطین است صاعقه مخلبه را بر ضرر مردمان. مؤلف «نوائب الدهور» در این باره می نگارد: دور نیست مراد از ارسال شیاطین مخلبه بر ضرر مردم استعمال قوای ناریه باشد، اعم از این که زمینی باشد یا هوایی. در «المنجد» است … و البرق الخلب الذی یکون فی سحاب. [8]
توضیح نویسندۀ «نوائب الدهور» یادآور روایت اولی است که نقل شد و در آن از آتش زدن شهرها بوسیله لشگری از ملخ های سبز سوار بر ابر به عنوان لشگری از لشگرهای خداوند یاد شده بود. توصیفاتی غیرعادی از یاران حضرت مهدی علیه السلام که در شهرهای جابلقا و جابلسا ساکنند داده شده است که گویا نظر به همین موجودات ملخ گونه با قدرت فوق العاده دارد. میرزای نوری در «نجم الثاقب» می آورد: … اگر حمله آورند بر مابین مشرق و مغرب از خلایق در یک ساعت ایشان را فنا می کنند، آهن در بدن ایشان کار نمی کند، برای ایشان شمشیری است از آهن غیر از این آهنکه اگر بزند یکی از ایشان شمشیر خود را بر کوهی آن را قطع کند و از هم جدا نماید. [9]
این روایت را نیز علامه مجلسی در «بحارالانوار» آورده است: در میان یاران حضرت مهدی علیه السلام مردانی هستند که شبها نمی خوابند، ایشان را در اثنای نماز صدائیست مانند صدای زنبور. [10]
اگر مجموعۀ اخبار موجود را درباره این افراد بررسی نماییم، این مشخصات قابل دریافت است:
1- برخی از تابعان حضرت مهدی علیه السلام موجداتی اند شبیه ملخ.
2- شبها نمی خوابند و از اول شب تا آخر شب سرپا می ایستند.
3- در اثنای نماز ایشان را صدائیست مانند صدای زنبور.
4- آهن بر بدن ایشان کار نمی کند.
5- برابر (مکاشفۀ یوحنا) ملخ هایی که زمین را پر ساختند (پر می سازند) قدرتی مثل قدرت کژدم یافتند.
6- صورت آنها مثل صورت انسان و بر روی سر آنها چیزهایی شبیه تاج زرین قرار داشت.
7- موهایشان مانند موهای زنان و دندانهایشان مانند دندان شیر بود.
«وایتلی استریبر» در کتاب «اسرار بشقاب های پرنده» گونه هایی از سرنشینان سفاین پرنده را به انواعی از حشرات مانند کرده است و البته متذکر می شود که آنها بیش از همه شبیه انسان هستند. با در نظر داشتن توصیفات یوحنا و روایات اسلامی به این مطلب توجه می نماییم:
«من از توصیف خود از آنها به عنوان حشره تعجب می کنم، زیرا ظاهر آنها در حقیقت بیشتر از هر چیز شبیه انسانهاست. در آنها اثری از شاخک و بال و یا پاهای بلند … دیده نمی شود، شاید نحوۀ حرکت بسیار چالاک و نیز چشمه های سیاه و خارج از اندازه درشت آنها مرا به یاد تشابهی با دنیای حشرات انداخت، شاید اوج هوشیاری، اوج تکامل بشری نیست. مثلاً می توانیم تصور کنیم نوعی از زنبورها در کره ای دیگر بسیار هوشمند شده باشند یا حتی در کره زمین خودمان سابقه وجودی آنها از ما انسانها بیشتر، ولی ساختار مغزی آنها همانطور ابتدایی باقی مانده است، به نظر من آنها نوعی موجود زنبور گونه اند!» [11]
در جای دیگری می نویسد: ساختار مفاصل زانو و مفاصل آرنج او مرا بیاد ملخ ها و جیرجیرکها انداخت. [12] «استریبر» احتمال می دهد که مغز این موجودات دارای ساختاری مثل زنبورها باشد: «در این صورت قدرت تکلم آنها نیز عملی است بیولوژیکی تا چیزی آموخته شده، شاید مکالمۀ آنها چیزی است شبیه تکلم حشرات زنبور مانند زمینی. [13]
یک شاهد عینی که برخوردی نزدیک با سرنشینان یک سفینۀ پرنده داشته است و صدای آنها را شنیده، معتقد است که زبان آنها فاقد لغت است و آنها با کوتاه و بلند کردن صدا ارتباط برقرار می نمایند. [14] این گونه به نظر می رسد که توصیفات «استریبر» از موجودات فوق با نشانه هایی که سایر شاهدان عینی از سرنشینان اشیاء پرنده ناشناخته ارائه کرده اند قدری متفاوت است. گفتیم که محققان این موجودات را در 5 گروه متمایز رده بندی کرده اند:
1- موجودات کوتاه قامت با پوستی شبیه پوست قورباغه.
2- موجودات لاغر اندام و بلند قد.
3- موجوداتی بلند اندام و تنومند با سرهای بزرگ و بدن پوشیده از مو.
4- موجوداتی با یک چشم در وسط پیشانی و پوستی شبیه پوست قورباغه.
5- گروه آخر را می توان شامل موجوداتی دانست که «استریبر» آنها را به ملخ ها و زنبورها مانند کرده است.
از این پنج دسته از دو دستۀ اخیر (موجودات یک چشم و موجودات ملخ گونه) گزارشات کمتری نسبت به سایر انواع در دست است، کنشهای اهریمنی را بیش از همه به نمونه های کوتاه اندام (شماره 1) نسبت می دهند. [15]
در روایات اسلامی پیرامون قیام حضرت مهدی علیه السلام دو گونه اشاره دیده می شود که احتمال می رود به همین موجودات باشد. اشاره اول سخن خداوند متعال است به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در شب معراجف از این روایت بر می آید که این موجودات ملخ گونه غیر آدمیان، ملائکه و اجنه هستند، زیرا اینها نام و نشان خاص دارند و برای یادآوری آنها نیاز به توصیف و تشبیه وجود ندارد. به نقل از «مکاشفه یوحنا» ملخ هایی از درون چاه بیرون آمده و سر تا سر زمین را پر می سازند، صورت آنها مثل صورت انسان بوده و بر روی سرشان چیزهایی مانند تاج زرین قرار داشته است، آنها موهایی بلند چون موی زنان داشته اند.
روایت دوم منقول از امام صادق علیه السلام است که در آن از مردمانی یاد شده است که از سر شب تا به انتهای آن سرپا می ایستند و نمی خوابند و آنها را در اثناء نماز صدائیست مثل صدای زنبور. می بینیم که من حیث المجموع این روایات از مخلوقات غیر عادی سخن می گویند که توانائیهای ویژه دارند، صدای آنها مثل صدای زنبور است و صورت آنها چون صورت آدمیان، که این هر دو مورد در گزارشات و تحلیل های «وایتلی اسکریبر» درباره ی گونه ای از موجودات ناشناخته نیز دیده می شود. در «مکاشفۀ یوحنا» ملخ ها موهایی بلند چون موی زنان دارند و این هم مطلبی است که در بسیاری از رپر تاژهای موجود درباره سرنشینان سفاین ناشناخته پرنده وجوددارد. «یوحنا» از چیزهایی شبیه تاج زرین بر سر اینان خبر داده که محتمل است همان کلاه هایی باشد که انسان نماها در هنگام خروج از سفاینشان و راه رفتن بر روی زمین به سرداشته اند.
آنچه که «وایتلی استریبر» درباره شیوۀ مکالمه موجودات ملخ گونه یا زنبور مانند آورده است نزدیک با فرمایش امام صادق علیه السلام است درباره برخی از اصحاب حضرت مهدی علیه السلام که ایشان را در حین نماز صدائیست چون صدای زنبور!
این همه به آن معنی نیست که بتوان به قطعیت اعلام کرد که مثلاً این دسته خاص از انسان نماها حتماً و تماماً جزء یاران و تابعان حضرت مهدی علیه السلام هستند و سایر گروه ها، تماماً و حتماً در عداد اصحاب دجالند و در جبهۀ مخالف حق و عدالت.
در «مکاشفۀ یوحنا» آمده است که شیطان از زندان خودآزاد خواهد شد و یأجوج و مأجوج را که چون شنهای دریا بی شمارند جمع می کند و آنها در پهنۀ زمین پخش می شوند. «رنه گنون» نیز از خیل ویرانگر یأجوج و مأجوج سخن گفته است که برای تسخیر جهان پیگیرانه تلاش خواهند کرد.
از طرفی برخی روایات اسلامی درباره جابلقا و جابلسا این شهرها را موطن اصحاب مهدی علیه السلام دانسته است. [16]
یک روایت دیگر ضمن آنکه اهالی این شهرها را مؤمن و خداپرست دانسته، اقوام ساکن این دو شهر را سه قوم «منسک»، «تادیس»، «تافیل» و بعد از ایشان «یأجوج و مأجوج» می داند، این یأجوج و مأجوج به روایتی کسانی هستند که پس از شکستن سد ذوالقرنین تمام دنیا را خواهند گرفت و به جهانیان رنج خواهند رساند، آنگاه حضرت مهدی علیه السلام بیرون خواهد آمد و آنها را به سوی دریا رانده تا جملگی هلاک شوند. [17]
به روایت «فرهنگ اساطیر» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در شب معراج به جابلقا و جابلسا در آمد و شریعت خویش را بر اهالی آنها عرضه کرد و یکی از خودشان را بر آنها حاکم نمود. [18] به روایت دیگری از همین کتاب خداوند در شب معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بسوی یأجوج و مأجوج می برد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنها را بسوی خدا می خواند، اما اجابت نمی کنند! [19] از مقایسه روایات فوق به نوعی تناقض بر می خوریم. ساکنان جابلقا و جابلسا به روایتی یأجوج و مأجوج هستند که در مقابل مصلح موعود قرار خواهند گرفت و به روایتی ساکنان این شهرها از اصحاب حضرت مهدی علیه السلام هستند، یک روایت می گویند که اهالی جابلقا و جابلسا در شب معراج به اسلام گرویده اند و روایتی گویای آن است که اینان پیامبر را اجابت نکردند و ایمان نیاوردند!
این روایات را تنها در صورتی می توان (به همین شکل) پذیرفت که احتمال دهیم دسته هایی از قوم یأجوج و مأجوج به اسلام گرویده باشند و دسته هایی از ایشان از پذیرش آن سرباز زده باشند (مانند اجنه)، طبعاً یاران مصلح موعود از دسته اول و معاندان ایشان از گروه دوم خواهند بود و یاوران شیطان و دجال.
«رنه گنون» درباره دجال می گوید: دجال چون در رازآموزی معکوس نه سلفی خواهد داشت و نه خلفی، این ترکیب را در وجود خود به کاملترین وجه به ظهور خواهد رسانید، می توان گفت: برای اینکه بدین ترتیب بیانگر امور جعلی در حد اعلای آن باشد باید خود را از هر لحاظ «مجعول کامل» و در حکم «تجسد» مجعولیت باشد، به علاوه به همین دلیل و نیز به علت تضاد (تقابل) کامل با حق از همه جهات آن است که دجال می تواند رمزهای مسیح (مهدی) را عیناً ولی البته در جهت مقابل آن به خود بگیرد.
«هیپولیت قدیس» در رساله خود راجع به دجال نمونه ای بدست می دهد که بسیار جالب است: «شیر هم شعار مسیح است و هم شعار دجال». [20]
در روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از دجال به عنوان «مسیح دجال» یاد شده که به معنای نجات دهنده دروغین است. این همه به معنای آن است که دجال با نهایت کوشش ممکن می خواهد خود را بجای مسیح حقیقی و مصلح موعود معرفی نماید و لذا نهایت قدرت و امکانات خویش را در این راه به کار خواهد گرفت، تا در حد ممکن شبیه به مسیح واقعی، اما در جهت معکوس و با نیتی شیطانی اعمال قدرت نماید.
براین اساس اگر در سپاه موعود حقیقی مؤمنانی از جن باشند، به احتمال بسیار در اردوگاه دجال از گمراهان ایشان کسانی خواهند بود (آنچنان که در روایات نیز هست). انسانها نیز در هر دو گروه حضور خواهند داشت. اگر چنانچه ما می پنداریم دیوان اساطیر کهن بواقع همان قوم یأجوج و مأجوج، و سرنشینان سفاین ناشناختۀ پرنده نیز بازماندگان همین قوم باشند، انتظار آن است که این موجودات نیز چون سایر مخلوقت ذی شعور پروردگار (اجنه، پریان و آدمیان) با توجه به قدرت انتخاب و آگاهی و ادراک خویش در یکی از دو جناح حق یا باطل حاضر گردند و در جریانات عظیم آخرالزمان ایفاگر نقشی بزرگ باشند.
در دو روایت ایرانی از نبردهای «کی بهرام ورجاوند» و «پشوتن گشتاسب» به عنوان دو چهرۀ نیک در آیین زرتشت با دیوان اهریمنی در آخرالزمان خبر داده شده است، که نشان از حضور منفی گونه هایی از دیوان در جنگ های آخرالزمان در برابر رهانندگان آیین زرتشت دارد. فرض برابری دیوان و دجال بر سرنشینان سفاین ناشناخته پرنده که در زبان رسانه های ارتباط جمعی به موجودات فضایی مشهور شده اند، به این معناست که انسان های فضایی در جنگ عالمگیری در سطح زمین حضور خواهند داشت.
این احتمال پس از فراگیر شدن تب بشقابهای پرنده در جهان مطرح شد که جنگ جهانی سوم جنگی بین سیاره ای خواهد بود، و در این جنگ زمینیان با مهاجمانی از فضا به نبرد خواهند پرداخت! بر مبنای این تصور، داستان های مهیج علمی تخیِلی پرداخته شد و آثار عمیقی نیز از خود بجای نهاد. ما بر این باور نیستیم که جنگ جهانی پایان دنیا نبردی بین سیاره ای باشد. موجوداتی که در ادیان و اساطیر از حضور آنها در نبردهای آخرالزمان خبر داده شده و در این زمان به عنوان انسان های فضایی تلقی می شوند، مطمئناً در آخرین نبرد جهانی (که اینبار صبغۀ دینی دارد) حضور برجسته ای خواهند داشت.
این موجودات در آیینه روایات ادیان و اساطیر به صورت جن، دیو و پری نمایانده شده ان و در گزارشات امروزین موجودات فضایی لقب گرفته اند. اما این تفاوت ها نامها و عنوان ها اصل قضیه را منتفی نمی کند، کما اینکه پذیرش حضور موجودات فضایی (با همین لفظ) در دو سپاه ناجی موعود و ناجی دروغین (دجال) شاید چندان خوش آیند و مقبول نیفتد. مطالعه و مطابقه دقیق دو موضوع رهاننده موعود، نبردهای آخرالزمان و موجودات فضایی و اشیاء پرنده ناشناخته که علی الظاهر تجانسی با یکدیگر ندارند، نشان می دهد که موضوع «یوفوها» با مسأله ناجی موعود و اساساً تعاریف مذهبی بنوعی مرتبط است. «علمای فضایی آمریکا در سال 1979 مدعی شدند که موفق به کشف اسراری شده اند که جهان را تکان داده، آنها اعلام کردند هم اکنون موجودات ماوراء فضا و اخلاف آنها در میان ما زندگی می کنند. (آنها مختصر تفاوت هایی با مردم عادی دارند) دانشمندان نشانه های ویژه ای برای این افراد برشمرده اند: حساسیت فوق العاده نسبت به الکتریسیته و میدان مغناطیسی، برخورداری از حس شنوایی نیرومند، احتیاج کم به خواب [21]، فشار خون آنها از حد معمول پایین تر است و …
«جیمز بیل» که هم در برنامه های فضایی «ناسا» و هم در پروژه «ساترن 5» همکاری داشته است، می گوید: من تصور می کنم دلیل وجودی آنها در میان ما به خاطر کمک به بشریت است.
«فی تامسن» یک دلال املاک، کسی است که خود را از اخلاف قوم ستارگان می داند و می گوید: دلیل وجودی قوم ستارگان در زمین آماده کردن انسان است، قوم ما! تلاش می کند تا شما موجودات فضایی را بهتر بپذیرد «عصر طلایی» قبل از سال 2000 آغاز خواهد شد. [22]
«عصر طلایی» بر مبنای تفکرات هندی، دوره ایست پس از عصر حاضر (که برابر است با عصر تاریکی یا کالی یوگا) و با ظهور «کالکی» آغاز خواهد شد و پس از آن رسمهای نیکو و جهانی نو و بشریتی تازه بنیان نهاده خواهد شد. برای آنکه یقین کنیم عصر طلایی که «فی تامسن» از آن سخن گفته همان «عصر طلایی» مذکور در کتب هندی است یا خیر، خوب است به سخنان «بوتی دیویس» پرستار و مادر سه فرزند که او نیز خود را از اخلاف قوم ستارگان می داند توجه کنیم. وی پس از آنکه ماجرای وجود قوم ستارگان را در بین انسان ها در ماهنامۀ «مؤسسه تحقیقات ملی (ایالت متحده)» خواند با این مؤسسه تماس گرفت و چنین گفت: «من همیشه فکر می کردم تنها فرد این قومم ولی حالا می دانم وقت آن فرا سیده تا خودم را نشان دهم. «عصر طلایی» در راه است، وقتی را رسد دیگر اثری از بیماری، فقر، و مرض بر جای نخواهد ماند، مردم زندگی طولانی و شادمانه و بدون غم و غصه ای خواهند داشت. [23]
شاید این تصادف باشد، اما عصر طلایی که «بوتی دیویس» مژده فرا رسیدن آن را می دهد و مشخصات آن را بر می شمرد از هر جهت مشابهت دارد با «عصر طلایی» هندیان که منوط است به ظهور «کالکی» موعود برهمنان و در اسلام پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام و پاکسازی جهان و در مسیحیت پس از ظهور مسیح و در آیین زرتشت پس از خیزش «سوشیانس» تحقق خواهد یافت.
حضور موجودات فضایی در پاکسازی جهان و یاری ایشان به مصلح جهانی موعود تضادی با تعابیر دینی ندارد، اما اینکه اینان را بتوان بجای رهانندۀ موعود و بنیانگذار «عصر طلایی» بشمار آورد تصوری ناصحیح است. موجودات فضایی را حتی اگر گونه ای از فرشتگان و سایر مخلوقات ذیشعور پروردگار نیز بدانیم، (بنا بر اخبار صریح ادیان) جز تحت فرمان رهانندۀ موعود عمل نخواهند کرد.
برابر روایات اسلامی این موجودات را در ترکیب سپاه حضرت مهدی علیه السلام میتوان همان گروهی بشمار آورد که از آنها به عنوان مردان ملخگونه یاد شده است و از بهترین اصحاب حضرت مهدی علیه السلام بشمار می آیند. با استفاده از برخی روایات تحلیل دیگری نیز در این باره می توان ارائه نمود. از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت کردند که فرمود: زود باشد که تأیید کند خدا این دین را به گروه هایی که هیچ بهره ای از دین ندارند. [24]
درباره این گروه های ناشناخته و ماهیت آنها در روایاتی که از سایر معصومین به دست ما رسیده است اشارات دیگری نیز دیده می شود. این احادیث خبر از حضور مقتدرانۀ موجوداتی موسوم به «بنی قنطورا» در عرصۀ پیکارهای جهانگیر آخرالزمان می دهند. از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل است که فرمود: آگاه باشید که قبل از این در عالم اعجوبه هایی بوده است و بعد از این هم در این عالم ظهور خواهند کرد، این جهان مرکز علائمی است از قبیل غلبۀ بنی قنطورا. [25]
از کاربرد لفظ اعجوبه در سخن حضرت امیر علیه السلام و اشاره به وجود آنها در زمین قبل از انسان ها می توان احتمال دارد که «بنی قنطور» گونه ای از موجودات افسانه ای (چون دیوان، غولان، پریان و …) باشند، که قبل از انسان بر زمین حاکمیت داشته اند. از ظهور مجدد این اعجوبه ها در دنیا، در سخن امیرالمؤمنین علیه السلام خبر داده شده و این روایات زرتشتی و سایر ادیان را که از حضور دیوان در نبردهای فرجام گیتی سخن گفته اند تأیید می نماید.
در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علیه السلام «بنی قنطور» به عنوان طایفه ای بی بهره از ایمان ستمگر … (بغداد) خراب خواهی گشت … «بنی قنطور» می آیند و پیشاپیش آنها وسیله ایست که صدایی بلند دارد و صورت و شکل آنها همچون سپر طوق شده پهن و دماغی دارند همانند خرطوم فیل دراز و کشیده و به هیچ شهری نمی رسند مگر آنکه آن را می گشایند. [26]
در برخی منابع «بنی قنطور» را با بعضی از نژادهای انسانی (چون ترکها و سودانیها*) برابری داده اند که چنین نیست و با توصیفات اینان در روایات همخوانی ندارد. ما اطلاع دقیقی از ماهیت «بنی قنطور» نداریم. مختصر نشانه ای در افسانه های یونانی وجود دارد که شاید بتواند تا حدی روشنگر مسأله باشد.
«قنطور» در افسانه های یونانی نامی است که به گونه ای از انسان های اسب نما اطلاق می شده است، بخش بالایی بدن اینان شبیه انسان، اما پایین تنه آنان به اسب می مانسته است. [27] توصیف قنطور در افسانه های یونانی برابر است با تعریفی که از غول، در «عجایب المخلوقات» قزوینی ارائه شده است: کسانی که غول دیده اند از سر تا ناف بر شکل انسان و از ناف تا آخر بر شکل اسب. [28]
روایات یهود از امتی عظیم و قوی در نبردهای آخرالزمان خبر می دهند:
امتی عظیم و قوی که مانند آن از ازل نبوده و بعد از این تا سال ها و دهرهای بسیار نخواهد بود، منظر ایشان مثل اسبان است و مانند اسب سواران می تازند. [29]
آیا بین «قنطور» در افسانه های یونانی و «بنی قنطور» در روایات اسلامی و این گروه اخیر در اخبار یهود رابطه ای وجود دارد؟
در سخن حضرت امیر علیه السلام آمده است که اینان به هیچ شهری نمی رسند، مگر آنکه آن را می گشایند. توجه داریم که این وقایع در آینده رخ خواهد داد، آینده ای که پیشرفت تکنولوژی به مراتب بیش از امروز است.
مسلماً فتح شهرها (هر شهری توسط اینان) جز به برخورداری از قدرتی فوق العاده و تکنیکی برتر از انسان ها میسرّ نمی شود. (می دانیم که اینان متّکی به معجزه و خرق عادت نیستند). براساس قراین تنها موجوداتی که می توانند برخوردار از تکنیکی فوق بشری باشند (حداقل تا امروز) موجودات فضایی یا صاحبان سفاین ناشناس پرنده هستند. بر این اساس وسیله ای که صدایی بلند دارد و پیشاپیش «بنی قنطور» در حرکت است، شاید نوعی سفینۀ پر سر و صدا باشد! … صورت و شکل آنها همچون سپر طوق شده پهن و دماغی دارند همچون خرطوم فیل.
افسانه ای از آمریکای جنوبی می گوید: حدود 5 میلیون سال قبل زنی از سیاره زهره با سفینه ای درخشان به زمین آمد. او که «اوریانا» نامیده می شد، با یکی از موجوداتی که خرطوم در صورت داشتند و بجای صدا نفیر می کشیدند و چهار دست و پا راه می رفتند ارتباط برقرار کرد و چهار کودک به دنیا آورد. [30]
این روایتی قدیمی است و می توان آن را شاهدی دانست که حضور موجودات خرطوم در صورت را از زمان های بسیار دور در زمین تأیید می نماید.
در توصیفات برخی شاهدان عینی از هیئت ظاهری سرنشینان سفاین ناشناخته شواهد موافقی با روایات اسلامی درباره «بنی قنطور» یافت می شود: …مثل تن وزغ دانه هایی روی پوست صورتش بود، بینی کشیده و آویخته ای داشت که روی لبانش آویزان بود. [31] بینی کشیده و آویخته بر روی لبها را می توان به خرطوم تشبیه کرد، و توصیف حضرت امیر علیه السلام نیز گویای آن است که بنی قنطور دماغی دارند مانند خرطوم فیل دراز و کشیده.
بر مبنای آنچه طرح شد می توان موجودات اساطیری که به یاوری ناجی موعود برخواهند خواست را در این گروه ها جای داد:
1- ملائک
2- اجنهّ (مؤمنان ایشان)
3- پریان
4- مردان ملخ گونه
5- بنی قنطور
دو گروه اخیر به احتمال بسیار شاید گونه هایی از همان دیوان اساطیری کهن باشند. *بطور مثال در ملاحم والفتن
برگرفته از کتاب کیهان در سیطره صاحب الزمان-محمدرضا قاسمی
[1] همین که این هزار سال به پایان برسد شیطان از زندان خود آزاد خواهد شد و برای فریب دادن مللی که در چهارگوشۀ زمینند بیرون خواهند رفت، یأجوج و مأجوج را که مانند شن های دریا بی شمارند جمع می کند. (مکاشفۀ یوحنا، فصل 20، نقل از نبرد خدایان، امید عطایی، ص 65)
[2] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج سیزدهم، ترجمۀ حسن بن محمد ولی ارومیه، انتشارات جاویدان، بی تا، ص 49
[3] میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمکران، 1372، ص 45
[4] سید حسن ابطحی، مصلح آخرالزمان، کانون نشر حقایق اسلامی، مشهد، 1371، ص 133
[5] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج سیزدهم، ترجمۀ حسن بن محمد ولی ارومیه، انتشارات جاویدان، بی تا، ص 548
[6] امید عطایی، نبرد خدایان، چاپ یکم، انتشارات عطایی، 1372، 1372، ص 174
[7] ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ترجمۀ محمد جواد نجفی، کتابفروشی اسلامیه، بی تا، ص 203
[8] سید حسن میرجهانی طباطبایی، نوائب الدهور فی علائم الظهور، کتابخانه صدر، 1369، ص 276
[9] میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص 409
[10] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، جلد سیزدهم، انتشارات جاویدان، ص 49
[11] وایتلی استریبر، اسرار بشقاب های پرنده، ترجمه داریوش ادیب، انتشارات یادواره کتاب، 1370، ص 124
[12] مآخذ پیشین، ص 214
[13] همان مآخذ، ص 287
[14] ژان پیربوره، آنسوی فضا، ترجمه محمد جواد پاکدل، نشر اشکان، بی تا، ص 314
[15] مآخذ پیشین، ص 214
[16] ناجی النجار، جزیرۀ خضرا، ترجمه علی اکبر، مهدی پور، چاپ صدر، 1411
[17] محمد جعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر، انتشارات سروش، 1369، ص 155
[18] مآخذ پیشین، ص 459
[19] همان ماخذ، ص 155
[20] رنه گنون، سیطره کمیتّ و علائم آخرالزمان، ترجمۀ علی محمد کاردان، مرکز نشر دانشگاهی تهران، 1365، ص 315
[21] چیزی که درباره اصحاب حضرت مهدی علیه السلام در جابلسا و جابلقا نیز مصداق دارد، … شبها نمی خوابند و از اول شب تا به انتها سرپا می ایستند…
[22] نشنال انکوئیرر، بشقاب پرنده، ترجمه حمیدرضا جودیر، انتشارات فرشید، 1372، ص 192
[23] مأخذ پیشین، ص 192
[24] سید حسن میرجهانی طباطبائی، نوائب الدهور فی علائم الظهور، چاپ صدر، ص 157
[25] سید بن طاووس، الملاحم والفتن، ترجمۀ جواد نجفی، کتابفروشی اسلامیه، ص 25
[26] محمد حسن موسوی کاشانی، جهان در آینده یا علائم ظهور مهدی، چاپ الهادی، قم، 1373، ص 25
[27] گریس، هـ کوپفر، افسانه های یونان و روم، ترجمه نورا … ایرانپرست، چاپ رنگین، 1353، ص 106
[28] عجایب المخلوقات قزوینی، چاپ مهارت، کتابخانۀ مرکزی، 1361، ص 384
[29] امید عطایی، نبرد خدایان، انتشارات عطایی، ص 161
[30] روبرت شارو، تاریخ ناشناخته بشر، ترجمه هوشیار رزم آرا، انتشارات سپنج، 1369، ص 48
[31] بشقاب پرنده، ترجمه و تألیف پ. زرنگار، انتشارات زرین، بی تا، ص 161
به نقل از وبگاه “پایگاه مذهبی حضرت مهدی (عج)”