قبل نوشت:
کمی سرم شلوغ است
اما اگر فرصتی باشد قصد دارم زنان موفق و تاثیر گذار ایرانی را معرفی کنم
زنانی که گام های استوار و مردانه ای را برای پیشرفت علی الخصوص برای زنان برداشته اند
زنانی که نامشان درخشیده شاید در حوزه فعالیت های بانو امین نباشند اما خوب درخشیده اند و محفل هایی را روشن کرده اند
****
سالها است که دنیای کودک و نوجوان در ایران با نام توران میرهادی آشنا است؛ آموزگاری که بیش از شش دهه از عمر خود را صرف کار و اندیشه برای کودکان و نوجوان و تعلیم و تربیت آنها کرده است. پیشگامی در بنیانگذاری مدرسهای با روش تربیتی نوین و آموزگاری با روشهای خلاق در مدرسهها و دانشگاهها، تلاش برای افزایش کیفیت کتابهای کودکان و نوجوانان در سطح ملی، تلاش برای تدوین نخستین فرهنگنامه ایرانی برای کودکان و نوجوانان، تأسیس شورای کتاب و فراهمآوردن زمینه برای آمادگی پذیرش ادبیات کودک و نوجوان ایران از سوی محافل جهانی و… همه و همه بخشی از فعالیتهای او در راستای اعتلای تعلیم و تربیت کودکان است.
شرححال بانوی تعلیم و تربیت کودکان ایران
توران میرهادی در سال 1306 ه.ش. در تهران دیده به جهان گشود. خانوادهاش هفت سال پیشازاین (1299 ه.ش.) به ایران آمده و در شمیرانات ساکن شده بودند. پدرش سید فضلالله، که تحصیلات خود را در رشته مهندسی راه و ساختمان و مکانیک و راهآهن در کشور آلمان به پایان رسانده بود، یکی از تکنوکراتهای ایران در دوره رضاشاه بود و مادرش گراتا دیتریش که دانشآموخته آموزش هنر از دانشگاه مونیخ بود، پس از مدتی زندگی در ایران، افزون بر خانهداری، در هنرستان کمال الملک به کار پرداخته و به هنرجویان مبانی هنر و مجسمهسازی آموزش میداد. توران در خانوادهای با فرهنگ ایرانی- آلمانی بزرگ شد و مادرش نقش بهسزایی در موفقیتهای آینده او داشت: «من توانم در زندگی را مدیون مادرم هستم.»
او 5 ساله بود که آموزش بیرون از خانه را شروع کرد؛ توران که زبان آلمانی را از مادرش و در خانه میآموخت، همزمان به یادگیری زبان فارسی و فرانسه در دبستان آذر پرداخت و پس از اتمام دوران ابتدایی در سال 1317 وارد دبیرستان نوربخش شد و تا سال 1324 در این دبیرستان آموزش دید و سپس در رشته علوم طبیعی (زیست شناسی) دانشگاه تهران پذیرفته شد، اما پس از یک سال، از این رشته انصراف داد و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت؛ درواقع آشنایی با دو استاد به نامهای جبار باغچهبان که طرح سوادآموزی بزرگسالان را پیش میبرد و محمدباقر هوشیار که علوم تربیتی و اصول آموزشوپرورش درس میداد، سبب شد توران تصمیم سرنوشتساز زندگی خود را بگیرد و در راهی دانش بیاموزد که به آن علاقه داشت.
خود او دراینباره میگوید:« شیوه جذاب عملی و ساده باغچه بان مرا بسیار مجذوب کرد. فهمیدم که به کار معلمی علاقهمندم و متوجه شدم که معلمی کاری خلاق و پرانگیزه است… بهصورت مستمعآزاد در کلاس او {دکتر هوشیار} شرکت کردم… او مسیر حرکت یک انسان غریزی را به سمت یک انسان وارسته و متعالی چنان زیبا و مستدل ترسیم کرد که سبب شد نقش آموزشوپرورش و معلم را بهتر درک کنم و بیشتر به آن دل ببندم.» (1)
بدینترتیب توران در سال 1325 عازم پاریس شد و در آنجا به تحصیل در حوزه روانشناسی و تعلیم و تربیت پیش از دبستان و ابتدایی پرداخت. در این زمان اروپا ویرانهای بود که بعد از جنگ جهانی دوم از داغ جنگ و گرسنگی میسوخت و این مسئله دشواریهای زیادی برای توران به وجود آورد. تجربیاتی که او در این دوران کسب کرد و آموزشهایی که از استادانی چون ولون دید، بعدها سرمایههای اولیه اقدامات او در امر آموزش نوین کودکان ایران شد. (2)
میرهادی پس از اتمام تحصیلات، در یکی از برهههای حساس تاریخ ایران یعنی سال ۱۳۳۰ به کشور بازگشت. نخستین کار او در این دوره، حضور در کودکستان بهار و تدریس زبان در مدرسه بامداد بود، اما اینها توران را راضی نمیکرد؛ بهخصوص که او نیز مانند سایر اقشار روشنفکر جامعه، برای ملیشدن صنعت نفت به تبوتاب افتاده بود و در جریان همین فعالیتها با جعفر وکیلی که در فرانسه با او آشنا شده بود، ازدواج کرد، اما این زندگی مشترک دیری نپایید؛ زیرا پس از کودتای 28 مرداد سال ۱۳۳۲ جعفر همانند بسیاری از مبارزان ملیشدن صنعت نفت اعدام شد.
توران درباره جعفر میگوید: «زندگی در کنار انسانی اصیل، هرقدر هم کوتاه باشد، موهبتی است ماندگار. از او بسیار آموختم، عشق به مردم، عشق به استقلال و فرهنگ و سرزمینم. او به من آموخت چگونه بر ضعفهای خود چیره شوم…» (3)
او در سال 1335 با محسن خمارلو که از دوستان قدیمی همسر اولش بود، ازدواج کرد؛ هرچند دست اجل در سال 1358 به این زندگی مشترک نیز خاتمه داد، اما توران، کمکها و ازخودگذشتگیهای محسن را زمینهساز نتیجهبخشبودن تجربههای مدرسه فرهاد، شکلگیری شورای کتاب کودک و آغاز کار فرهنگنامه میداند. (4)
فعالیتهای توران میرهادی
میرهادی طی بیش از نیمقرن گذشته در سه زمینه آموزشوپرورش، ادبیات کودکان و فرهنگنامه اختصاصی کودکان و نوجوانان فعالیت داشته است.
الف) آموزگار هشتادوشش ساله
میرهادی کار آموزش را با کودکستان فرهاد آغاز کرد. او که بعد از مرگ همسر اولش در خانه پدری ساکن شده بود، با تشویق پدر و مادر و پشتیبانی مالی و معنوی آنها، این کودکستان را تأسیس کرد: «پدر{م} گفت تو هنوز به سنی که بتوانی امتیاز کودکستان را بگیری نرسیدهای. مادرت امتیاز را برایت میگیرد. من هم به مدت یک سال خانه مسکونی قدیمی را در خیابان ژاله، بدون گرفتن اجاره در اختیار تو میگذارم. برایت ده میز و شصت صندلی کوچک در کارخانه میسازم. الاکلنگ و سرسره هم میدهم بسازند. بقیه کارها با خودت.»
بدین ترتیب با شکلگیری کودکستان فرهاد، میرهادی کار آموزش را بهطورجدی شروع کرد؛ در این زمان بزرگترین دغدغه او این بود که «چگونه میشود کودکان را بزرگ و تربیت کرد که انسانهایی اسیر نشوند. آزاده و متکی به خرد و اندیشه خود باشند و پلهپله از نردبان انسانیت بالا بروند؟» او حاصل تجربهها و دانش خود در خارج از کشور را به کار گرفت تا با روشی نوین و برخلاف روش دستوری و تحمیلی، به تربیت کودکان کودکستان و بعدها مدرسه فرهاد بپردازد. (5)
میرهادی همواره منتقد سیستم اداری تحمیلی آموزشوپرورش بوده و آن را به اژدهایی که اندیشهها را میبلعد، تشبیه کرده است. او درباره شروع فعالیتهای آموزشی خود میگوید: «از سال 1332 معلم بودم… در آغاز مربی کودکستان بودم و مدیریت کودکستان فرهاد را به عهده داشتم. بعد دبستانی را تأسیس کردیم که اداره آن به من سپرده شد. آنجا هم مدیر و هم معلم بودم. در سال 1350 دوره راهنمایی را هم تأسیس کردیم و یاد گرفتم دبیر راهنمایی هم باشم. همزمان در حوزه ادبیات کودکان، در دانشسرای عالی و دانشگاه ابوریحان امروزی تدریس کردم. در سال 1356 این سه واحد کودکستان، دبستان و راهنمایی را بهصورت مجموعه آموزشی درآوردیم و با انتقال مدرسه از خیابان ژاله به خیابان سهروردی امروز، اداره واحد تعلیمات عمومی را شروع کردیم… » (6)
ب) بانوی ادبیات کودکان ایران
توران میرهادی یکی از فعالان عرصه کتاب کودک در ایران بوده است. او در سال 1335 اولین نمایشگاه کتاب کودک در ایران را به کمک مجله سپیده فردا در دانشکده هنرهای زیبا تشکیل داد. میرهادی همچنین با «اداره مطالعات و برنامههای وزارت آموزشوپرورش» و «سازمان كتابهای درسی» در زمینه آزمایش كتابهای درسی نو در مدرسه فرهاد و تدوین كتابهای درسی و برنامهریزی درسی دوره ابتدایی همكاری داشت و در ادامه شورای کتاب کودک برای گسترش و پیشبرد ادبیات کودکان، به همت این زن و جمعی دیگر از فعالان این عرصه در سال 1341 تأسیس شد.
میرهادی معتقد است که خطری که ادبیات کودکان و نوجوانان کشور ما با آن روبهرو است، آموزشیشدن (دیداکتیسم)، القاییشدن و شتابزدگی است و با پند و اندرز و یا آثار تصنعی که بر پایه هدفهای آموزشی بهوجود میآیند، نمیتوان به سراغ فرآوردههای ضدفرهنگی رفت. باید آثاری جالب توجه، زنده، ملهم از زندگی که تجربه زندگی واقعی را با همه جنبههای تاریک و روشنش مطرح میکنند را در برابر تهاجم کلیشههای بیگانه قرار داد. (7)
ج) فرهنگنامهنویس کودکان و نوجوانان
توران میرهادی از سال 1358 بهطور ویژه کار فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را در شورای کتاب عهدهدار شد. هرچند پیشازاین دو فرهنگنامه برای کودکان و نوجوانان تدوینشده بود؛ «فرهنگنامه طلایی» نوشته «برتاموریس پارکر» که توسط رضا اقصی در سال 1346 ترجمهشده بود و «دایرهالمعارف خردسالان» که «مهرداد مهرین» در سال 1350 تدوین کرده بود، اما این فرهنگنامهها چندان مورد استفاده کودکان و نوجوانان ایرانی قرار نگرفت.
حاصل تلاشهای توران میرهادی و دیگر همکارانش در شورای کتاب کودک، تدوین نخستین فرهنگنامه تألیفی کودک و نوجوان در ایران بود که همچنان برخی جلدهای آن چاپ میشود. (8)
او ترجمه دایرهالمعارفها را نادرست میداند؛ چراکه یک منبع غیرایرانی است و نمیتواند نگاهی ایرانی داشته باشد و نیازهای ذهن کنجکاو کودک ایرانی را پاسخ دهد؛ لذا مطالعات و تلاشهای پیگیری در راه بهثمر رساندن فرهنگنامه ایرانی برای کودکان انجام داده است: «در سفری که به خارج داشتم، چهارده نوع دایرهالمعارف برای کودکان و نوجوانان را در آمریکا و کانادا موردمطالعه قراردادم؛ با دو نوع دیگر در چکسلواکی آشنا شدم و انواع دایرهالمعارفهای یکجلدی را در اتریش و سویس بررسی کردم و بعضی نمونهها را مناسب کار فرهنگنامه شورا دیدم که سفارش داده شد و رسید» (9)
نگاه میرهادی به آموزش زنان
میرهادی بهعنوان شخصیتی که چندین دهه از عمر خود را وقف امر تعلیموتربیت کودکان و نوجوانان این مرزوبوم کرده و همواره انتقادهایی بهنظام آموزشوپرورش تحمیلی داشته است، دیدگاه خاصی نسبت به زن و خانواده دارد.
او در مقایسه زنان امروز و زنان نسل گذشته، از نوع آموزش و تربیت دختران امروز انتقاد میکند و معتقد است که دختران ایران درگذشته نقش مدیریت خانه و خانواده را یاد میگرفتند، اما امروز یادگیری چنین مهارتهایی کمرنگ شده و همین مسئله در سستکردن بنیان خانوادهها نقش مؤثری داشته است: «من به زنان روستایی و عشایر و به زنان روستایی نگاه میکنم، نسل قبلی خودمان و به این نتیجه میرسم که مدیریت بسیار قوی را خانمها داشتهاند که با حقوقهای اندک شوهرانشان، آنها را بهنحوی آبرومندانه اداره میکردند… کاری که زنان قدیم شهر تهران یا شهرهای دیگر میکردند، یک اقتصاد بسیار حسابشده بود و بسیار خوب خانواده را اداره میکردند، نه آنقدر درصد طلاق داشتیم و نه اینقدر زدوخورد. چون زنان ما در نقش مدیریت خانه و خانواده درست عمل میکردند، بلد بودند و دخترها یاد میگرفتند. الان همهاش باید بروند درس بخوانند و مادرهایشان هم کار میکنند. پس کی مدیریت خانواده را دارد و یاد میدهد؟… حالا لیسانس داشته باشد یا دکتر باشد یا همهچیز باشد، اما نقش اصلی را دارد و باید هم تمرین کند و اگر به مشکلی برخورد کند، خانواده از بین میرود.» (10)
پینوشت
1.توران میرهادی، کسانی که جامعه را میسازند( توران میر هادی استاد برجسته آموزشوپرورش در ایران)، تهران، دیبایه، 1386، ص 14.
2.توران میرهادی، زن مدیر خانه است، گزارش و گفتگو، شماره 12، مهر 1382، ص 3.
3.میر هادی، کسانی که جامعه را می سازند، همان، ص14.
4.همان.
5.میرهادی، کسانی که جامعه را می سازند، همان، صص 22-23.
6.سمر عطارچی، بهزاد میرزایی و توران میرهادی، با توران میرهادی چون شاگرد خوبی هستم، خسته نمیشوم، چیستا، اردیبهشت و خرداد1380، شماره 178-179، ص 640.
7.توران میر هادی، ادبیات کودکان و نوجوانان در برابز هجوم فرهنگی، کلمه، شماره نهم و دهم، ص 5.
8.نگار پدرام، از کی بپرسم؟، کتاب ماه کودک و نوجوان، مهر 1383، شماره 84، ص 18.
9.توران میرهادی، گفتگو با توران میرهادی، کلک، تیر 1370، شماره 16، ص 149.
10.میرهادی، زن مدیر خانه است، همان، ص 9.